99 1612 100 1 واکوشیدن معنی واکوشیدن در لغت نامه دهخدا واکوشیدن. [ دَ ] (مص مرکب ) تعالج. مروسیدن. معالجت. مساجات. مساجاة. (یادداشت مؤلف ).- با کسی یا چیزی واکوشیدن ؛ ممارست. مزاوله. معالجه. (یادداشت مؤلف ): منازعه و نزاع ؛ با کسی در چیزی واکوشیدن. احتکاک ؛ با کسی واکوشیدن. (زوزنی ).واکوفتن را بخوانید. واکوشیدن را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها Mosi > What appears آیلین > piping bag محمد مهدی شمسی > الکترورتینوگرافی موسی > fatally فاطمه > quarantined سهس > لحظه شماری کردن Melika > Pyramids Pouya > paged نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته محمد حاتمی نژادعلی باقریموسیDark Light علی حقی بستان آبادنادیاواژگان لری( بختیاری) سارافرجپور فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته یک غازی مهدیس لرکی لر غلتید آروین کیر نام کره ای