هیچ گاه. ( ق مرکب ) هیچ وقت. هرگز : گر کند هیچ گاه قصد گریز خیز ناگه به گوشش اندر میز.
خسروی.
فرهنگ فارسی
هیچوقت هرگز .
فرهنگ معین
(ق مر. ) هیچ وقت ، هرگز.
فرهنگ عمید
۱. هیچ وقت. ۲. هرگز.
مترادف ها
never(قید)
هیچ، ابدا، حاشا، هرگز، هیچگاه، هیچ وقت
فارسی به عربی
ابدا
پیشنهاد کاربران
یک قلم. [ ی َ / ی ِ ق َ ل َ ] ( ص مرکب، ق مرکب ) نوشته هایی که به یک قلم و به یک شیوه نوشته شده باشد. ( ناظم الاطباء ) . || کنایه از تمام و مجموع. ( از آنندراج ) . همه. بالکل. ( غیاث ) . همگی. جملگی. تماماً. ( ناظم الاطباء ) : ... [مشاهده متن کامل]
بس که فکرم یک قلم گردید صرف نوخطان نامه ٔعصیان من چون مشق طفلان شد سیاه. محمد سعید اشرف ( از آنندراج ) . عالم به یک قلم شده در چشم من سیاه تا زیر مشق خط شده روی چو ماه تو. ملامفید بلخی ( از آنندراج ) . خطش گرفته صفحه ٔ رو را به یک قلم یارب کسی مباد به روز سیاه من. ملامفید بلخی ( از آنندراج ) . الهی پرتو از نور یقین ده شمع جانم را بشوی از حرف باطل یک قلم لوح بیانم را. مخلص کاشی ( از آنندراج ) . || یک جا. یک بار. یک باره. در میان بازاریان مصطلح است ، گویند: فلانی یک قلم صدهزار تومان جنس خرید. یک قلمه. [ ی َ / ی ِ ق َ ل َ م َ / م ِ ] ( ص نسبی، اِ مرکب ) کل. تمام. مجموع. همه. ( یادداشت مؤلف ) : قاضی از عالم رفته مولانا ضیاءالدین قاضی یک قلمه ٔ کرمان شده. ( مزارات کرمان ص 22 ) . و رجوع به یک قلم شود.
هیچ زمان ، هیچ وقت هیچ گاه : هیچگاه گاه ، پسوند زمان ساز و مکان ساز است ، که در اینجا زمان ساز است مانند : سحرگاه - زمان ساز چراگاه - مکان ساز