دیکشنری
مترجم
بپرس
نورافشانی
/nurafSAni/
لغت نامه دهخدا
نورافشانی. [ اَ ] ( حامص مرکب ) پرتو افکندن. روشن کردن. نور افشاندن.
فرهنگ فارسی
پرتو افکنی نور پاشی .
جدول کلمات
تابش
مترادف ها
refulgence
(اسم)
درخشندگی، شکوه، تشعشع، جلال، نورافشانی
پیشنهاد کاربران
نور افشانی
چراغانی کردن
معنی نشاط خوش حال حیجان
چراغانی کردن ، پر نور کردن فضا و محیط
+ عکس و لینک
بپرس
سوال خود را بپرسید
مشاهده همه سوال ها