96 1533 100 1 نقیض/naqiz/مترادف نقیض: خلاف، ضد، عکس، مخالف، مقابل، ناسازگار، نامانندهمتضاد نقیض: مانندهبرابر پارسی: وارونه، نا همسان، نا سازگار معنی نقیض در لغت نامه دهخدا نقیض. [ ن َ ] (ع اِ) باشگونه ٔ چیزی. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (صراح ). مخالف. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نامانند. (زمخشری ). ناهمتا. (دهار). ضد شی ٔ. (مهذب الاسماء). باژگونه ٔ چیزی. دشمیز. ضد. (ناظم الاطباء). مقابل. وارونه. وارون. (یادداشت مؤلف ). نقیضة. (اقرب الموارد). || آواز پوست. || آواز پای. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). || آواز زه کمان و آواز نوار تنگ ستور و آواز محمل و پالان و چرخ چاه و بانگ انگشتان و بانگ استخوان پهلو و آواز اندام.(از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بانگ ماکیان و عقرب و قورباغه و عقاب و شترمرغ و بلدرچین و باز و وتر و وزغ و آدمی. (از اقرب الموارد). بانگ عقاب. (ناظم الاطباء). بانگ عقاب و مرغ خانه (مهذب الاسماء). || آوازی که به مکیدن شاخ حجامت می برآید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || (اصطلاح منطق ) نقیض هر شی ٔ رفع آن بود، و فرق میان نقیض و ضد آن است که دو نقیض نه با هم جمع شوند و نه هر دو معدوم ، چنانکه «هست » و «نیست » و «حیات » و «ممات »، اما دو ضد جمع نشوند، اما هر دو معدوم توانند شد، چنانکه سپید و سیاه ممکن نیست که جمع شوند، مگر می تواند که هر دو نباشند، بلکه زرد باشد. (از غیاث اللغات ). چیزی را وقتی نقیض چیز دیگر خوانند که نه با هم توانند بودن و نه با هم توانند نبودن ، مثل وجود و عدم که جمع هر دو محال است و رفع هر دو نیز غیرممکن. و رجوع به تناقض شود.نقیضة را بخوانید. معنی نقیض به فارسی نقیض(صفت) ۱ - ضد مخالف . ۲ - نقیض هر چیز رفع یا نفی آن است. توضیح بین نقیض و ضد فرق قایل شده اند . نقیض آنست که دو طرف نه جمع شوند و نه معدوم گردند چنانکه هست و نیست و حیات و ممات و ضد آنکه طرفین جمع نشوند و هردو معدوم گردند چنانکه سفید و سیاه ممکن نیست که جمع شوند اما ممکن است که هر دو نباشند بلکه زرد باشند . عکس نقیض[contrapositive] [ریاضی] گزارۀ حاصل از یک گزارۀ شرطی با تعویض مقدم و تالی آن به ترتیب با نقیضِ تالی و نقیضِ مقدم نقیضه را بخوانید. معنی نقیض در فرهنگ معین نقیض (نَ) [ ع . ] (ص .) ضد، مخالف . معنی نقیض در فرهنگ فارسی عمید نقیضضد و مخالف و واژگونۀ چیزی، مخالف. نقیض در دانشنامه اسلامی نقیضمعنی نُقَيِّضْ لَهُ: بر او مي گماريم - نزدش مي بريم (کلمه نقيض از مصدر تقييض است که هم به معناي تقدير است ، و هم چيزي را نزد چيزي بردن . مثلاً قيضه له يعني فلاني را نزد فلان کس آورد)معنی يَؤُوسٌ: بسيار نا اميد (صيغه مبالغه از ماده يأس و يأس عبارت از حالتي است که يقين کني آن چيزي که اميد و انتظارش را داري تحقق نخواهد يافت ، و نقيض اين حالت را رجاء : اميد گويند )معنی يَئِسَ: مأيوس شد - نا اميد شد(يأس عبارت از حالتي است که يقين کني آن چيزي که اميد و انتظارش را داري تحقق نخواهد يافت ، و نقيض اين حالت را رجاء : اميد گويند )معنی يَئِسُواْ: مأيوس شدند - نا اميد شدند (يأس عبارت از حالتي است که يقين کني آن چيزي که اميد و انتظارش را داري تحقق نخواهد يافت ، و نقيض اين حالت را رجاء : اميد گويند )ریشه کلمه: قيض (۲ بار)«نُقَیِّض» از مادّه «قیض» (بر وزن فیض) در اصل به معنای پوست روی تخم مرغ است سپس به معنای مستولی ساختن چیزی بر چیز دیگر آمده.شکافتن و شکافته شدن «قاضَ الشَّیْءَ قَیْضاً: شَقَّهُ فَانْشَقَّ» تقییض را تبدیل، تقدیر و آماده کردن گفتهاند . هر که از یاد خدا غافل باشد برای او شیطانی مهیّا میکنیم که به وی قرین است قیض در اصل پوست تخم مرغ است راغب گفته برای اوست شیطانی که مانند پوست تخم مرغ بر او مستولی شود، این آیه مقابل . است یعنی هر که توجه به خدا کند و استقامت داشته باشد ملک برای تقویت او نازل میشود به عکس آنانکه از یاد خدا غفلت ورزند که شیطان مضلی بر او قرین گرد. ایضاً آیه .عکس نقیضیکی دیگر از اقسام استدلال های مباشر عکس نقیض است. در این نوع استدلال به لحاظ روش استخراج عکس، میان قدما و متاخران اختلاف وجود دارد. لذا تعریف آن نیز پیش از بیان دو روش مثمر ثمر نیست.در روش قدما که از آن به "عکس نقیض موافق" یاد می شود، عملیات در حملیه بدین صورت انجام می شود: تحویل یک قضیه، به قضیه ای دیگر که موضوع قضیه دوم نقیض محمول قضیه اول است و محمولش نقیض موضوع اول است و صدق و کیف نیز باقی می ماند، بقای صدق یعنی این که اگر قضیه اصل صادق ... نقیم را بخوانید. نقیض در دانشنامه ویکی پدیا نقیضدر منطق ویا ریاضیات، نقیض یک عملگر منطقی یکتایی است، که نتیجه آن در صورتی که گزاره تحت آن نادرست باشد درست خواهد بود و در غیر این صورت نادرست است.ریچارد جانسون با (۱۳۸۰)، ساختمان های گسسته، ترجمهٔ حسین ابراهیم زاده قلزم (ویراست پنجم)، سیمای دانشنقیض یک گزاره، گزاره ای است که ارزش آن دقیقاً مخالف ارزش گزاره اولیه باشد. نماد معمول برای نمایش نقیض یک گزاره p~ است و نماد p! در زبان برنامه نویسی کامپیوتر کاربردی فراوان دارد. پس به این ترتیب نقیض کردن یک گزاره عبارت است ساختن گزاره ای جدید که ارزش آن دقیقاً مخالف ارزش گزاره اصلی است و این کار معمولاً با آوردن لفظ «چنین نیست» در ابتدا گزاره اصلی انجام می شود. به عنوان مثال نقیض گزاره «۷ عددی اول است» به صورت «چنین نیست که ۷ عددی اول باشد» یا «۷ عددی اول نیست» نوشته می شود.مشاهدی می کنید در همه حالات منطقی گزاره p~ ارزشی دقیقاً مخالف p دارد. حال می خواهیم به عنوان تمرین گزارهٔ زیر را نقیض کنیم: گزاره: ۳ <۷ نقیض گزاره: ۳> ۷نقیض (معناشناسی)نقیض (انگلیسی: Opposite) به لغات و عباراتی که ذاتاً سازگاری معنایی ندارند. مثل کوچک و بزرگ و عمیق و کم عمق.اصطلاح نامهمتضادمترادفen:Template:Lexicologyنقیض شرطیدر منطق ویا ریاضیات، نقیض شرطی یک عملگر منطقی دوتایی است، که نتیجه آن در صورتی که شرط منطقی عملوندهای آن نادرست باشد درست خواهد بود و در غیر این صورت نادرست است.نقیض مضاعفنقیض مضاعف قضیه ای در منطق گزاره ای است که مطابق آن نقیضِ نقیضِ یک گزاره با خود آن گزاره یکسان دانسته می شود.قواعد استنتاجفرامنطقمبادی ریاضیاتمطابق قانون سلب مضاعف اگر این گزاره که «نادرستی p نادرست است» صحیح باشد، آنگاه «p» صحیح است. این مطلب را به صورت زیر می نویسند:قانون نقیض مضاعف با اصل طرد ثا ... نقیض یا را بخوانید. چنانچه، معنی واژه بالا (برگرفته از دانشنامه ویکی پدیا)، نادرست یا مخالف قوانین جمهوری اسلامی ایران است، خواهشمند است گزارش دهید تا بررسی و حذف گردد => [گزارش] نقیض در دانشنامه آزاد پارسی نَقیضاصطلاحی در منطق. هم در حوزۀ تصورات (مفردات) کاربرد دارد، هم در تصدیقات (قضایا). ۱. در حوزۀ تصورات، نقیض هر لفظ، رفع آن لفظ است، چنان که نقیض «انسان»، «غیر انسان» است و نقیض «دانا»، «نادان»؛ ۲. در حوزۀ تصدیقات یا قضایا، که گونه ای تقابل است که از آن به تناقض تعبیر می شود، چنان که این دو قضیه متناقض اند: «هر انسانی حیوان است»؛ «بعض انسان ها حیوان نیستند». نقیض در جدول کلمات نقیض پایینبالا نقیض خوبیبدی ضد و نقیض در نقاشیکنتراست دنباله معنی نقیض در جدول معنی نقیض به انگلیسی contrary (صفت)مغایر ، مخالف ، ضد ، نقیض ، مقابل ، معکوسcontradictory (صفت)مغایر ، مخالف ، متناقض ، نقیض ، متباین ، ضد ونقیضopposite (صفت)ضد ، روبرو ، وارونه ، متناقض ، نقیض ، مقابل ، معکوس ، از روبرو معنی کلمه نقیض به عربی نقیضليس ضد و نقیضنقيض نقیض را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران بهرام س شکنا معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها farbod > weather report م.ه.ش > I am کوثر > half sister Dalvi > occultist Sana & sama > anything else مهسا > سایه ی وحشت نازنین فاطمه ترکانلو > Lovely unicorn سبحان > lumped نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته محمدرضا ایوبی صانعFarhoodرهگذرdi darkestarSuperSUA.C.Eسحر نجات پورعلی باقری فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته تفکر امیز گریسته اند cruise army مرساد حسرت آمیز تسخیر ناپذیر تحسین آمیز