( موقدة ) موقدة. [ ق َ دَ ] ( ع ص ) موقده. نار موقدة؛ آتش افروخته شده. ( ناظم الاطباء ). آتش افروخته. ( مهذب الاسماء ). آتش فروزان. ( یادداشت مؤلف ) : ویل لکل همزة لمزة. الذی جمع مالاً و عدده... ناراﷲ الموقدة. التی تطلع علی الافئدة. ( قرآن 1/104-7 )؛ وای بر هر غیبت کننده و طعنه زننده به ظاهر، آن کس که جمع کرده مال را و شمرد آن را... آتش خدا برافروخته شده است ، آن آتشی که برآمد بر دلها. ( تفسیر ابوالفتوح ج 10 ص 354 ). ای نواهای تو نار موقده زد به هر بندم هزار آتشکده.