منقول
/manqul/
مترادف منقول: جابه جاکردنی، انتقال پذیر، قابل حمل ، بازگو، روایت، نقل، نقل شده، روایت شده، مروی، نقلی
متضاد منقول: غیرمنقول، عقلی، معقول
برابر پارسی: جابجا شده، بازگفته، برگرفته
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - نقل شده جابجا گردیده . ۲ - روایت شده ( قول حدیث ) مروی . ۳ - آنچه که روایت شود از پیشوایان دین و آن شامل اخبار و احادیث است مقابل معقول : [ تا بدانی که بنائ دین بر منقول است نه بر معقول . ] ( کشف الاسرار ۴ ) ۵۳۱:۲ - آنچه قابل حمل و نقل باشد مقابل غیر منقول ۵ - کلمه ای که از معنی لغوی خود بمعنی دیگری نقل شده و در معنی دوم بطور حقیقت و بدون قرینه استعمال گردد مانند کلمه [ نماز ] که در اصل لغت بمعنی خم شدن و تعظیم کردن است و بعدا بمعنی عبادت مخصوص مسلمانان بطور حقیقت استعمال شده . توضیح منقول یا اصطلاحی است یا شرعی و یا عرفی اول مانند [ فعل ] که در لغت بمعنی کردن است و در علم صرف بمعنی کلمه ای که دارای معنی مستقل و دال بر زمان ( ماضی حال یا استقبال ) منقول گردیده . دوم مانند نماز که در فوق گذشت . سوم مانند [ دار ] که بمعنی درخت است و در عرف بمعنی چوبی که محکوم باعدام را بدان آویزند گرفته شده .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. جابه جا شدنی.
۳. روایت شده.
پیشنهاد کاربران
منقول ( جابجا شده چیز یا سخن ) . همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
ویهزیک vihzik ( مانوی: vihez با پسوند پهلوی یک ) .
ویهزیک vihzik ( مانوی: vihez با پسوند پهلوی یک ) .
سلیم
منقول: واژه ای اربی و برابر با گفته شده ست در فارسی ست.
منقول: واژه ای اربی و برابر با گفته شده ست در فارسی ست.
نقل پذیر. [ ن َ پ َ ] ( نف مرکب ) منقول . که قابل انتقال و جابه جا کردن است .
واژه منقول برابرش واژه پارسی ترابردی میباشد و فردید از آن مال یا دارایی یا کالایی هست ک ویژگی جابجایی و ترابرد را داشته باشد
نقل شده و روایت
در حقوق مدنی اموال ( منقول ) به اشیایی که نقل آن از محلی به محلی دیگر ممکن باشد بدون این که به مال یا محل آن خرابی وارد آید .
این واژه تازى ( اربى ) است و سپارش مى شود بجاى از واژه هاى بَریک Barik ( پهلوى: بُرده شده ، بُردنى ) و درمعناى دیگر از گفتیک - گفتگ - گوییک Goftik - Goftag - guyik ( به ساختار پهلوى : گفته شده ، نقل شده ، منقول ) و جامنونیکJamnunik - Jamanunik ( پهلوى: گفته - بیان - اظهار شده )
... [مشاهده متن کامل]
بهره جست. در پهلوى جامنونتنJamnuntan - Jamanuntan : گفتن ، بیان - اظهار - نقل - عرض کردن . . جامنونJamanun - Jamnun: گفتار ، سخن ، صحبت ، اظهار ، عرض
... [مشاهده متن کامل]
بهره جست. در پهلوى جامنونتنJamnuntan - Jamanuntan : گفتن ، بیان - اظهار - نقل - عرض کردن . . جامنونJamanun - Jamnun: گفتار ، سخن ، صحبت ، اظهار ، عرض