منفی
محل تبعید، تبعیدگاه، دورشده، نیست شده، رانده شده
( اسم ) ۱ - نیست شده ۲ - دور کرده رانده شده . ۳ - تبعید شده ( از شهر خود ) . ۴ - سخنی که در آن حرف نفی باشد . یا جمله منفی . جمله ای که در آن حرف نفی باشد مقابل جمله مثبت . یا فعل منفی . فعلی که مسبوق به ادوات نفی باشد نرفت . نمیگوید .
( صفت ) کسی که همیشه جنبه منفی امور را می بیند و حتی المقدور از انجام دادن کار یا اظهار امیدواری نسبت به آن خودداری میکند و غالبا بشرح معایب و موانع و مشکلات آن می پردازد
عمل منفی باف
[true negative] [علوم سلامت] 1. نتیجۀ منفی آزمون در افراد سالم 2. افراد سالمی که نتیجۀ آزمون منفی داشته اند
[negative picture, negative , cliché photographique (fr.), cliché] [هنرهای تجسمی] در هنر عکاسی، نگارۀ منفی تصویر
[سینما و تلویزیون] ← نسخۀ منفیِ واسط
[false negative] [علوم سلامت] 1. نتیجۀ منفی آزمون در افراد بیمار 2. افراد بیماری که نتیجۀ آزمون منفی داشته اند
[negative predictive value, NPV] [علوم سلامت] نسبت افرادی که آزمون آنها منفی شده است و وضعیت خاصی ندارند و سالم اند به کل کسانی که آزمون آنها منفی است
[negative feedback] [روان شناسی] نوعی بازخورد که موجب کاهش یا توقف رفتار می شود
[negative stability] [حمل ونقل هوایی] وضعیتی که در آن هواگرد براثر نیروی خارجی ا ...