منظم
بانظم وترتیب، آراسته ومرتب
( اسم ) محل نظم جمع : مناظم .
ماهی نظام دار .
یا اعتصاب وحشی . مقابل اعتصاب منظم .
[regular forest] [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] جنگلی که درختان هر اُشکوب آن ازنظر بلندی و قطر وضعیت تقریباً یکسان داشته باشند
[regular transport] [حمل ونقل درون شهری-جاده ای] جابه جایی مسافر براساس مسیر و جدول زمانی مشخص
[regular block] [شیمی] دسته ای در ساختار شیمیایی بسپارها که تنها با یک نوع تکپار در یک توالی آرایشمند قرار دارد
[regular space] [ریاضی] یک فضای توپولوژیکی که در آن هر مجموعۀ بسته و هر نقطه ای در خارج آن مجموعه همسایگی های باز جداازهم داشته باشند
[regular graph] [ریاضی] گرافی که درجۀ همۀ رأس های آن برابر باشد
[semiregular group] [ریاضی] گروهی جای گشتی که در آن تنها عضوی از گروه که نقطۀ ثابت دارد جای گشت همانی است
[regular representation] [ریاضی] فرمول دار
متـ . نمایش منظم گروه regular representation of a group