ممه

/mame/

مترادف ممه: پستان، پستانک

معنی انگلیسی:
bosom, breast, boob, tit, titty

لغت نامه دهخدا

ممه. [ م َ م َ / م ِ ] ( اِ ) در تداول شیرخوارگان ، شیر مادر. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || پستان. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- امثال :
ممه را لولو برد ؛ تعبیری تسکین بخش کودکان تازه از شیر گرفته را. و مجازاً یعنی فایده و امر نیک متوقع از بین رفت.
|| مجازاً دایه. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || کنیزک. همخوابه : به یکی از ممگان اولجایتوسلطان متهم گشت. ( دستورالوزراء ص 323 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ( بزبان کودکان ) پستان . یا ممه را لولو برد . ۱ - بهنگام از شیر گرفتن کودکان نوک پستان مادر را سیاه کنند و چیزی تلخ مالند چون بچه خواهد بمکد از طعم آن متاذی شود بدو گویند : ممه را لولو برد . ۲ - فایده و امر نیک متوقع از بین رفت .

فرهنگ معین

(مَ مَ یا مِ ) [ تر. ] (اِ. ) ۱ - پستان . ۲ - پستانک (به زبان کودکان ). ، ~ را لولو بردن از میان رفتن وضع یا کیفیت دلخواه یا مورد نظر.

گویش مازنی

/mame/ مادر - پستان & واژه ای است به معنی خوراک و غذا به زبان کودکان

مترادف ها

mamma (اسم)
پستان، مام، مامان، مادر، ممه

pap (اسم)
قله، نوک پستان، ممه، خمیر نرم، خوراک نرم و رقیق، تفاله گوشت یا سیب، هر چیزی شبیه نوک پستان

teat (اسم)
نوک پستان، ممه، پستانک، شبیه نوک پستان

tit (اسم)
ضربه، نوک پستان، یابو، ممه، دختر یا زن

فارسی به عربی

حلمة , صدی

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

ممهممهممهممه
bra - busters noun
large female breasts US, 2005
• Raven’s bra - busters are each bigger than a hog’s head. — Mr. Skin,
Mr. Skin’s Skincyclopedia, p. 139, 2005
avocados noun
the female breasts US, 1974
• Mr. K is wearing new blinkers—not for reading but in tribute to her
avocados, which are worth it. — Leo Rosten, Dear Herm, p. 149, 1974
چشمه شیر. [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جوی شیر که در بهشت است. نهری از لبن در بهشت :
خداوند جوی و می و انگین
همان چشمه شیر و ماء معین.
فردوسی.
|| کنایه است از برجی از بروج دوازده گانه. کنایه از برج اسد است :
...
[مشاهده متن کامل]

چو برزد سر از چشمه شیر شید
جهان گشت چون روی رومی سپید.
فردوسی.
|| کنایه است از پستان معشوق. ( مجموعه مترادفات ص 77 ) . ، چشمه شیر. [ چ َ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان یخاب بخش طبس شهرستان فردوس که در 175 هزارگزی شمال خاوری طبس واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 77 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و ذرت ، شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ) .

منبع فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
ممه
شیرجامه. [ م َ / م ِ ] ( اِ مرکب ) پستان زن و دیگر حیوانات. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( برهان ) . پستان. ( فرهنگ جهانگیری ) . || آوندی که شیر در آن کنند. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) .
nature’s founts ( n. ) [literary euph. ]
the female breasts
love apples ( n. ) =1. ( also apples of love ) the female breasts [the rounded shape; the term has survived but became more a euph. than sl. by 20C]
love hillocks ( n. )
the female breasts
Comment les hommes l'appellent 👫
شمای که میگی ممه اینجوری یا اینجوری خود شما از ممه شیر مادرت را خوردی بس حرف در نیار یک عضای است که خدا به زنان داده است
Boobs
A woman's breast at informal conversations
ماموگرافی: ممه نگاری، پستان نگاری
پستان در پستانداران.
مَمه در ایران به مادر و پستان مادر میگویند که در انگلیسی با mamma هم ریشه است.
ممه در پارسی همریشه است با مما در انگلیسی
در انگلیسی به پستان مادر که فرزندانش می مکند گویند.
پستاندار: ممال: ممه ای
می می ، ریشه دری ( زبان رسمی پارسی ، پس از حمله تازیان ) می می = شیر بزبان کودکانه ، می می گو = شیر گاو به لهجه کودکان ، می می= پستان ( پستان مادر ) می می گرم = شیر گرم بزبان کودکانه در نگهداری زبان نیاکان باشیم 💚
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس