لغت نامه دهخدا
- امثال :
ممه را لولو برد ؛ تعبیری تسکین بخش کودکان تازه از شیر گرفته را. و مجازاً یعنی فایده و امر نیک متوقع از بین رفت.
|| مجازاً دایه. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || کنیزک. همخوابه : به یکی از ممگان اولجایتوسلطان متهم گشت. ( دستورالوزراء ص 323 ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
گویش مازنی
مترادف ها
پستان، مام، مامان، مادر، ممه
قله، نوک پستان، ممه، خمیر نرم، خوراک نرم و رقیق، تفاله گوشت یا سیب، هر چیزی شبیه نوک پستان
نوک پستان، ممه، پستانک، شبیه نوک پستان
ضربه، نوک پستان، یابو، ممه، دختر یا زن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹




زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹




چشمه شیر. [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جوی شیر که در بهشت است. نهری از لبن در بهشت :
خداوند جوی و می و انگین
همان چشمه شیر و ماء معین.
فردوسی.
|| کنایه است از برجی از بروج دوازده گانه. کنایه از برج اسد است :
... [مشاهده متن کامل]
چو برزد سر از چشمه شیر شید
جهان گشت چون روی رومی سپید.
فردوسی.
|| کنایه است از پستان معشوق. ( مجموعه مترادفات ص 77 ) . ، چشمه شیر. [ چ َ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان یخاب بخش طبس شهرستان فردوس که در 175 هزارگزی شمال خاوری طبس واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 77 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و ذرت ، شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ) .
خداوند جوی و می و انگین
همان چشمه شیر و ماء معین.
فردوسی.
|| کنایه است از برجی از بروج دوازده گانه. کنایه از برج اسد است :
... [مشاهده متن کامل]
چو برزد سر از چشمه شیر شید
جهان گشت چون روی رومی سپید.
فردوسی.
|| کنایه است از پستان معشوق. ( مجموعه مترادفات ص 77 ) . ، چشمه شیر. [ چ َ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان یخاب بخش طبس شهرستان فردوس که در 175 هزارگزی شمال خاوری طبس واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 77 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و ذرت ، شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ) .
منبع فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی


شیرجامه. [ م َ / م ِ ] ( اِ مرکب ) پستان زن و دیگر حیوانات. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( برهان ) . پستان. ( فرهنگ جهانگیری ) . || آوندی که شیر در آن کنند. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) .
شمای که میگی ممه اینجوری یا اینجوری خود شما از ممه شیر مادرت را خوردی بس حرف در نیار یک عضای است که خدا به زنان داده است
ماموگرافی: ممه نگاری، پستان نگاری
پستان در پستانداران.
مَمه در ایران به مادر و پستان مادر میگویند که در انگلیسی با mamma هم ریشه است.
ممه در پارسی همریشه است با مما در انگلیسی
در انگلیسی به پستان مادر که فرزندانش می مکند گویند.
پستاندار: ممال: ممه ای
در انگلیسی به پستان مادر که فرزندانش می مکند گویند.
پستاندار: ممال: ممه ای
می می ، ریشه دری ( زبان رسمی پارسی ، پس از حمله تازیان ) می می = شیر بزبان کودکانه ، می می گو = شیر گاو به لهجه کودکان ، می می= پستان ( پستان مادر ) می می گرم = شیر گرم بزبان کودکانه در نگهداری زبان نیاکان باشیم 💚
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)