مقلم
لغت نامه دهخدا
مقلم. [ م ُ ق َل ْ ل َ ] ( ع ص ) زن بیوه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || چیده ناخن. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تقلیم شود. || مقلم الظفر؛ مرد سست و بددل ذلیل و خوار. کلیل الظفر. ( منتهی الارب ). مرد سست و ضعیف. ( ناظم الاطباء ). رجل مقلوم الظفر و مقلم الظفر؛ مرد ضعیف و ذلیل. کلیل الظفر. ( از اقرب الموارد ).
مقلم. [ م َل َ ] ( ع اِ ) تندی نیزه. ج ، مقالم. ( ناظم الاطباء ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید