96 1579 100 1 مقعد/maq'ad/مترادف مقعد: دبر، سرین، کفل، کون، مخرج، نشستگاه، نشیمن، نشیمنگاه معنی مقعد در لغت نامه دهخدا مقعد. [ م َ ع َ] (ع اِ) نشستنگاه. (دهار). نشستنگاه. و گویند هو منی مقعدالقابلة؛ او نیک به من نزدیک است. ج ، مقاعد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). جای نشستن. (غیاث ) (آنندراج ) : و قعد مقعد سلفه من الائمةالمهدیین. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 301).- مقعد صدق ؛ نشستن گاه پسندیده. (تفسیر ابوالفتوح ج 9 ص 271). جای حق که در او لغو و تأثیم نباشد.(از تفسیر گازر ج 9 ص 305) : فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر. (قرآن 55/54).کوست از دیده ٔ حقیقت و حدق رهبر اصدقا بمقعد صدق.سنائی (مثنویها چ مدرس رضوی ص 217).به من مقعد صدق گفتی هری است هری کیست کاین نام بر من سزاست که جان و تنم معدن مدح تست گرش مقعد صدق خوانی رواست.سنائی (دیوان چ مصفا ص 49).مقعد صدق و جلیس حق شده رسته زین آب و گل آتشکده.مولوی.مقعد صدقی که صدیقان دراوجمله سرسبزند و شاد و تازه رو.مولوی.مقعد صدقی نه ایوان دروغ باده ٔ خاصی نه سکرانی ز دوغ.مولوی.جانش مقیم مقعد صدق است از آن چه باک کش تنگنای حجره ٔ صدیقه مرقد است.جامی. || محل نشستن مرد در بازارها و جز آن. ج ، مقاعد. (از اقرب الموارد). || مجازاً محل مخصوص که دبر باشد. (غیاث ) (آنندراج ). دبر و سوراخ کون و کوسرون و هره. (ناظم الاطباء). سافله. دبر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : با شکستم زین خران گرچه درست از من شدندخوانده ای تا عیسی از مقعد چه دید آخر زیان .خاقانی.مقعد چندین هزار ساله عجوزی بکر کجا ماند این چه نادره حال است ؟خاقانی.آن یکی نایی که خوش نی می زده ست ناگهان از مقعدش بادی بجست.مولوی.|| جای نشست مردم بر پشت ستور. ج ، مقاعد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (مص ) نشستن. (تاج المصادر بیهقی ). قُعود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). و رجوع به قعود شود.مقعد. [ م ُ ع َ ] (ع ص ) برجای مانده. (مهذب الاسماء). قعادزده و برجای مانده. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ق ... مقعدات را بخوانید. معنی مقعد به فارسی مقعد( اسم ) ۱ - برجای مانده . ۲ - آنکه بسبب مرض ( قعاد) نتواند بر پای خیزد زمینگیر: [ ماند چون پای مقعد اندر ریگ آن سر مرده ریگش اندر دیگ . ] ( سنایی . کلیله . مصحح مینوی ۲۸۹)نوعی از برد که از هجر آورده شود . مثلث مقعد[anal triangle] [علوم تشریحی] بخش سه گوش پسین میان دوراه که انتهای مجرای مقعد به آن باز می شود متـ . ناحیۀ مقعد anal region, regio analis ناحیۀ مقعد[علوم تشریحی] ← مثلث مقعد مقعر را بخوانید. معنی مقعد در فرهنگ معین مقعد (مَ عَ) [ ع . ] (اِ.) ۱ - جای نشستن . ۲ - دبر و سوراخ کون . ج . مقاعد. (مُ عَ) [ ع . ] (اِمف .) ۱ - بر جای مانده . ۲ - آن که به سبب مرض (قعاد) نتواند بر پای خیزد، زمینگیر. معنی مقعد در فرهنگ فارسی عمید مقعد۱. جای نشستن، نشستنگاه، نشیمنگاه.۲. (زیست شناسی) دبر، پیزی.زمین گیر. مقعد در دانشنامه اسلامی مقعدمعنی مَقْعَدِ: محل نشستن - مجلس (در عبارت "مَقْعَدِ صِدْقٍ " منظور اين است که ميان مجلس و جايگاه آنان و صدق عمل و ايمانشان رابطهاي هست )معنی مَقَاعِدَ: محلهای نشستن (جمع مقعد )معنی صِدْقٍ: راستي - درستي - نيکي (در عبارت "لِسَانَ صِدْقٍ " يعني زباني که جز به راستي سخن نمي گويد و در عبارت "مَقْعَدِ صِدْقٍ " منظور اين است که ميان مجلس و جايگاه آنان و صدق عمل و ايمانشان رابطهاي هست . صدق در اصل به معناي اين است که گفتار و يا خبري که داده م...ریشه کلمه: قعد (۳۱ بار)مقفا را بخوانید. مقعد در دانشنامه ویکی پدیا مقعدمَقعَد یا آنوس یا به فارسی سره مُرز، بخش پایانی دستگاه گوارش در موجودات زنده است. مقعد سوراخی در بدن است و عملکرد آن دفع مواد زائد غذایی و همچنین مواد زائد داخل بدن می باشد.کپلمیاندوراهآبسه مقعدفقط جانورانی مقعد دارند که دارای لوله گوارش باشند و جانورانی مانند هیدر (که کیسه گوارشی دارد) و کرم کدو (که اصلاً لوله گوارش ندارد) معقد ندارند. مقعد دارای دو اسفنکتر داخلی و خارجی می باشد که اولی از نوع عضله صاف و غیر ارادی است و دومی از نوع عضله مخطط و ارادی می باشد. ارادی بودن اسفنگتر خارجی باعث می شود تا بتوان مدفوع را به صورت ارادی خارج کرد. عدم خروج به موقع مدفوع از بدن باعث بیماری های مزمنی از قبیل بواسیر می شود که در ایران آمار بالایی را به خود اختصاص داده است.بخاطر تمرکز زیاد پایانه های عصبی در محدوده مقعد، این محدوده جزو مناطق شهوانی بدن محسوب می شود. بخاطر همین ارتباط با جنسیت و شهوت، صحبت دربارهٔ مقعد در فرهنگ ایرانی و فرهنگهای مختلف تابو است.علت این بیماری، ایجاد خراشیدگی در پوست مقعد به دنبال یبوست است. این خراشیدگی باعث انقباض عضله داخلی مقعد می شود واین انقباض باعث ایجاد درد شدید می گردد. افراد مبتلا معمولاً با درد در هنگام دفع مدفوع مواجه هستند و در مواردی نیز پس از خروج آن چند قطره خون نیز جاری می شود.مقعد خورشیدیمقعد خورشیدی (فرانسوی: L'anus solaire)یک متن کوتاه فراواقع گرایی از نویسنده فرانسوی ژرژ باتای در سال ۱۹۲۷ است که توسط نشر آندره ماسون چهارسال پس از نوشتن آن مصور سازی شد و انتشار یافت.به صورت دایرره وار، کلمات قصارش به تجزیه، مرگ، پوشش گیاهی، بلایای طبیعی، اختلال نعوظ، خستگی و ناکامی اشاره دارد؛ و تشبیه ای کنایه دار از خورشید می سازد؛ که اگر چه زندگی را برای زمین به ارمغان می آورد. همچنین می تواند منجربه مرگ توسط انرژی بی پایانش شود.علاوه بر این، مقعد ممکن است به عنوان نمادی از ناگزیری زباله باقی مانده با توجه به نقش آن در دفع شود. این کتاب در اولین انتشارش در ۱۰۰ نسخه منتشر شد. اولین ... مقعدلیسی را بخوانید. چنانچه، معنی واژه بالا (برگرفته از دانشنامه ویکی پدیا)، نادرست یا مخالف قوانین جمهوری اسلامی ایران است، خواهشمند است گزارش دهید تا بررسی و حذف گردد => [گزارش] معنی مقعد به انگلیسی anus (اسم)مقعد ، سوراخ کون ، سوراخ مقعد ، نشینrectum (اسم)مقعد ، راست روده ، معا مستقیمcroup (اسم)مقعد ، خناق ، خناک ، کفل اسب ، ترک اسب معنی کلمه مقعد به عربی مقعدشرج , مستقيم مجاور مقعدشرجي مربوط به مقعدشرجي مقعد را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران علی سیریزی در گویش یزدی می شود، نِشِسگاه وریا صادقی ( قَعَد )به معنی نشست و متضاد،قیام است.مَقعَد: هم به معنای باسن و یا جای نشستن رو معنی میده،و همینطور به مهمان خانه هم معنی میشه.[مُقعَد: هم به کسی که فلج باشه گفته میشه،چون به تعبیر دیگه همیشه در واقع نشیمنگاهش رو روی زمین قرار میده]و [قَعْدَة :هم اسم مرة و به آنچه که انسان بر اون بنشینه مثل فرش و ...اطلاق میشه].[ذوالقعده: هم به این دلیل نام گذاری شده چون مردم عرب در زمان جهالت قدیم در این ماه در بین قبایلشون ممنوع بوده که جنگی صورت بگیره،نام گذاری شده].[قواعد: هم همان ریشه و جمع است و مفردش قاعدة است و به این دلیل نام گذاری شده چون به معنای محل نشستن علم ریاضی یا زبان عربی یا ....رو فراهم میکنه].[قاعدة یا قاعدگی زنان: در واقع به این دلیل نام گذاری شده چون زن ها رو به دلیل حیض زنان توی خونه نگه میداره و یا میتونیم بگیم که اون ها رو متوقف میکنه از نماز خوندن.منظورم از متوقف کردن همان نشستنه].[ لفظ القاعده برای پیکار جویان هم به این دلیل نام گذاری شده چون نام القاعده برگرفته از نام اولین پایگاه نظامی این سازمان �قاعدة الجهاد� است]. شکوفه باسن ، نشیمنگاه ، کون و کفن امیر بویین تیدیدی معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها Iman > occur Farhansaw > dingy office ابوالفضل > Call Back ظريفه حسيني > Proxmics Farhansaw > Smoke a Bowl Sunflower > catch up with امیر حسینی > Season Nima Momeni > manurity نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته محمد حاتمی نژادヴァヒドحمیدرضا دادگر_فریمانDark Light FigureFarhoodپارسا میریوسفیسیدحسین اخوان بهابادی فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته نام کره ای بگسست طبل غازی خاطر تیز عجل الله تعالی فرجه handcuffs cameraperson نگون اقبال