مقرونه

لغت نامه دهخدا

مقرونه. [م َ ن َ ] ( ع ص ) تأنیث مقرون. نزدیک. نزدیک به هم.
- مقرونه به قراین ؛ نزد منطقیان عبارت است از مقدمات ظنیه مانند فروباریدن باران به وجودابر. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).

پیشنهاد کاربران