مغله

لغت نامه دهخدا

( مغلة ) مغلة. [ م َ غ ِ ل َ ] ( ع ص ) اشتر که خاک خورد با گیاه تا شکمش درد کند. ( مهذب الاسماء ):دابة مغلة؛ ستور دردگین شکم از گیاه یا خاک خوردن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

مغلة. [ م َ ل َ ] ( ع اِ ) درد شکم ستور از علف یا خاک خوردن. || تباهی. || ( ص ) میش و بز که سالی دو بار بچه دهد. ج ، مِغال. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

مغلة. [ م ُ غ َل ْ ل َ ] ( ع اِ ) ماحصل زمین و درآمد از زمین. ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران