helper (اسم)
هم دست ، کمک ، یار ، یاور ، معین ، معاون
assistant (اسم)
کمک ، دستیار ، یاور ، معین ، بردست ، معاون ، نایب ، ترقی دهنده ، رهبریار
adjutant (اسم)
کمک ، یار ، یاور ، اجودان ، معین
adjuvant (اسم)
یاور ، معین ، دوای ممد
lozenge (اسم)
معین ، لوزی ، قرص لوزی شکل ، شکل لوزی
rhomb (اسم)
معین ، چرخ ، دایره ، لوزی
supporter (اسم)
پشتیبان ، حامی ، معین ، نگهدار ، متحمل
rhomboid (اسم)
معین ، لوزی
thetic (صفت)
مطلق ، معین ، ثابت ، وضع شده ، وابسته به یا شامل پایاننامه
thetical (صفت)
مطلق ، معین ، ثابت ، وضع شده ، وابسته به یا شامل پایاننامه
helping (صفت)
معین ، ممد
given (صفت)
معلوم ، معین ، مبتلا ، داده
certain (صفت)
قطعی ، معلوم ، معین ، مسلم ، محقق ، خاطر جمع ، فلان ، تاحدی
aiding (صفت)
معین
specified (صفت)
معین ، مشخص ، تعیین شده ، مشخص شده
determined (صفت)
معین ، مشخص ، مصمم
defined (صفت)
محدود ، معین ، مشخص
auxiliary (صفت)
معین ، عوضی ، کمکی ، امدادی ، کمک دهنده
appointed (صفت)
معین ، منصوب ، مقرر ، منتصب ، موعود ، موکل
fixed (صفت)
معین ، مقرر ، ثابت ، پا بر جا ، جایگیر ، مقطوع ، ماندنی
assigned (صفت)
معین ، موعود
regular (صفت)
حقیقی ، معین ، مرتب ، منظم ، عادی ، متقارن ، پا بر جا ، با قاعده
supporting (صفت)
معین ، متحمل