97 1528 100 1 معمار/me'mAr/مترادف معمار: استاد، بنا، سازنده، طراح، مهراز، مهندسبرابر پارسی: سازنده، آبادگر، مهراز، والادگر معنی معمار در لغت نامه دهخدا معمار. [ م ِ ] (ع ص ، اِ) بسیار عمارت کننده و این صیغه ٔ مبالغه است چنانکه مِنعام به معنی مرد بسیاربخشش. (غیاث ) (آنندراج ).مردی بسیار عمارت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه عمارت کند و موجب رونق و تعالی گردد : زهی معمار انصاف تو کرده در و دیوار دین و داد معمور.انوری.ای در زمین ملت معمار کشور دین بادی چو بیت معمور اندر فلک معمر.خاقانی.پیشت صف بهرامیان بسته غلامی را میان در خانه ٔ اسلامیان عدل تو معمار آمده.خاقانی.جمشید ملک هیئت خورشید فلک هیبت یک هندسه ٔ رایش معمار همه عالم.خاقانی.معمار دین آثار او دین زنده از کردار اوگنجی است آن دیوار او از خضر بنا داشته.خاقانی.کلک آن رکن چون مهندس عقل پنج دکان شرع را معمار.خاقانی.خدا ترس را بر رعیت گمارکه معمار ملک است پرهیزگار.(بوستان ).- معمار کارخانه ٔ قدرت ؛ کنایه از خداوند عالم می باشد. (از ناظم الاطباء). || مأخوذ از تازی ، مباشر بنایی و دانای به علم بنایی که به استاد بنادستورالعمل می دهد. (ناظم الاطباء). استاد بنایان. مهتر بنایان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه در امر ساختمان اطلاعات تجربی بسیار دارد و نقشه و طرح ساختمان تهیه کند و چند بنا، با مراقبت و نظارت او کار کنند: مهندسان روشن روان و معماران کاردان طرح شهری برکشیدند. (ظفرنامه ٔ یزدی ).معمار خانه های کهن را کند خراب تا نو نهد اساس که نو بهتر از کهن.قاآنی.- معمارباشی ؛ رئیس گروه معماران. رئیس صنف معماران در دوران صفویه و قاجاریه. و رجوع به مرآة البلدان ص 25 شود.- || عنوان احترام آمیزی است برای معمار.- معمارخانه ؛ اداره ای در دوران حکومت قاجار که خانه ها و کاخهای سلطنتی زیر نظر آن اداره مرمت و تعمیر می شد. و رجوع به مرآت البلدان ص 25 شود.|| چون عمارت به معنی آبادی است لهذا بَنّا را که صیغه ٔ نسبت است به جهت تفؤل و تیمن معمار گفتند. (غیاث ) (آنندراج ). بنا. (ناظم الاطباء). در تداول گاهی ... معمایی را بخوانید. معنی معمار به فارسی معمارسازنده عمارت، عمارت کننده، کارشناس واستاددرکارهای ساختمانی( صفت اسم ) ۱ - کسی که طرح و نقشه ساختمانی را کشد و در بنای آ ن مراقبت کند : [ مهندسان روشن روان و معماران کاردان طرح شهری برکشیدند . ] ( ظفر نامه یزدی . چا.امیر کبیر ۲ ) ۳۸۵ - بنا ( برای بالا بردن مقام وی ) . یا معمار ارباب . مباشر مالک ملک ( تاریخ قم ) . یا معمار مخصوص . معمار دربار شاه : [ حاجیابولحسن معمار مخصوص . ] ( مراه البلدان ج ۱ ضمیمه ص ۳ ) ۲۵ - عمارت کننده تعمیر کننده آبادانی کننده ۴ - رتبهای در فراماسونری .بسیار عمارت کننده و این صیغه مبالغه است چنانکه منعام به معنی مرد بسیار بخشش .[architect] [هنرهای تجسمی] هنرمندی که به طراحی بنا می پردازد معمار باشی۱ - رئیس معماران ( صفویه قاجاریه ) : [ محمد ابراهیم خان معمار باشی ... ] ( مرات البلدان . ج ۱ ضمیمه ص ۲ . ) ۲۵ - عنوان احترام آمیز معمار . معمار خانه( اسم ) یکی از ادارات دربار در عهد قاجاریه که وظیفه آن تعمیر عمارات سلطنتی بود : [ معمار خانه : محمدابراهیم خان ] ( مراه البلدان ج ۱ ضمیمه ص ۲۵ ) . معماری ابرگرا را بخوانید. معنی معمار در فرهنگ معین معمار (مِ) [ ع . ] (ص . اِ.) ۱ - طراح و سازندة بنا. ۲ - عمارت کننده ، تعمیرکننده . ۳ - رتبه ای در فراماسونری . معنی معمار در فرهنگ فارسی عمید معمارکارشناس و استاد در کارهای ساختمانی، سازندۀ عمارت، عمارت کننده. معمار در دانشنامه ویکی پدیا معمارمعمار کسی است که نقشه کشی، طراحی، و به طور کلی معماری ساختمانها را می کند. طراح اوست و نظارت مستقیم بر فعالیت دیگر مهندسان عمران - تأسیسات الکتریکی - تأسیسات مکانیکی دارد. در واقع معمار ناظر نهایی و هماهنگ کننده کلیه نقشه های یک بنا شامل نقشه های معماری و طراحی - نقشه های محاسبات سازه ای و نقشه های تأسیساتی است.در گذشته به جای کلمه معمار، از مهراز استفاده می کردند. معمار فردی است که تفکرات ناب و خلاقانه خود را بر اساس تعاریف مختلف با توجه به فرهنگ - سبک معماری منطقه - اقلیم - دید و منظر مناسب - کاربری فضا و فاکتورهای مهم دیگری اتود می زند.در واقع معمار، مانند همه افراد دیگر، تخیلاتی دارد ولی با این تفاوت که می تواند این تخیلات خود را به عرصه ظهور برساند. تفاوت معماران نیز در قدرت تخیل، و همچنین توانایی آنان برای تحقق بخشیدن به آن است. معماری علمی است که با تکیه بر مضامین علمی و حرکت در مسیر خلاقیت هنری سعی در بهبود شرایط زندگی برای آحاد جامعه دارد و در واقع یک معمار، باید در تمامی زمینه های علمی و هنری خبره باشد تا بتواند اثری در خور توجه از خود به جا بگذارد.معماری یکی از هفت هنر اصلی است و معمار هنرمند است و آثار او در زمره آثار هنری بررسی می شود. او باید دارای قدرت تجسم بالا، ذوق هنری و خلاقیت باشد و عناصر زیبایی شناختی بصری را بشناسد. معمارها رسالت سنگینی در جامعه امروز دارند، چرا که باید سوخت های فسیلی و تجدید ناپذیر را حذف و پای انرژی های تجدید پذیر مانند انرژی آفتاب - انرژی باد و… را به زندگی روزمره باز کنند و با فراهم کردن شرایط آسایش این انرژی ها را به خدمت گیرند. امروزه طراحی های تمام طراحان صاحب نام دنیا با رویکرد این علم صورت می پذیرد و این نوع طراحی را در ایران با نام معماری پایدار - معماری سبز در گروه انرژی معماری می شناسند.معمار (ابهام زدایی)معمار ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:معمارمعمار (فیلم)مؤسسه معماران آمریکا ... معمار (فیلم) را بخوانید. چنانچه، معنی واژه بالا (برگرفته از دانشنامه ویکی پدیا)، نادرست یا مخالف قوانین جمهوری اسلامی ایران است، خواهشمند است گزارش دهید تا بررسی و حذف گردد => [گزارش] معمار در دانشنامه آزاد پارسی مِعمار (architect)(آرشیتکت) شخصِِ واجد شرایط برای طراحی ساختمان و نظارت بر اجرای آن. در عصر امپراتوری های یونان و روم، جایگاه معمار کاملاً شناخته شده بود؛ ویتروویوس وظایف او را توصیف می کند؛ اما در قرون وسطا، این لقب به ندرت به کار می رفت، و در انگلستان از لفظ «استاد» به جای آن استفاده می شد. واژۀ معمار د ر قرن ۱۶ احیا شد و اینیگو جونزدر اوایل قرن ۱۷ آن را به کار برد. در طی قرون ۱۷ و ۱۸، مقام معمار مشخص تر گردید. اگرچه در دوران رنسانس۴دانشگاه های خاصی در ایتالیا تأسیس شد، روش معمول برای ورود به این حرفه هنوز هم شیوۀ استاد ـ شاگردی بود. در ۱۶۷۱ با تأسیس آکادمی سلطنتی معماریدر فرانسه به همّت ژان باپتیست کولبر، در پذیرش اهمیت آموزشِ مناسب برای معماران گام مؤثری برداشته شد. معمار در جدول کلمات معماربنا معمار قصر خورنقسنمار نقاش | مجسمه ساز | معمار و شاعر ایتالیایی | صاحب مجسمه عیسی و موسی در موزه لوورمیکلانژ ابزار نقاش و معمار ساختمانکاردک دنباله معنی معمار در جدول معنی معمار به انگلیسی architect (اسم)معمار ، طراح ، مهراز معنی کلمه معمار به عربی معمارمهندس معماري معمار را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران ریحانه آبادگار Reyhaneh Architect علیرضا مکی آبادی از نظر منهمان مهراز خوبه iliya architect ساناز architect جدیری خیلی وقتها کلمات ترکی را با حروف مخصوص عربی(ح ع ث ص ض ذ ط ظ) می نویسند.تا ما متوجه ترکی بودن آن نشویم.معمار اگر عربی بود.علاوه بر عمارت(امارت) چندین هم خانواده ی دیگر هم داشت که ندارد.کلمات ترکی که آخرشان مار (منظور حیوان خزنده نیست)دارند.تیمار از فعل تومارلاماق(بیمار ومراقبت از اسب)، بیمار،قومار(قمار)،خومار(خمار)،یومار، دامار،یومار،بیمار(منطور بدون مار نیست)جومار،میانمار،سومار، سوسمار ،مئمار(معمار)......( مهیار واژه فارسی برای معمار : مِهراز ، والادگر معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها Fatemeh > testability Asra > Mechine Khazaeii > period Sunflower > see to S.Ara > Gulf Coast Reyhane > hoity toity کسری > کسرا خزاییی > simpler نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته FarhoodA.C.EرهگذرSuperSUپارسا حیدری علی باقریحیدریعاطفه موسوی فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته army گریسته اند ضایع مکن تفکر امیز تحسین آمیز آیلین running nose present