95 1571 100 1 معتاد/mo'tAd/مترادف معتاد: آمخته، اخت، خوگر، خوگیر، مالوف، مانوس، افیونی، تریاکی، وافوری، افیون خوربرابر پارسی: نارکوکی، خوگرفته، دژخوی، خوگر، اپیونی، بَنگی معنی معتاد در لغت نامه دهخدا معتاد. [ م ُ ] (ع ص ) عادت گرفته شده و عادت گیرنده. (آنندراج ). خوی گیرنده و خوی پذیر و خوکاره و خوگر. (ناظم الاطباء). خوی گرفته. آموختگار.آموخته. عادت کرده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- معتاد شدن ؛ عادت کردن. خوی کردن. (ناظم الاطباء).- معتاد کردن ؛ بیاموختن. آموخته کردن. عادت دادن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || عادت شده. معمول. مرسوم : جواب استادم نبشته بود، هم به مخاطبه ٔ معتاد الی الشیخ الجلیل السید ابی نصر مشکان. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 379). || (اِ) عادت و خوی و رسم. (ناظم الاطباء).- برخلاف معتاد ؛ برخلاف رسم و برخلاف عادت و برخلاف معمول. (ناظم الاطباء).|| (اصطلاح معانی ) در اصطلاح معانی ، مقابل غریب. رجوع به اعتیاد و غریب شود.معتاص را بخوانید. معنی معتاد به فارسی معتادعادت گیرنده، کسی که به کاری یاچیزی عادت کرده۱ - ( اسم ) عادت گیرنده خوگر : فلان معتاد بکشیدن سیگار است . جمع : معتادین . ۲ - ( اسم ) عادت شده : هر کاری که معتاد کسی شود ترکش مشکل است . خلاف معتادمخالف رسم ضد رواج معتاد بنوشیدن الکل را بخوانید. معنی معتاد در فرهنگ معین معتاد (مُ) [ ع . ] (اِفا.) کسی که به کاری یا چیزی عادت کرده باشد. معنی معتاد در فرهنگ فارسی عمید معتادکسی که به کاری یا چیزی عادت کرده، عادت گیرنده. معتاد در جدول کلمات معتادآموختار معتاد به مواد مخدرعملی دنباله معنی معتاد در جدول معنی معتاد به انگلیسی addict (اسم)معتاد ، اعتیادgiven (اسم)معتادhophead (اسم)معتاد ، شخص معتادaccustomed (صفت)خو گرفته ، معتاد ، معمولی ، سادهaddicted (صفت)خو گرفته ، معتادhabituated (صفت)معتادinveterate (صفت)معتاد ، ریشه کرده ، دیرنه ، کینهامیزhabitual (صفت)معتاد ، معمولی ، عادی ، مرسوم ، همیشگی ، عادتی ، مزاجیwonted (صفت)معتاد ، معمولی ، عادیusual (صفت)معتاد ، معمولی ، متداول ، عادی ، مرسوم ، همیشگی ، معمول معنی کلمه معتاد به عربی معتادراسخ , مالوف , متعود , مدمن معتاد بنوشیدن الکلمدمن الخمور معتاد ساختنتعود معتاد شدنتعود ، إدمانٌ معتاد کردنعادة معتاد کنندهإدماني ، مُسشبِّبُ الإدمانِ معتاد را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران وریا صادقی (معتاد:شخصی که به کار و عمل قبلی خودبرمیگرد) (عید: با كسره عين به معنای جشن، اصل این کلمه ازعِود بوده و در اصل به معنا بازگشت است. واویعنی عين الكلمه قلب به ياء شده دلیل نامگذاریش به این دلیله چون هر سال این مراسمتکرار و به نحوی برمیگرده) کلمات مشترک دربازگشت:شامل:)عیادة کردن از عائد عیادت کردنبه معنای ملاقات مجدد چون او را می شناخته وملاقات کرده و بار دیگر بازگشت و ملاقات می کند گفته میشود).(عود :راه قدیمی و تکراری)(عادی:امر عادی و تکراری که همیشه باز می گردد)(معاد:سرای بازگشت یا محلبازگشت برای حساب و کتاب)(عاید:نفعی که بهعلت کار عادی روزانه به شخص بر می گردد)(عوادة: به غذای اضافه که باقی میبرای خوردن مجدد گرم می کنیم و باز گردانده می شودگفته میشه)(معید:شخص با مهارت جنگی در واقع درحین جنگ به دلیل مهارت و سخت کوشی بارها وبار ها به صحنه جنگ بر می گردد گفته میشود) (عادة: یا عادت با کتابتفارسی حرف تاء:اخلاق تکراری و همیشگی فرد کهانجام میده گفته میشود) صادق کسی که به چیزی علاقه و عادت پیدا کرده فر کیانی می گویند که واژه ی معتاد از عادت گرفته شده است. ولی واژه عادت به مانای خوگر شدن که اصل آن آدت (آد ات) است در فرهنگ سنسکریت به صورت Adatte आदत्ते به مانای keep in mind, bind on, notice آمده است. واژه آدت از ریشه اوستایی آدی به مانای نگریستن و دیدن ساخته شده است. بنابراین ریشه ی عادت عربی نیست. علی باقری معتاد(ADDICT) [اصطلاح اعتیاد]معتاد به کسی گفته می شود که در نتیجه استعمال متمادی دارو، در بدن وی حالت مقاومت اکتسابی ایجاد شده است، به شیوه ای که استعمال مکرر آن موجب کاسته شدن تدریجی اثرات آن می شود. از این رو پس از مدتی شخص مقادیر بیش تری از دارو را می تواند بدون بروز ناراحتی تحمل کند و در صورتی که دارو به بدن وی نرسد، اختلالات روانی و فیزیکی موسوم به �سندروم محرومیت(عوارض و تظاهرات جسمانی و روانی در موقع نرسیدن مواد مخدر به بدن)�در او ایجاد می شود. علی دوستی نوگورانی عملی معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها Sandy > اهدا ریحانه > آدرین ریحانه > آدرین Shilan Ebrahimi > Docendo discimus سیدحسین اخوان بهابادی > ریشه متک افشار > رایزنی کردن Farhood > Disturbed sleep Farhood > dead sleep نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته محمدرضا ایوبی صانعFarhoodحمیدرضا دادگر_فریمانپارسا میریوسفیDark Light Figureامین آریامحمد حاتمی نژاد فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته بگسست نگون اقبال نام کره ای غلتید رب جلیل horrifying حی داور بنده پروری