مضض

لغت نامه دهخدا

مضض. [ م َ ض َ ] ( ع اِ ) شیر ترش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || درد و سوزش مصیبت و الم جراحت. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). سوزش مصیبت و درد جراحت. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مضة شود. || ( مص ) سوخته شدن دل از اندوه و خشم و غضب. ( زوزنی ). رنجیدن و سوختن از مصیبت. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس