99 1539 100 1 مسدس/mosaddas/مترادف مسدس: شش ضلعی، شش گوشه، شش رکنی، شش عنصریمتضاد مسدس: مخمس معنی مسدس در لغت نامه دهخدا مسدس. [ م َ دَ ] (ع ق ) شش شش : جاؤوا مَسدَس َ؛ آمدند شش شش. (ناظم الاطباء).مسدس. [ م ُ س َدْ دَ ] (ع ص ، اِ) نعت مفعولی ازتسدیس. رجوع به تسدیس شود. || شش شده. دارای شش رکن. (از اقرب الموارد). شش پهلو. (غیاث ) (آنندراج ). شش کرانه. شش گوش. شش گوشه. || نزد محاسبان و مهندسان ، سطحی باشد که شش ضلع متساوی بدان محیط بود، و اگر ضلعها متساوی یکدیگر نبودند، آن را ذوستة اضلاع نامند. (کشاف اصطلاحات الفنون ) : این مربعخانه ٔ نور از خروش صادقان چون مسدس خان زنبوران پرافغان آمده.خاقانی.مربع مخالف نمودی خیال مسدس نشان دور دادی ز حال.نظامی.- مسدس عالم ؛ کنایه از شش جهت است که بالا و پایین و پس و پیش و چپ و راست عالم باشد و به عربی جهات سته خوانند.(برهان ) (آنندراج ). مسدس گیتی : روحانیان مثلث عطری بسوختندوز عطرها مسدس عالم شده ملا.خاقانی.- مسدس گیتی ؛ مسدس عالم : از دم خلق تو در مسدس گیتی بوی مثلث بهر مشام برآمد.خاقانی.|| نزد اهل تکسیر، وِفقی باشد مشتمل بر سی و شش مربع کوچک که آن را مربع شش در شش نامند و وفق سُداسی نیزآن را گویند. (کشاف اصطلاحات الفنون ). || در عروض نوعی مسمط است. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). قسمی از شعر که بر اصل بیت چهار مصراع افزوده باشد. (غیاث ) (آنندراج ). || شعر که بر شش جزء بناشده باشد. (از اقرب الموارد). || در اصطلاح امروزین عربی ، شش لول. رِوُلْوِر. هفت تیر.مسدع را بخوانید. معنی مسدس به فارسی مسدسشش گوشه، شش ضلعی، شش تایی(اسم) ۱- دارای شش ( رکن عضو و غیره ) کرده . ۲ - سطحی شش گوشه شش ضلعی . ۳- مسمطی است که هر بند آن دارای شش مصراع باشد . ۴ - بیتی که اجزائ وزن در آن شش بار تکرار شود شش رکنی : چون فاع این فع را بر جزوی که پیش از آنست میفزایند و بیت مثمن را مسدس میگردانند ... یاعرص. مسدس . جهان باعتبار شش جهت : وصدای اصطکاک صخرتین هنگام ملاقات ایشان از بسیط این عرص. مسدس در محیط گنبد اطلس افتاد . یا مسدس عالم ( گیتی ) . عرص. مسدس : از دم خلق تو در مسدس گیتی بوی مثلث بهر مشام بر آمد . ( خاقانی )شش شش قرصعنه مسدسزولنگ مسدسه را بخوانید. معنی مسدس در فرهنگ معین مسدس (مُ سَ دَّ) [ ع . ] (اِمف .) شش پهلو، شش ضلعی ، شش تایی . معنی مسدس در فرهنگ فارسی عمید مسدس۱. (ریاضی) شش گوشه، شش ضلعی.۲. (صفت) (ادبی) در عروض، ویژگی بیت شش پایه.۳. (ادبی) مسمطی که در هر بند شش مصراع داشته باشد.۴. (صفت) [قدیمی] دارای شش رکن یا عضو. مسدس در دانشنامه ویکی پدیا مسدسمسدس یک قالب شعر فارسی است و در واقع یک نوع مسمط است که هر رشتهٔ آن از شش مصرع ساخته شده باشد. منوچهری دامغانی بنیان گذار قالب مسمط و مشهورترین شاعری است که در این قالب شعر سروده است. تمام مسمط های منوچهری مسدس است.مسمطمنوچهری دامغانیمشهورترین مسدس فارسی، مسمط وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی، سرودهٔ منوچهری دامغانی است، که «خیزید و خز آرید که هنگام خزان است» مصرع آغازین آن این مسدس است.«در وصف صبوحی» دیگر مسدس مشهور منوچهری دامغانی است که با مصرع «آمد بانگ خروس مؤذن میخوارگان» آغاز می شود.ابیاتی از این مسدس:مسده را بخوانید. چنانچه، معنی واژه بالا (برگرفته از دانشنامه ویکی پدیا)، نادرست یا مخالف قوانین جمهوری اسلامی ایران است، خواهشمند است گزارش دهید تا بررسی و حذف گردد => [گزارش] مسدس در جدول کلمات مسدسشش ضلعی دنباله معنی مسدس در جدول مسدس را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها 𝑭_𝑫 > Listen to stories Sunflower > Miscalculation *_* > حالت تهوع *_* > عوض کردن 😍😍 > تحسین آمیز SuperSU > filleted Sunflower > Benevolent ریحانه > out of here نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته محمدرضا ایوبی صانعرهگذرپارسا حیدری Dark Light FarhoodA.C.Eحمیدرضا دادگر_فریمانsamir_8203 فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته قوی رایی binoculars ناپذیر رزمندگان تحسین آمیز shet همی دار نام کره ای