99 1540 100 1 مسخ/masx/مترادف مسخ: تغییر هیئت، تغییرصورت، دگرگون سازی، انتقال روح انسان به بدن حیوانبرابر پارسی: زشت، ننگسار، دگرگون پیکر معنی مسخ در لغت نامه دهخدا مسخ. [ م َ ] (ع مص ) صورت برگردانیدن و بدتر کردن. ازآن جمله است مسخه اﷲ قِرداً. (از منتهی الارب ). تبدیل کردن صورت کسی به صورتی زشت تر. (از اقرب الموارد) (از تعریفات جرجانی ). برگشتن صورت به بدتر از آن. (تاج المصادر بیهقی ). از صورت مردمی بگردانیدن. (المصادر زوزنی ) (دهار). صورت برگردانیدن به زشتی. برگردانیدن صورت به صورتی بدتر از صورت نخستین : اندر این امت نبد مسخ بدن لیک مسخ دل بود ای ذوالفطن.مولوی (مثنوی ).نقض عهد و توبه ٔ اصحاب سبت موجب مسخ آمد و اهلاک و کبت.مولوی (مثنوی ). || (ص ) زشت و صورت برگردانیده. (منتهی الارب ). آنکه یا آنچه صورتش به صورتی زشت تر تبدیل شده باشد. (از اقرب الموارد). مَسیخ. مَمسوخ. ج ، مُسوخ. (اقرب الموارد) : کپی و کپوک صفت خر سر است مسخ چو کپی و چو کپوک غر.سوزنی.چون پسندی تو که آن ملعون کندمر مرا چون مسخ حالش پوستین.خاقانی.از تو مسخی صاحب خونی شودیا بلیسی باز کروبی شود.مولوی (مثنوی ).- مسخ شدن ؛ تبدیل صورت یافتن. ممسوخ گشتن. از صورتی به صورتی دیگر درآمدن : سیزده جنس نهاده است نبی که همه مسخ شدند و همه هست.خاقانی.گر بَرِ شعری یمن به من مثال تو رسدمسخ شود سهیل وار ار نکند مسخری.خاقانی.- مسخ کردن ؛ از صورتی به صورتی درآوردن. تبدیل صورت کردن. ممسوخ کردن : مصطفی در شصت و سه ، اسکندر اندر سی و دودشمنان را مسخ کردند و مسخر ساختند.خاقانی.نسخ کن این آیت ایام رامسخ کن این صورت اجرام را.نظامی.آن جماعت را که ایزد مسخ کردآیت تصویرشان را نسخ کردچون زنی از کار بد شد روی زردمسخ کرد او را خدا و زهره کردعورتی را زهره کردن مسخ بودخاک و گل گشتن چه باشد ای عنود.مولوی (مثنوی ).پس بتر زین مسخ کردن چون بودپیش آن مسخ این بغایت دون بود.مولوی (مثنوی ).از بسکه بیازر ... مسخاة را بخوانید. معنی مسخ به فارسی مسخدگرگون کردن صورت وبرگرداندن آن بصورت زشت تر ، وکسی که تغییرشکل یافته وبصورتی زشت در آمده باشد۱ - ( مصدر ) برگرداندن صورتی بصورت زشت تر دیگر گون ساختن . ۲ - بسیار غلط نوشتن . ۳- ( اسم ) دگرگون سازی . ۴- ( صفت ) کسی که بصورت زشت تر در آمده ممسوخ . ۵ - تعلق روح انسانی است - بعد مفارقت از بدن خود - ببدن حیوانی تماسخ . مسخ شدن( مصدر ) ۱ - بصورت زشتی در آمدن ۲ - روح انسان پس از جدایی از بدن ببدن حیوانی در آمدن . مسخ کردن( مصدر ) ۱ - بصورت زشتی در آوردن . ۲- روح انسان راپس از مفارقت از بدن ببدن حیوانی در آوردن . ۳- شخصی را تبدیل بشیئی کردن : چون زنی از کار بد شد روی زرد مسخ کرد او را خدا و زهره کرد . ( مثنوی ) مسخر را بخوانید. معنی مسخ در فرهنگ معین مسخ (مَ) [ ع . ] ۱ - (مص م .) وضع یا فرایند تبدیل موجودی به موجودی پست تر و زشت تر. ۲ - (اِمص .) دگرگون سازی . معنی مسخ در فرهنگ فارسی عمید مسختغییرشکل یافته، به ویژه به شکل حیوان درآمده، زشت شده. مسخ در دانشنامه اسلامی مسخمَسْخْ تغییر صورت انسان به صورت حیوان است. منابع اسلامی موارد متعددی برای مسخ ذکر کرده اند که معروف ترین آن ها داستان اصحاب سبت است. مشهور مفسران مسخ را معنایی حقیقی دانسته که ظاهر انسانی را نیز دگرگون می کند. روایات بر تحقق مسخ در قیامت نیز دلالت دارند.ابن منظور مسخ را به معنای تغییر صورتی به یک صورت بد دانسته است. لفظ مسخ یکبار در قرآن آمده است. محتوای مسخ نیز در چندین آیه درباره اصحاب سبت (سوره بقره، آیه۶۵؛ سوره مائده آیه ۶۰، سوره اعراف آیه ۱۶۶.) ذکر شده است.در تناسخ، روح پس از جدایی از بدن خویش، به جنین یا بدن دیگر تعلق می گیرد، ولی در مسخ، روح از بدن جدا نمی شود؛ بلکه تنها شکل و صورت بدن تغییر می کند تا انسان گناه کار خود را به صورت حیوان دیده و از آن رنج ببرد. به تعبیر دیگر نفس انسان تبهکار از مقام انسانی به مقام حیوانی تنزل نمی کند.مسخمعنی مَسَخْنَاهُمْ: آنان را مسخ کردیم - چهره ی آنان را از شکل انسانی به شکلی زشت وبد منظر تبدیل کردیم (کلمه مسخ برگشتن آدمي به خلقتي زشت و بد منظره است ، همچنان که در داستان بني اسرائيل جمعي از انسانها به صورت ميمون و خوک برگشتند . )معنی مُضِيّاً: گذشتن - رفتن (معناي جمله فما استطاعوا مضيا و لا يرجعون اين است که : نه ميتوانند به سوي عذاب روانه شوند و نه از عذاب برگردند و حالت قبل از عذاب خود را دريابند . پس کلمه مضي و رجوع کنايه هستند از برگشتن به حالت سلامت ،از باقي ماندن بر حالت عذاب و مسخ)تکرار در قرآن: ۱(بار)مسخ بنابرآنکه در مجمع و قاموس و اقرب ذکر شده عوض شدن شکل و صورت است به شکل قبیح. راغب آنرا عوض شدن شکل و اخلاق گفته است و از بعضی حکما نقل میکند که مسخ دوقسم است: مسخ جسمی و مسخ اخلاقی... معنی آیه: و اگر میخواستیم آنها را در جای خودمسخ به شکل دیگری در میآوردیم که نمیتوانستند بروند و برگردند. یعنی قدرت نمیداشتند که در آن عذاب راحت بمانند و یا به حالت اول برگردند مراد از مسخ در ایه تغییر و تحول شکل است نه اخلاق این کلمه بیشتر از یک مورد در قرآن کریم نیست. رجوع شود به «قرد». ... مسخ (کتاب) را بخوانید. مسخ در دانشنامه ویکی پدیا مسخدر افسانه ها به تغییر شکل و دگردیسی افراد و اجسام از شکل اولیه به شکلی زشت تر مَسخ گفته می شود. در برخی داستان ها آن را یکی از انواع تناسخ به شمار آورده اند.تناسخ ارواحرسخفسخنسخ در قرآنبه تصریح قرآن در امت های پیشین مسخ صورت پذیرفته است و گروهی از گناهکاران به صورت میمون و خوک درآمده اند. در این باره رجوع کنید به بقره۶۵، مائده۶۰، اعراف۱۶۶.باید توجه داشت که مسخ به نوعی تناسخ است! زیرا به هرحال روح به بدن جاندار بازمی گرددمسخ (ابهام زدایی)مسخ، در افسانه ها به تغییر شکل و دگردیسی فرد از شکلی به شکل دیگر مسخ گفته می شود.دگرپیکری، حالتی که در داستان ها موجودی از شکلی به شکل دیگر درآید.مسخ (رمان کوتاه)مَسخ (به آلمانی: Die Verwandlung) رمان کوتاه یا داستان کوتاهی از فرانتس کافکا است که در پاییز نوشته شده و در اکتبر ۱۹۱۵ در لایپزیگ به چاپ رسید. مسخ از مهمترین آثار ادبیات فانتزی قرن بیستم است که در دانشکده ها و آموزشگاه های ادبیات سراسر جهان غرب تدریس می شود.گرگور سامسامسخ شدنداستان در مورد فروشنده جوانی به نام گرگور سامسا است که یک روز صبح از خواب بیدار می شود و متوجه می شود که به یک مخلوق نفرت انگیز حشره مانند تبدیل شده است. دلیل مسخ سامسا در طول داستان بازگو نمی شود و خود کافکا نیز هیچگاه در مورد آن توضیحی نداد. لحن روشن و دقیق و رسمی نویسنده در این کتاب تضادی حیرت انگیز با موضوع کابوس وار داستان دارد. داستان غم انگیز گرگور سامسا حاکی از بیگانگی یا هنجارهاست. گویی او خود می خواهد که تابعیت از محض از اجتماع و مسخ شدن، مسخ شدن را برگزیند. در نتیجه می توان گفت که مسخ شدن گرگوار نوعی فرار از واقعیت حاکم است.ولادیمیر ناباکوف در مورد این داستان گفته است: «اگر کسی مسخ کافکا را چیزی بیش از یک خیال پردازی حشره شناسانه بداند به او تبریک می گویم چون به صف خوانندگان خوب و بزرگ پیوسته است.» مترجم فرانسه مسخ معتقد است که گرگور سامسا در واقع ... مسخ واقعیت را بخوانید. چنانچه، معنی واژه بالا (برگرفته از دانشنامه ویکی پدیا)، نادرست یا مخالف قوانین جمهوری اسلامی ایران است، خواهشمند است گزارش دهید تا بررسی و حذف گردد => [گزارش] مسخ در دانشنامه آزاد پارسی مَسخ(در لغت به معنای بدترکردن یا تبدیل صورت کسی به صورتی زشت تر) دو معنا دارد: یکی در اصطلاح فلسفی که از اقسام تناسخ است. دیگری معنای عام تر که در قرآن نیز به کار رفته است و دلالت دارد بر تبدیل شدن ظاهر انسان بهظاهری جانورآسا و زشت مانند خوک و میمون، براثر گناهان. مسخ را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران امیرمحمد جادوشده.تصغیر شده . دگرگون شده عبد الله حکیمی افول شده رضا مرسی از این مطلب عالی. یه مطلب جالب هم دربارۀ این کتاب خوندم که دقیقا عنوانش این بود. لینکش اینجاست: https://hafco.ir/مسخ-چیست؟/ عبدالله باژگون، واژگون معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها پریسا حمیدزاده > Cherry on top سینا > oh my god! پارسا حیدری > Bat Tina Agoorist > تینا Sara Amirian > Fine looking Farhood > studies پارسا حیدری > Number 1 Bahare > into نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته Farhoodپارسا حیدری محمدرضا ایوبی صانعرهگذرDark Light عاطفه موسویA.C.Eحمیدرضا دادگر_فریمان فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته قوی رایی تسخیر ناپذیر تحسین آمیز binoculars ناپذیر خودآموز حسرت آمیز پرفروغ