مروط

لغت نامه دهخدا

مروط. [ م ُ ] ( ع مص ) بشتافتن. ( المصادر زوزنی ) ( از اقرب الموارد ). || پناه دادن. ( از اقرب الموارد ).

مروط. [ م ُ ] ( ع اِ ) ج ِ مِرط. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به مرط شود.

پیشنهاد کاربران