( مرودة ) مرودة. [ م ُ دَ ] ( ع مص ) ستنبه و سرکش گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ستنبه شدن. ( دهار ). || از همه هم پیشگان سبقت بردن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || خوی گرفتن به چیزی و همیشگی ورزیدن. ( از منتهی الارب ). عادت کردن. || مدت زمانی امرد ماندن آنگاه موی صورت برآمدن. ( از اقرب الموارد ). بی ریشی. ( دهار ). ریش برآوردن کودک بعد سادگی زنخ. ( آنندراج ). || ادامه دادن به خوردن «مرید» که خرمای خیسانده در شیر است. ( از اقرب الموارد ). مرود. مرد. و رجوع به مرود و مرد شود.