مرصص

لغت نامه دهخدا

مرصص. [ م ُ رَص ْ ص َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از مصدر ترصیص. رجوع به ترصیص شود. به ارزیز در گرفته و قلعی نموده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). مطلی به رصاص.

پیشنهاد کاربران

". . . بتشیید جُدرانِ مُجصَّص و بنیان مُرصَّص چنان استحکامی داده بودند . . . . " تاریخ جهانگشا ج۳
تشیید: استحکام
جدران: دیوارها
مجصص: گچ کاری شده
مرصص: استوار شده
این جمله در توصیف الموت بی نظیر است.