دیکشنری
مترجم
بپرس
محح
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
محح. [ م َ ح َ ] ( ع مص ) محوح. محوحة. کهنه گردیدن جامه. || مندرس گردیدن کتاب. ( از اقرب الموارد ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها