مانور

/mAnovr/

مترادف مانور: آزمایش، تمرین عملیات نظامی، مشق، رزمایش، ترفند، شگرد، حرکات زیرکی

برابر پارسی: رزمایش

معنی انگلیسی:
exercise, maneuver, manoeuvre, shunting

لغت نامه دهخدا

مانور. [ ن ُوْرْ ] ( فرانسوی ، اِ ) طریقه تنظیم عمل یک دستگاه. ( فرهنگ فارسی معین ). || ( اصطلاح نظامی ) فن رهبری دسته های نظامی در یک منطقه و آن عبارت از این است که در حدود مأموریت محوله کلیه وسایل خود رابه روی دشمن تمرکز دهند، حتی الامکان از روی غافلگیری دشمن و تأمین قوای خودی. ( فرهنگ فارسی معین ). || تمرین عملیات نظامی. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

کارکرد، حرکت، عملیات جنگی بطریق تمرین و آزمایش
(اسم ) ۱- طریق. تنظیم عمل یک دستگاه . ۲- فن رهبری دسته های نظامی در یک منطقه . توضیح مانور عبارت ازین است که در حدود ماموریت محوله کلی. وسایل خود را بروی دشمن تمرکزدهند حتی الامکان از روی غافل گیری دشمن و تامین قوای خودی . ۳- تمرین عملیات نظامی .

فرهنگ معین

(نُ وْ ) [ فر. ] (اِ. ) اجرای عملیات جنگی به طور نمایشی و تمرینی .

فرهنگ عمید

۱. (نظامی ) تمرین عملیات جنگی برای آماده سازی نیروها و نمایش میزان توانایی آنان، رزمایش.
۲. به کارگیری ترفندهای زیرکانه برای انجام رساندن کاری.
۳. [عامیانه، مجاز] خودنمایی کردن.

واژه نامه بختیاریکا

( مانُور ) پاتَوِه

مترادف ها

maneuver (اسم)
تمرین نظامی، مانور

manoeuvre (اسم)
تمرین نظامی، مانور

فارسی به عربی

مناورة

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

مانورمانورمانورمانور
مجموعه حرکات منسجم
برابرِ �رزمایش� یاد شده در بالا به هیچ رو جایگزین سزاواری برای واژه ی �مانور� نیست؛ به همین شوند است که چون یک نمونه، نمی توان �رزمایش رزمی� را برابر با �مانور نظامی� یا همانا �مانور رزمی� انگاشت و بکار گرفت؛ افزون بر آنکه واژه ی �مانور� در زمینه های دیگری نیز در زبان پارسی کاربرد یافته است؛ نمونه:
...
[مشاهده متن کامل]

. . . خوب زبانت را می چرخانی و برای هر پرسشی مانور می دهی.
به باور من، در زبان های ایرانی باستانی ( پارسی و . . . ) همتراز این واژه، دستکم در زمینه های رزمی، می بایستی از هستی برخوردار بوده و کاربرد داشته که من نمی دانم و شایان بررسی دوستان زبانشناس است.

مانور : [اصطلاح شبکه ریلی] هرگونه جابجائی وسائط نقلیه ریلی در داخل ایستگاه یا محوطه مانور که به قصد خروج از حدود ایستگاه نباشد مانور می گویند
Drill
علامت

بپرس