مامن

/ma~man/

مترادف مامن: پناه، پناهگاه، سلامتگاه، ملجا، جای امن، امنگاه

برابر پارسی: آسوده گاه، پناه گاه، پناهگاه

معنی انگلیسی:
safe place, place of refuge, covert, haven

لغت نامه دهخدا

مامن. [ م َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان بیلوار است که در بخش کامیاران شهرستان سنندج واقع است و 256 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

مأمن. [ م َءْ م َ ] ( ع اِ ) جای امن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). جای امن و پناهگاه و جای سلامت. ( ناظم الاطباء ) :
بکوش تا بسلامت به مأمنی برسی
که راه سخت مخوف است و منزلت بس دور.
ظهیر فاریابی.
صواب آن است که از این مقام مخوف به مأمنی پناهیم که ما و فرزندان ما از عوارض امثال این حادثات آنجا آسوده تر توانیم زیست. ( مرزبان نامه ص 262 ). لابد منزعج و مستشعر شدی. و آنگه... روی به مأمنی دیگر نهادی. ( مرزبان نامه ص 242 ). و مستعدان حصول معرفت را از تیه حیرت و بیدای جهالت به مرتع عرفان و مأمن ایمان او راه نمود. ( المعجم ). و با غموض مسالک و ناایمنی راهها خود را به مأمن پارس انداختم. ( المعجم چ دانشگاه ص 9 ).
امروز کس نشان ندهد در بسیط خاک
مانند آستان درت مأمن رضا.
سعدی.
به مأمنی رو و فرصت شمر غنیمت وقت
که در کمینگه عمرند قاطعان طریق.
حافظ.

فرهنگ فارسی

جای امن، پناهگاه
( اسم ) جای امن جای سلامت پناهگاه: و مستعدان حصول معرفت را از تیه حیرت و بیدای جهالت بمرتع عرفان ومامن ایمان اوراه نمود . یا مامن رضا . ۱- جای امن و خشنودی : امروز کس نشان ندهد بر بسیط خاک مانند آستان درت مامن رضا . ( سعدی ) ۲- مشهد رضوی .
جای امن

فرهنگ معین

( مأمن ) (مَ مَ ) [ ع . ] (اِ. ) جای امن و پناهگاه .

فرهنگ عمید

جای امن، پناهگاه.

مترادف ها

nook (اسم)
گوشه، بر امدگی، قطعه زمین پیش امده، مامن

resort (اسم)
پناه گاه، پاتوغ، میعادگاه، مفر، محل استراحت، مامن، مراجعه، ملجا، رفت و آمد مکرر، ملاقات مکرر

فارسی به عربی

لغم , میناء

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
مامنمامنمامنمامن
به معنای محلی برای پناه بردن، مکانی مقدس برای فرد وقتی بی حوصله است، پناهگاه یا یک اتاق خصوصی
جان پناه
هیچ نیست
ارام

بپرس