لائی

/lA~i/

معنی انگلیسی:
flock, insert

لغت نامه دهخدا

لائی. ( اِ ) حشو جامه از پارچه. || نوعی از بافته ابریشمی که در گجرات بافند و ساده و رنگارنگ هر دو نیکوست. ( آنندراج ).

لائی. ( حامص ) لاییدن. گفتن. تنها در ترکیب به کار رود چنانچه در کلمه مرکب هرزه لائی. رجوع به لائیدن شود.

فرهنگ فارسی

۱- ( صفت ) منسوب به لای .۲- ( اسم ) حشو پارچه که میان ابره و آستر جامه از پنبه یا پشم یاموی یا پارچه قراردهند . ۳- نوعی بافت. ابریشمین که در گجرات ( هند ) میبافتند و آن ساده یا رنگارنگ بود .
گوئی . جزئ دویم کلمه مرکب هرزه لائی

پیشنهاد کاربران

لائی، لا ای از چپ به راست به شکل ای لا یعنی این نه . لا در زبان عربی علامت نفی میباشد و ای در زبان فارسی قدیم مخفف این بوده. لذا لائیست به شکل لا ای ست یعنی این نیست. شاید این واژه در اصل و ریشه به این معنا بوده باشد که این موجودات واقعی غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی موجود در این دنیا از هستی یا وجود حقیقی برخوردار نمی باشند بلکه مجازی، یعنی وجود و ماهیت و ذات آنها به وجود و ماهیت و ذات مطلق و بیکران یک موجودی برتر و عالی تر تعلق دارد. یا به عبارتی دیگر این موجودات خودی های بی نیاز نیستند بلکه به خود دیگری وابسته و نیازمندند.
...
[مشاهده متن کامل]

لائیست و آتئیست یکی نیستند.
آ تِ ای ست : آن تو آسمانی این تو دنیویست.