96 1570 100 1 قطعیة/qat'iyyat/ معنی قطعیة در لغت نامه دهخدا قطعیة. [ق َ عی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از شیعیان امامی هستند که در مقابل فرقه ٔ واقفه به رحلت امام موسی بن جعفر قطع کرده اند. اثناعشریه از فرق قطعیه محسوبند. رجوع به فرق ص 67 و مقالات اشعری ص 17 و 18 و الفرق ص 49 و شهرستانی ص 127 و ابن حزم ج 3 ص 181 شود. جماعتی که برخلاف واقفه امامت را پس از امام هفتم حق امام ابوالحسن علی موسی الرضا (155-203 هَ. ق.) دانستند و به همین مناسبت به اسم قطعیه مشهور شدند. رجوع به خاندان نوبختی ص 53 و 79 و 101 و 102 و 106 و 117 و 151 و 261 شود.قطف را بخوانید. معنی قطعیة به فارسی قطعیت( مصدر ) ۱ - بریدگی جدایی ۲ - یقین بودن حتمی بودن : قطعیت امر محرز است . قطعیت بخشیدن( مصدر ) به مرحله قطعی رساندن حتمی ساختن : چیزی که تصمیمشان را برای فرار قطعیت بخشیده بود جعبه جواهر بود . اصل عدم قطعیت[uncertainty principle] [شیمی، فیزیک] اصلی که براساس آن دقت زیاد در اندازه گیری یک کمیت به خطا در اندازه گیری کمیت همیوغ آن می انجامد قطعیه را بخوانید. معنی قطعیة در فرهنگ معین قطعیت (قَ یِّ) (مص جع .) حتمی بودن . معنی قطعیة به انگلیسی finality (اسم)پایان ، قطعیت ، اعتقاد بعلت نهایی در گیتیpragmatism (اسم)قطعیت ، فلسفه عملی ، فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی ، مصلحت گرایی ، جنبه عملی ، بدیهی بودن ، تعصب در اثبات عقیده خود قطعیة را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران مهدی مطهرنیا بودشدگی، ناگزیری، معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها مرضیه > بهیندا صدراباقرزاد تبریز > بنده پروری فهیمه > gainbased صدرا باقرزاد تبریز > به که کاکتوس آبزی > replaced kermani > had a hard time بدون نام > آنالی زکیه > birthdate نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته حمیدرضا دادگر_فریمانFarhoodامین آریاFigureDark Light محمد حاتمی نژادمحمدرضا ایوبی صانعپارسا میریوسفی فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته بگسست رب جلیل حی داور نگون اقبال بنده پروری Horrifying نام کره ای غلتید