لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] تاریخ قرون وسطی در تاریخ غرب از جایگاه مهمی برخوردار است و تقریبا طولانی ترین دوره در تاریخ غرب تاکنون است. ویژگی اصلی این دوره آمیختگی دین و تقدم ایمان بر فهم است. ما در این مقاله به جایگاه آن نزد تفکر دینی این دوره می پردازیم. اینکه در واقع آیا تفکر مسیحی فلسفه است یا نه، نگریستن به تفکر مسیحی ظاهر شده است. در واقع در این مقاله برآنیم تا خواننده را با یکی از مسایلی که در کل تاریخ قرون وسطی وجود داشته است، آشنا کنیم و تاثیر ایمان بر فهم و اندیشه را در برخی از متفکرین تا حدی مطرح سازیم. «ایان باربور» بحث درباره علم و دین در قرون وسطی (middle Ages) را به عنوان مدخل و مقدمه ای بر مباحث علم و دین در قرن هفدهم قرار داده است؛ قبل از آن که به تلخیص مطالب وی در این خصوص و تحقیق درباره آنها بپردازیم، برای روشن شدن دوره قرون وسطی و دوران قبل و بعد از آن، بحث تاریخی کوتاهی را لازم می دانیم: از دوره پس از قرون وسطی، به عنوان رنسانس (Renaissance) یا نوزائی علمی یاد می شود، و دوره قبل از آن را عصر ظلمت و تاریکی (Dark Ages) می نامند، و پیش از این دوره، قرون اولیه مسیحیت واقع شده است، و قبل از آن عصر، دوران مربوط به روم و یونان قدیم است.
اصطلاح قرون وسطی در زبان فارسی ترجمه اصطلاح های اروپایی آن است این دوره تاریخی به زبان انگلیسی the middle ages نامیده می شود. مورخان این دوره تاریخی را چون بین دو دوره یونانی – رومی و دوره جدید قرار می گیرد، قرون وسطی می نامند. معمولا شروع این دوره با قرن پنجم میلادی و پایان آن با ظهور رنسانس و دوره جدید در قرن شانزدهم میلادی است. البته در تاریخ شروع این دوره اختلاف نظر وجود دارد و برخی شروع آن را تا قرن اول و یا دوم میلادی به عقب می برند تا بتوانند هماهنگی لازم و تاثیرات عملکرد فلاسفه یونان و دوره آباء کلیسا را بر فلاسفه قرون وسطی منعکس کنند. اصطلاح قرون وسطی (سده های میانه) تا دوره های اخیر به سراسر دوره طولانی هزار ساله بین سقوط تمدن باستانی و ظهور نوزایی ایتالیایی گفته می شد. اما احیای توجه به تاریخ، هنر و دین در سده های سیزدهم و چهاردهم میلادی، به شناخت روشنی از این واقعیت انجامیده است که در آن زمان، تمدن تازه ای پدید آمده بود، و اکنون این تمایل روزافزون وجود دارد که نام میانه را به چهارصد سال میان سده های تاریک و نوزایی (Renaissance) محدود کنند.
دامپی یر، تاریخ علم، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، ص۸۳.
دوره قرون وسطی که یک دوره تفکر در تاریخ غرب است خود به بخش های گوناگون تقسیم می شود.بخش اول: قرن اول تا پنجم میلادی، این دوره به دوره آباء معروف است و در این دوره حجیت با کلیسا است.بخش دوم: از قرن پنجم تا پایان قرن یازدهم، شکل گیری فلسفه قرون وسطی و سقوط امپراطوری روم.بخش سوم: قرن دوازدهم، این دوره معروف است به بهار فئودالیته، آشنایی اروپاییان با متون روم قدیم و شکوفایی مدارس مربوط به این دوره است.بخش چهارم: قرن سیزدهم، ایجاد دانشگاه ها و فلسفه مدرسی و نظام بزرگ فلسفی رویدادهای این دوره است.بخش پنجم: قرون چهاردهم و پانزدهم؛ این دوره معروف است به خزان فئودالیته. انتقاد به فلسفه مدرسی و گرایش های انسان گرایی مربوط به این دوره است.بخش ششم: اواخر قرن پانزدهم و قرن شانزدهم؛ نمودار شدن رنسانس مشخصه این دوره است.
ایلخانی، محمد، تاریخ فلسفه در قرون وسطی و رنسانس، تهران، سمت، ۱۳۸۲، چاپ اول، ص۱-۵.
بطور کلی مطالعات و نوشته های بسیاری در مغرب زمین و تا حدی ایران، در مورد قرون وسطی صورت گرفته است که هر محقق و نویسنده ای از یک یا چند نظر به این دوره نگاه کرده و یافته های خود را در اختیار دیگران گذاشته است. برخی کتب صرفا به جنبه های تاریخی، برخی کتب روح حاکم بر این دوره و برخی تفاسیر متعدد از این دوره و ... را به ما نشان می دهد. که با مطالعه آنها به یافته های جدید در مورد رابطه ایمان و فهم و همچنین عوامل مؤثر در این رابطه دست می یابیم. حال ما انواع رابطه بین ایمان و فهم را مطرح می کنیم و سپس به تقدم ایمان بر فهم که به نوعی این رابطه بر اکثر متفکران بزرگ این دوره حاکم است می پردازیم. البته باید خاطر نشان کرد که بیان انواع رابطه برای ایمان و فهم و نگرش موشکافانه بر هر کدام از روابط مربوط به یک بخش خاص (طبق طبقه بندی تاریخی این دوره) نیست و ممکن است یک نوع رابطه بین ایمان و فهم در سراسر قرون وسطی حاکم باشد. در واقع بر کل تاریخ قرون وسطی دین مسیحیت حاکم است و هر متفکری در این فضا اندیشیده است به نحوی که برخی معتقدند فلسفه در این دوره شکل گرفته و برخی معتقدند که هیچ فلسفه ای در این دوره شکل نگرفته است. به این مسئله هم در بحث انتقادات وارده بر رابطه تنگاتنگ ایمان و فهم در قرون وسطی می پردازیم.
← انواع رابطه ایمان و فهم
...
اصطلاح قرون وسطی در زبان فارسی ترجمه اصطلاح های اروپایی آن است این دوره تاریخی به زبان انگلیسی the middle ages نامیده می شود. مورخان این دوره تاریخی را چون بین دو دوره یونانی – رومی و دوره جدید قرار می گیرد، قرون وسطی می نامند. معمولا شروع این دوره با قرن پنجم میلادی و پایان آن با ظهور رنسانس و دوره جدید در قرن شانزدهم میلادی است. البته در تاریخ شروع این دوره اختلاف نظر وجود دارد و برخی شروع آن را تا قرن اول و یا دوم میلادی به عقب می برند تا بتوانند هماهنگی لازم و تاثیرات عملکرد فلاسفه یونان و دوره آباء کلیسا را بر فلاسفه قرون وسطی منعکس کنند. اصطلاح قرون وسطی (سده های میانه) تا دوره های اخیر به سراسر دوره طولانی هزار ساله بین سقوط تمدن باستانی و ظهور نوزایی ایتالیایی گفته می شد. اما احیای توجه به تاریخ، هنر و دین در سده های سیزدهم و چهاردهم میلادی، به شناخت روشنی از این واقعیت انجامیده است که در آن زمان، تمدن تازه ای پدید آمده بود، و اکنون این تمایل روزافزون وجود دارد که نام میانه را به چهارصد سال میان سده های تاریک و نوزایی (Renaissance) محدود کنند.
دامپی یر، تاریخ علم، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، ص۸۳.
دوره قرون وسطی که یک دوره تفکر در تاریخ غرب است خود به بخش های گوناگون تقسیم می شود.بخش اول: قرن اول تا پنجم میلادی، این دوره به دوره آباء معروف است و در این دوره حجیت با کلیسا است.بخش دوم: از قرن پنجم تا پایان قرن یازدهم، شکل گیری فلسفه قرون وسطی و سقوط امپراطوری روم.بخش سوم: قرن دوازدهم، این دوره معروف است به بهار فئودالیته، آشنایی اروپاییان با متون روم قدیم و شکوفایی مدارس مربوط به این دوره است.بخش چهارم: قرن سیزدهم، ایجاد دانشگاه ها و فلسفه مدرسی و نظام بزرگ فلسفی رویدادهای این دوره است.بخش پنجم: قرون چهاردهم و پانزدهم؛ این دوره معروف است به خزان فئودالیته. انتقاد به فلسفه مدرسی و گرایش های انسان گرایی مربوط به این دوره است.بخش ششم: اواخر قرن پانزدهم و قرن شانزدهم؛ نمودار شدن رنسانس مشخصه این دوره است.
ایلخانی، محمد، تاریخ فلسفه در قرون وسطی و رنسانس، تهران، سمت، ۱۳۸۲، چاپ اول، ص۱-۵.
بطور کلی مطالعات و نوشته های بسیاری در مغرب زمین و تا حدی ایران، در مورد قرون وسطی صورت گرفته است که هر محقق و نویسنده ای از یک یا چند نظر به این دوره نگاه کرده و یافته های خود را در اختیار دیگران گذاشته است. برخی کتب صرفا به جنبه های تاریخی، برخی کتب روح حاکم بر این دوره و برخی تفاسیر متعدد از این دوره و ... را به ما نشان می دهد. که با مطالعه آنها به یافته های جدید در مورد رابطه ایمان و فهم و همچنین عوامل مؤثر در این رابطه دست می یابیم. حال ما انواع رابطه بین ایمان و فهم را مطرح می کنیم و سپس به تقدم ایمان بر فهم که به نوعی این رابطه بر اکثر متفکران بزرگ این دوره حاکم است می پردازیم. البته باید خاطر نشان کرد که بیان انواع رابطه برای ایمان و فهم و نگرش موشکافانه بر هر کدام از روابط مربوط به یک بخش خاص (طبق طبقه بندی تاریخی این دوره) نیست و ممکن است یک نوع رابطه بین ایمان و فهم در سراسر قرون وسطی حاکم باشد. در واقع بر کل تاریخ قرون وسطی دین مسیحیت حاکم است و هر متفکری در این فضا اندیشیده است به نحوی که برخی معتقدند فلسفه در این دوره شکل گرفته و برخی معتقدند که هیچ فلسفه ای در این دوره شکل نگرفته است. به این مسئله هم در بحث انتقادات وارده بر رابطه تنگاتنگ ایمان و فهم در قرون وسطی می پردازیم.
← انواع رابطه ایمان و فهم
...
wikifeqh: قرون_وسطا
[ویکی اهل البیت] فاصله ی زمانی قرن پنجم میلادی تا حدود قرن چهاردهم و پانزدهم میلادی در اروپا را (سده های میانه) می نامند. بین مورخان در تعیین زمان آغاز عهد قرون وسطی به لحاظ تقویمی اختلاف است اما اغلب مورخان، سال 476 میلادی و ویرانی شهر روم باستان بدست بربرها و اقوام ژرمن ساکن اروپای مرکزی را پایان عصر باستان و آغاز قرون وسطی فرض می کنند.
در خصوص تعیین تاریخ پایان قرون وسطی نیز اختلاف های بسیاری وجود دارد اما غالباً مورخان قرن پانزدهم و یا دهه های آخر قرن چهاردهم میلادی را زمان پایان سده های میانه می دانند. بسیاری از مورخان سال فتح قسطنطنیه توسط سلطان محمد فاتح یعنی 1453 میلادی را پایان قرون وسطی می دانند.
سده های میانه دوره ای از تاریخ غرب است که در آن میراث یونانی – رومی با مسیحیت مسخ شده ی کاتولیک پیوند خورد و زمانی در حدود هزار سال بر فرهنگ اروپا حکومت کرد. در قرون وسطی تفکر دینی اصیل و حقیقی وجود نداشت، بلکه صورت مسخ شده ای از تعالیم حضرت عیسی علیه السلام که رنگ و بوی یونانی – رومی و شرک آلود گرفته بود، در قالب کلیسای کاتولیک رهبری فکری را بر عهده داشت و پاره ای جنایات و مظالم و قشری اندیشی ها را نیز مرتکب گردید که برخاسته از هویت ممسوخ مسیحیتِ آلوده به شرک یونانی – رومی داشت و برخلاف مورخان غرض ورز اومانیست آن جنایات را نمی توان و نباید به پای دین نوشت. زیرا تفکر قرون وسطای مسیحی بنا به دلایلی که گفتیم اصلاً دینی نبوده است.
بشر اروپایی در قرون وسطی بیش از بشر مدرن، متوجه زهد و معنویت و آخرت بود و برخلاف انسان بورژوا یکسره در فکر سودجویی و سوداگری و انباشت سرمایه نبود. در قرون وسطای غرب، کلیسا، شاهزادگان و اشراف و پادشاه سه محور قدرت بودند که با یکدیگر وحدت و در عین حال تضادها و کشمکش های بسیار داشتند. به ویژه در سده های پایانی قرون وسطی، تضادها و کشمکش میان پادشاهان و پاپ ها بسیار شدت گرفته بود. در سده های میانه، نظام اقتصادی، مبتنی بر فئودالیسم و سرواژ بوده است و دهقانان فقیر رنج بسیاری می کشیده اند.
مورخان مدرنیست از رنسانس به بعد تلاش کرده اند تا چهره ای یکسره تاریک، خشن، پر مظلمه و سیاه از قرون وسطی ارایه دهند؛ گویی که در این دوران هیچ بحث و تحقیق ارزشمند فلسفی و کلامی صورت نگرفته و چراغ معرفت و تفکر، یکسره خاموش بوده است.
این ضدیت مدرنیست ها با قرون وسطی به دلیل همان توجه مسخ شده و ظاهری تفکر قرون وسطایی به معانی متعالی و مذهبی بوده است و ریشه در دشمنی بیمارگونه ی اومانیست ها و ماتریالیست های مدرن با مذهب و حتی ظواهر یونانی زده و ممسوخ تفکر قرون وسطایی دارد.
اما حقیقت این است که در قرون وسطی متفکران بزرگ و متکلمان ژرف اندیشی نظیر (سنت اگوستین) و (سنت آبلار) و (قدیس اکهارت) ظهور کرده اند. دوره ی آغازین تاریخ قرون وسطی، بیشتر تحت تأثیر میراث مسیحیت ممسوخ بود، اما هر چه به پایان قرون وسطی نزدیک می شویم و به ویژه از حدود قرن سیزدهم میلادی به بعد، میراث عقل گرایی یونانی بر توجهات اشراقیِ متأثر از مسیحیت غلبه می کند و همین امر زمینه های زوال تفکر سده های میانه و ظهور عقل گرایی خود بنیاد در قرون چهارده و پانزدهم را فراهم می کند.
اگر (سنت اگوستین) را نماینده ی دوره ی اول تفکر قرون وسطایی بدانیم، (سنت اکوئیناس) و (ویلیام اوکامی) را می توان نمایندگان تفکر واپسین قرون وسطای مسیحی دانست. تفکر و فرهنگ قرون وسطی به ظاهر صورت دینی داشته، اما در واقع تنها صورتی ظاهرگرایانه و یونانی زده و مسخ شده به نام مسیحیت حاکم بود که ماهیتاً با تفکر و فرهنگ دینی اصیل که ذاتاً توحیدی و شهودی است تفاوت داشته است.
در خصوص تعیین تاریخ پایان قرون وسطی نیز اختلاف های بسیاری وجود دارد اما غالباً مورخان قرن پانزدهم و یا دهه های آخر قرن چهاردهم میلادی را زمان پایان سده های میانه می دانند. بسیاری از مورخان سال فتح قسطنطنیه توسط سلطان محمد فاتح یعنی 1453 میلادی را پایان قرون وسطی می دانند.
سده های میانه دوره ای از تاریخ غرب است که در آن میراث یونانی – رومی با مسیحیت مسخ شده ی کاتولیک پیوند خورد و زمانی در حدود هزار سال بر فرهنگ اروپا حکومت کرد. در قرون وسطی تفکر دینی اصیل و حقیقی وجود نداشت، بلکه صورت مسخ شده ای از تعالیم حضرت عیسی علیه السلام که رنگ و بوی یونانی – رومی و شرک آلود گرفته بود، در قالب کلیسای کاتولیک رهبری فکری را بر عهده داشت و پاره ای جنایات و مظالم و قشری اندیشی ها را نیز مرتکب گردید که برخاسته از هویت ممسوخ مسیحیتِ آلوده به شرک یونانی – رومی داشت و برخلاف مورخان غرض ورز اومانیست آن جنایات را نمی توان و نباید به پای دین نوشت. زیرا تفکر قرون وسطای مسیحی بنا به دلایلی که گفتیم اصلاً دینی نبوده است.
بشر اروپایی در قرون وسطی بیش از بشر مدرن، متوجه زهد و معنویت و آخرت بود و برخلاف انسان بورژوا یکسره در فکر سودجویی و سوداگری و انباشت سرمایه نبود. در قرون وسطای غرب، کلیسا، شاهزادگان و اشراف و پادشاه سه محور قدرت بودند که با یکدیگر وحدت و در عین حال تضادها و کشمکش های بسیار داشتند. به ویژه در سده های پایانی قرون وسطی، تضادها و کشمکش میان پادشاهان و پاپ ها بسیار شدت گرفته بود. در سده های میانه، نظام اقتصادی، مبتنی بر فئودالیسم و سرواژ بوده است و دهقانان فقیر رنج بسیاری می کشیده اند.
مورخان مدرنیست از رنسانس به بعد تلاش کرده اند تا چهره ای یکسره تاریک، خشن، پر مظلمه و سیاه از قرون وسطی ارایه دهند؛ گویی که در این دوران هیچ بحث و تحقیق ارزشمند فلسفی و کلامی صورت نگرفته و چراغ معرفت و تفکر، یکسره خاموش بوده است.
این ضدیت مدرنیست ها با قرون وسطی به دلیل همان توجه مسخ شده و ظاهری تفکر قرون وسطایی به معانی متعالی و مذهبی بوده است و ریشه در دشمنی بیمارگونه ی اومانیست ها و ماتریالیست های مدرن با مذهب و حتی ظواهر یونانی زده و ممسوخ تفکر قرون وسطایی دارد.
اما حقیقت این است که در قرون وسطی متفکران بزرگ و متکلمان ژرف اندیشی نظیر (سنت اگوستین) و (سنت آبلار) و (قدیس اکهارت) ظهور کرده اند. دوره ی آغازین تاریخ قرون وسطی، بیشتر تحت تأثیر میراث مسیحیت ممسوخ بود، اما هر چه به پایان قرون وسطی نزدیک می شویم و به ویژه از حدود قرن سیزدهم میلادی به بعد، میراث عقل گرایی یونانی بر توجهات اشراقیِ متأثر از مسیحیت غلبه می کند و همین امر زمینه های زوال تفکر سده های میانه و ظهور عقل گرایی خود بنیاد در قرون چهارده و پانزدهم را فراهم می کند.
اگر (سنت اگوستین) را نماینده ی دوره ی اول تفکر قرون وسطایی بدانیم، (سنت اکوئیناس) و (ویلیام اوکامی) را می توان نمایندگان تفکر واپسین قرون وسطای مسیحی دانست. تفکر و فرهنگ قرون وسطی به ظاهر صورت دینی داشته، اما در واقع تنها صورتی ظاهرگرایانه و یونانی زده و مسخ شده به نام مسیحیت حاکم بود که ماهیتاً با تفکر و فرهنگ دینی اصیل که ذاتاً توحیدی و شهودی است تفاوت داشته است.
wikiahlb: قرون_وسطی
دانشنامه عمومی
قرون وسطی یا سده های میانی به دوره ای از تاریخ اروپا از سده پنجم تا سده پانزدهم میلادی گفته می شود. معمولاً آغاز این دوران سقوط امپراتوری روم غربی در سال ۴۷۶ میلادی در نظر گرفته می شود و فرجام آن دوران رنسانس و عصر کاوش ها است. تقسیم بندی فرهنگی تاریخ اروپا به ترتیب شامل عصر باستان، قرون وسطی و دوران مدرن است. خود دوران قرون وسطی نیز به سه عصر قرون وسطای آغازین، قرون وسطای میانی و قرون وسطای متأخر بخش بندی می شود.
در دوران باستان متأخر طی سده های سوم تا پنجم میلادی بتدریج امپراتوری روم غربی دچار جنگ های داخلی، اختلال در نظام تجاری و اداری، کاهش جمعیت، پراکندگی جمعیت شهرها، تهاجمات گسترده اقوام بیابانگرد و سکونت جمعیت گسترده ای از آنها شد. این رخدادها نهایتاً به سقوط امپراتوری روم غربی انجامید. سپس قرون وسطی آغازین ( سده پنجم تا دهم ) فرارسید. در ابتدای قرون وسطی آغازین ( سده های پنج تا هفت ) در اثر خلأ نظام سیاسی - اداری روم غربی و گسست شبکه تجاری، روندهای یادشده تشدید گردید. حرکت جمعیت های مهاجر در دورهٔ مهاجرت ها، از جمله تیره های مختلف ژرمن ها منجر به تأسیس پادشاهی های تازه ای بر روی باقی مانده های امپراتوری روم غربی گردید. از سوی دیگر، امپراتوری بیزانس که ادامه دهندهٔ راه امپراتوری روم بود، توانست در شرق مدیترانه به حیاتش ادامه دهد و یک قدرت بزرگ باقی بماند و دوره ای از شکوه اقتصادی و سیاسی را در سده ششم به خصوص تحت حاکمیت ژوستینین یکم تجربه کند. اما جنگ طولانی مدت با ساسانیان و سپس فتوحات مسلمانان در آسیا و شمال آفریقا، این امپراتوری را به شدت تضعیف کرد. طی این دوره حیات اقتصادی اجتماعی پررونقی در بیزانس استمرار داشت و مجدداً در پایان این دوره در زمان باسیل دوم به اوج رسید. غرب اروپا، گرچه دستخوش تغییرات اساسی در ساختارهای سیاسی و اجتماعی گردید، اما میراث دوران باستان متاخر به طور کلی نابود نشد. بیشتر پادشاهی ها نهادهای باقی مانده از دوران امپراتوری روم را با یکدیگر ترکیب و حفظ نمودند. صومعه ها و راهب ها به مسیحی سازی کافران اروپایی بدون توقف ادامه دادند. فرانک ها توانستند تحت حکومت دودمان کارولنژی ها امپراتوری کوتاه مدت کارولنژی را در سده هشتم و اوایل سده نهم میلادی برپا کنند. غرب اروپا بتدریج توان اقتصادی و اجتماعی خود را بازیافت و رنسانس کارولنژی منجر به رونق دوباره علوم و هنرها گشت. این امپراتوری بیشتر مساحت اروپای غربی را به زیر سلطه خود درآورد، ولی کمی بعدتر بخاطر فشار جنگ های داخلی و یورش های مهاجمان خارجی همانند: وایکینگ ها از شمال، مجارها از شرق، و سارازن ها از جنوب، از پای درآمد و نابود شد. در خاتمه این دوره غرب اروپا میان مجموعه ای از دوک نشین ها و دولت شهرها تقسیم شده بوده و قدرت اصلی معنوی و سیاسی در اختیار پاپ قرار داشت.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر دوران باستان متأخر طی سده های سوم تا پنجم میلادی بتدریج امپراتوری روم غربی دچار جنگ های داخلی، اختلال در نظام تجاری و اداری، کاهش جمعیت، پراکندگی جمعیت شهرها، تهاجمات گسترده اقوام بیابانگرد و سکونت جمعیت گسترده ای از آنها شد. این رخدادها نهایتاً به سقوط امپراتوری روم غربی انجامید. سپس قرون وسطی آغازین ( سده پنجم تا دهم ) فرارسید. در ابتدای قرون وسطی آغازین ( سده های پنج تا هفت ) در اثر خلأ نظام سیاسی - اداری روم غربی و گسست شبکه تجاری، روندهای یادشده تشدید گردید. حرکت جمعیت های مهاجر در دورهٔ مهاجرت ها، از جمله تیره های مختلف ژرمن ها منجر به تأسیس پادشاهی های تازه ای بر روی باقی مانده های امپراتوری روم غربی گردید. از سوی دیگر، امپراتوری بیزانس که ادامه دهندهٔ راه امپراتوری روم بود، توانست در شرق مدیترانه به حیاتش ادامه دهد و یک قدرت بزرگ باقی بماند و دوره ای از شکوه اقتصادی و سیاسی را در سده ششم به خصوص تحت حاکمیت ژوستینین یکم تجربه کند. اما جنگ طولانی مدت با ساسانیان و سپس فتوحات مسلمانان در آسیا و شمال آفریقا، این امپراتوری را به شدت تضعیف کرد. طی این دوره حیات اقتصادی اجتماعی پررونقی در بیزانس استمرار داشت و مجدداً در پایان این دوره در زمان باسیل دوم به اوج رسید. غرب اروپا، گرچه دستخوش تغییرات اساسی در ساختارهای سیاسی و اجتماعی گردید، اما میراث دوران باستان متاخر به طور کلی نابود نشد. بیشتر پادشاهی ها نهادهای باقی مانده از دوران امپراتوری روم را با یکدیگر ترکیب و حفظ نمودند. صومعه ها و راهب ها به مسیحی سازی کافران اروپایی بدون توقف ادامه دادند. فرانک ها توانستند تحت حکومت دودمان کارولنژی ها امپراتوری کوتاه مدت کارولنژی را در سده هشتم و اوایل سده نهم میلادی برپا کنند. غرب اروپا بتدریج توان اقتصادی و اجتماعی خود را بازیافت و رنسانس کارولنژی منجر به رونق دوباره علوم و هنرها گشت. این امپراتوری بیشتر مساحت اروپای غربی را به زیر سلطه خود درآورد، ولی کمی بعدتر بخاطر فشار جنگ های داخلی و یورش های مهاجمان خارجی همانند: وایکینگ ها از شمال، مجارها از شرق، و سارازن ها از جنوب، از پای درآمد و نابود شد. در خاتمه این دوره غرب اروپا میان مجموعه ای از دوک نشین ها و دولت شهرها تقسیم شده بوده و قدرت اصلی معنوی و سیاسی در اختیار پاپ قرار داشت.
wiki: قرون وسطی
مترادف ها
قرون وسطی، قرون وسطایی
قرون وسطی، قرون وسطایی، مربوط به قرون وسطی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
قرون وسطی ( دیکتاتوری مذهب یا کلیسا ) :
همواره سختگیری سیاسی - ـ اجتماعی یک بینشی که حکومت شده باشد، باعث پیدایش ضد آن می شود. همان گونه که سختگیری های دینی یونانیان در دهه های پایانی تمدن خود، باعث تضعیف کشور و افتادن آن به دست رومی ها و فراهم شدن زمینه برای ظهور آئین مسیح گردید، سختگیر های آخرین امپراتور بت پرست روم، شکنجه و به صلیب کشیدن برخی ایمانداران مسیحی و نیز گرفتن مالیات های سنگین از مردم برای تأمین هزینه های جنگ ها برای گسترش امپراتوری و تحقیر شهروندان سرزمین های تسخیر شده و بی توجهی به زندگی آنان، باعث گسترش فقر و نارضایتی گسترده از بت پرستی و امپراتور آن شد. در چنین وضعیتی، عطش روحی مردان و زنانی به ستوه آمده از آزار، فقر، فرسوده از کشمکش، و بی قرار از ترس مرگ، مبنای شکل گیری کار کلیسا بود. کلیسا در روح میلیون ها مردم، ایمان و امیدی پدید آورد که به مرگ معنا می بخشید و ترس از آن را بر می داشت. ایمان، گرانبهاترین دارایی کسانی شد که برای حفظ آن حاضر بودند بمیرند یا بکشند؛ و بر آن پایه امید بود که کلیسا بنا شد.
... [مشاهده متن کامل]
کلیسا نخست محفل ساده ای از ایمان آورندگان بود. هر کلیسا یک یا چند کشیش برای رهبری خود برگزیده بود؛ همچنین یک یا چند تن قاری، دستیار کشیش، معین شماس، و شماس برای یاری به کشیش. پس از آنکه به شماره ی عبادت کنندگان افزوده شد و امور دینی مفصل تر گشت، جماعات دینداران یک تن کشیش یا فرد غیر روحانی را برگزیدند تا بر کارها نظارت کند و آنها را هماهنگ سازد. این شخص را اپیسکوپوس ( ناظر، یا اسقف ) نامیدند. چون بر تعداد اسقفان افزوده شد، کار آنان نیز به سرپرستی و هماهنگی نیاز یافت؛ به این جهت در قرن چهارم، کسانی به عنوان اسقف اعظم، مطران، یا نخست کشیش برگزیده شدند تا بر اسقفان و کلیساهای ناحیه نظارت کنند.
در بینش کلیسا، شرک از نظر محتوای اخلاقی به منزله ی اشتغال به لذات نفسانی بود؛ ولی از لحاظ مذهبی، به شکل مراسم و آداب کهن گذشته ی بت پرستان که مورد چشم پوشی یا پذیرش همراه با دگرگونسازی کلیسای متسامح، به وجود خود ادامه داد. این گونه که ستایش مهرآگین و صمیمانه ی قدیسان مسیحی، جای پرستش الهه�ها را گرفت. پیکرهای بت�های معروف اروپائیان جای خود را به تندیس های نوین مریم و عیسی دادند؛ جشن های بزرگ رومی که برای بت ها برگزار می شد، به عید ولادت عیسی، مراسم نوئل و جشن پنجاهه تبدیل شد. یکی از اعیاد قدیمی مردگان، جای خود را به روز ارواح داد، و عید قیام مسیح، جانشین جشن رستاخیز آتیس شد. محراب های مشرکان به قهرمانان مسیحی تخصیص یافت؛ بخور معطر، چراغانی، نثار گل، دسته های مذهبی، و لباس ها و سرودهای روحانی پیشین که پیروان ادیان کهن را خشنود می ساخت، تطهیر شد و به صورت مراسم کلیسایی درآمد؛ و کشتن
بی رحمانه ی انسان ها در آمفی تئاتر بزرگ روم، به قربانی روحانی �آیین قداس� تبدیل شد.
مردم از روی آگاهی و به دلخواه به کلیسا پناهنده نشدند؛ بلکه برای بیرون آمدن از فقر و نامنی، بی اینکه شناخت کافی از مسیحیت و کلیسائیان داشته باشند، آنها را در دل خود جای دادند و به آئین مسیح با همه ی وجود ایمان آوردند.
با قدرت سیاسی یافتن مذهب مسیحیت در قرن چهارم میلادی، روحانیون برای اینکه مردم را از نظر فرهنگی عقب نگهدارند تا بتوانند بدون نگرانی بر آنان حکومت کنند، به سراغ تورات رفتند تا با استفاده از بندهای 1 تا 19 کتاب پیدایش در تورات که در باره ی گناه آدم و پیامدهای آن است، راهی برای فرمانروایی دراز مدت خود بر مردم بیابند. بندهای 1 تا 19 می گوید:
1 - مار از همه ی جانورانی که خدای جاویدان آفرید، زیرک تر بود. روزی نزد زن آمد و گفت: آیا درست است که خدا شما را از خوردن میوه ی همه ی درختان باغ بازداشته است؟
2 - زن پاسخ داد: ما از میوه ی همه ی درختان می خوریم؛
3 - ولی در باره ی میوه ی درختی که در میان باغ است، خداوند دستور داد: از میوه ی آن نخورید؛ و به آن دست نزنید؛ وگرنه می میرید.
4 - مارگفت: مطمئن باش نخواهید مُرد؛
5 - بلکه خدا خوب می داند زمانی که از میوه ی آن درخت بخورید، چشمان تان باز می شود و مانند خدایان می توانید خوب را از بد بشناسید.
6ـ - آن درخت در چشم زن زیبا آمد و با خود اندیشید: میوه ی این درخت دلپذیر، می تواند خوشمزه باشد و به من دانایی ببخشد. پس، از میوه ی درخت چید و خورد و به شوهرش هم داد و او نیز خورد.
7 - آنگاه چشمان هر دو باز شد و از برهنگی خود آگاه شدند؛ پس با برگ های درخت انجیر، پوششی برای خود درست کردند.
8 - آنان صدای خدای جاویدان را که در باغ گردش می کرد، همراه با وزش باد روزانه شنیدند. آدم و زنش خود را از برابر خدای جاویدان در لابلای درختان پنهان کردند.
9 - خدای جاویدان آدم را صدا کرد و گفت: تو کجایی؟
10 - آدم پاسخ داد: صدای تو را در باغ شنیدم و ترسیدم؛ چون برهنه بودم؛ پس خود را پنهان کردم.
11 - خداوند فرمود: چه کسی به توگفت برهنه ای؟ آیا از میوه ی آن درختی خوردی که گفته بودم از آن نخوری؟
12 - آدم پاسخ داد: این زن که یار من ساختی، از آن میوه به من داد و من هم خوردم.
13 - خدای جاویدان از زن پرسید: این چه کاری بود کردی؟ زن گفت: مار فریبم داد؛ و من هم از آن خوردم.
14 - خدای جاویدان به مار گفت: چون چنین کاری کردی، از همه ی جانوران درنده و اهلی زمین بدسرنوشت تر خواهی بود. تا زنده ای، روی شکم خواهی خزید و خاک خواهی خورد.
15 - میان تو و زن و نیز میان نژاد تو و فرزندان زن، دشمنی می گذارم. فرزندان زن سر تو را خواهند کوبید و تو پاشنه ی آنان را خواهی گزید.
16 - خداوند به زن فرمود: درد زایمان تو را بسیارافزایش می دهم؛ و تو با درد فرزندان خواهی زایید. مشتاق شوهرت خواهی بود و او سَرور تو می باشد.
17 - خداوند به آدم فرمود: چون گفته ی زنت را پذیرفتی و از میوه ی آن درختی خوردی که گفته بودم نخوری، برای این گناه تو، زمین نفرین خواهد شد؛ و در زندگی با رنج از آن بهره خواهی برد.
18 - از زمین خار و خاشاک برایت خواهد رویید وگیاهان بیابان را خواهی خورد.
19 - تا پایان زندگی با عرق پیشانی ات نان خواهی خورد؛ و سرانجام به همان خاکی بازخواهی گشت که از آن آفریده شده ای؛ چون از خاک پدید آمدی و به خاک هم برخواهی گشت.
روحانیون مسیحی این 19 بند را بهترین ابزار برای به بند کشیدن مردم یافتند و آنها را چنین تفسیر کردند: آن میوه ای که آدم و حوا در بهشت خوردند و باعث اخراج آنها از آن جا شد، دانش بوده و آن درخت نیز درخت دانش؛ از این رو، آن گناهی که آدم و حوا کردند، یعنی آن میوه ی ممنوعه را خوردند، بر گردن تمام نوادگان آنها تا روز قیامت نیز هست؛ لذا خداوند برای رفع این مشکل، ناچار شد به زمین بیاید و حالت جسمانی به خود گیرد. پس به صورت عیسی مسیح نمایان شد و روی صلیب کشته شد تا تاوان آن گناهی را که آدم و حوا کرده بودند، بپردازد و نوادگان انسان را از آن گناه پاک سازد.
از این رو، هر کس می خواهد آن گناه نخستینش که نیاکان او یعنی آدم و حوا کرده اند و دیگر گناهانی که خودش انجام داده بخشیده شود، باید از نزدیک شدن به دانش خودداری ورزد و با ایمان آوردن به مسیح، روح خود را پاک سازد. در نبود عیسی مسیح، ایماندار باید به حواریون متوسل شود و در نبود حواریون به کشیشان. برپا کردن دادگاه های تفتیش عقاید در قرون وسطی به خاطر همین بود که اگر کسی به دنبال دانش می رفت، یا باید توبه می کرد یا در آتش سوزانده می شد.
همان گونه که پیش تر گفته شد، کلیسا در قرون وسطی، نگاهی صد در صد آن جهانی به زندگی این جهانی داشت و همه ی لذت ها را به سرای دیگر حواله می داد و لذات این جهانی را شرک می شمرد. هیچ کس حق اعتراض یا انتقاد از کلیسائیان و یا نقد متون دینی را نداشت. کشیشان از نظر علمی خود را برتر از مردم می دانستند لذا انتقاد پذیر نبودند؛ از این رو عیوب دینی و سیاسی - اجتماعی آنان روی هم انباشته می شد. این وضعیت باعث شد تا رفته رفته ایمان مردم رو به ضعف نهد و بر شمار کسانی که از کلیسا و مذهب مسیح فاصله می گرفتند، افزوده شود.
کلیسائیان برای جلوگیری بیش تر از تضعیف ایمان مردم و جدایی آنها از کلیسا، به جای اصلاح رفتارها و آئین خود، متوسل به بحران خارجی شدند. دشمنی بیرونی تراشیدند. نام آنها را کافر نهادند و علت دشمنی با آنها را اشغال زادگاه عیسی مسیح اعلام کردند. کلیسائیان با اعلام جنگ مقدس برای رهایی زادگاه عیسی مسیح از دست مسلمانان، شمار بسیاری از مردان اروپا را زیر فرمان نظامی آوردند. ساز و برگ نظامی فراوانی فراهم کردند، شعارهای آتشین سردادند و جنگ های صلیبی آغاز شد.
همواره سختگیری سیاسی - ـ اجتماعی یک بینشی که حکومت شده باشد، باعث پیدایش ضد آن می شود. همان گونه که سختگیری های دینی یونانیان در دهه های پایانی تمدن خود، باعث تضعیف کشور و افتادن آن به دست رومی ها و فراهم شدن زمینه برای ظهور آئین مسیح گردید، سختگیر های آخرین امپراتور بت پرست روم، شکنجه و به صلیب کشیدن برخی ایمانداران مسیحی و نیز گرفتن مالیات های سنگین از مردم برای تأمین هزینه های جنگ ها برای گسترش امپراتوری و تحقیر شهروندان سرزمین های تسخیر شده و بی توجهی به زندگی آنان، باعث گسترش فقر و نارضایتی گسترده از بت پرستی و امپراتور آن شد. در چنین وضعیتی، عطش روحی مردان و زنانی به ستوه آمده از آزار، فقر، فرسوده از کشمکش، و بی قرار از ترس مرگ، مبنای شکل گیری کار کلیسا بود. کلیسا در روح میلیون ها مردم، ایمان و امیدی پدید آورد که به مرگ معنا می بخشید و ترس از آن را بر می داشت. ایمان، گرانبهاترین دارایی کسانی شد که برای حفظ آن حاضر بودند بمیرند یا بکشند؛ و بر آن پایه امید بود که کلیسا بنا شد.
... [مشاهده متن کامل]
کلیسا نخست محفل ساده ای از ایمان آورندگان بود. هر کلیسا یک یا چند کشیش برای رهبری خود برگزیده بود؛ همچنین یک یا چند تن قاری، دستیار کشیش، معین شماس، و شماس برای یاری به کشیش. پس از آنکه به شماره ی عبادت کنندگان افزوده شد و امور دینی مفصل تر گشت، جماعات دینداران یک تن کشیش یا فرد غیر روحانی را برگزیدند تا بر کارها نظارت کند و آنها را هماهنگ سازد. این شخص را اپیسکوپوس ( ناظر، یا اسقف ) نامیدند. چون بر تعداد اسقفان افزوده شد، کار آنان نیز به سرپرستی و هماهنگی نیاز یافت؛ به این جهت در قرن چهارم، کسانی به عنوان اسقف اعظم، مطران، یا نخست کشیش برگزیده شدند تا بر اسقفان و کلیساهای ناحیه نظارت کنند.
در بینش کلیسا، شرک از نظر محتوای اخلاقی به منزله ی اشتغال به لذات نفسانی بود؛ ولی از لحاظ مذهبی، به شکل مراسم و آداب کهن گذشته ی بت پرستان که مورد چشم پوشی یا پذیرش همراه با دگرگونسازی کلیسای متسامح، به وجود خود ادامه داد. این گونه که ستایش مهرآگین و صمیمانه ی قدیسان مسیحی، جای پرستش الهه�ها را گرفت. پیکرهای بت�های معروف اروپائیان جای خود را به تندیس های نوین مریم و عیسی دادند؛ جشن های بزرگ رومی که برای بت ها برگزار می شد، به عید ولادت عیسی، مراسم نوئل و جشن پنجاهه تبدیل شد. یکی از اعیاد قدیمی مردگان، جای خود را به روز ارواح داد، و عید قیام مسیح، جانشین جشن رستاخیز آتیس شد. محراب های مشرکان به قهرمانان مسیحی تخصیص یافت؛ بخور معطر، چراغانی، نثار گل، دسته های مذهبی، و لباس ها و سرودهای روحانی پیشین که پیروان ادیان کهن را خشنود می ساخت، تطهیر شد و به صورت مراسم کلیسایی درآمد؛ و کشتن
بی رحمانه ی انسان ها در آمفی تئاتر بزرگ روم، به قربانی روحانی �آیین قداس� تبدیل شد.
مردم از روی آگاهی و به دلخواه به کلیسا پناهنده نشدند؛ بلکه برای بیرون آمدن از فقر و نامنی، بی اینکه شناخت کافی از مسیحیت و کلیسائیان داشته باشند، آنها را در دل خود جای دادند و به آئین مسیح با همه ی وجود ایمان آوردند.
با قدرت سیاسی یافتن مذهب مسیحیت در قرن چهارم میلادی، روحانیون برای اینکه مردم را از نظر فرهنگی عقب نگهدارند تا بتوانند بدون نگرانی بر آنان حکومت کنند، به سراغ تورات رفتند تا با استفاده از بندهای 1 تا 19 کتاب پیدایش در تورات که در باره ی گناه آدم و پیامدهای آن است، راهی برای فرمانروایی دراز مدت خود بر مردم بیابند. بندهای 1 تا 19 می گوید:
1 - مار از همه ی جانورانی که خدای جاویدان آفرید، زیرک تر بود. روزی نزد زن آمد و گفت: آیا درست است که خدا شما را از خوردن میوه ی همه ی درختان باغ بازداشته است؟
2 - زن پاسخ داد: ما از میوه ی همه ی درختان می خوریم؛
3 - ولی در باره ی میوه ی درختی که در میان باغ است، خداوند دستور داد: از میوه ی آن نخورید؛ و به آن دست نزنید؛ وگرنه می میرید.
4 - مارگفت: مطمئن باش نخواهید مُرد؛
5 - بلکه خدا خوب می داند زمانی که از میوه ی آن درخت بخورید، چشمان تان باز می شود و مانند خدایان می توانید خوب را از بد بشناسید.
6ـ - آن درخت در چشم زن زیبا آمد و با خود اندیشید: میوه ی این درخت دلپذیر، می تواند خوشمزه باشد و به من دانایی ببخشد. پس، از میوه ی درخت چید و خورد و به شوهرش هم داد و او نیز خورد.
7 - آنگاه چشمان هر دو باز شد و از برهنگی خود آگاه شدند؛ پس با برگ های درخت انجیر، پوششی برای خود درست کردند.
8 - آنان صدای خدای جاویدان را که در باغ گردش می کرد، همراه با وزش باد روزانه شنیدند. آدم و زنش خود را از برابر خدای جاویدان در لابلای درختان پنهان کردند.
9 - خدای جاویدان آدم را صدا کرد و گفت: تو کجایی؟
10 - آدم پاسخ داد: صدای تو را در باغ شنیدم و ترسیدم؛ چون برهنه بودم؛ پس خود را پنهان کردم.
11 - خداوند فرمود: چه کسی به توگفت برهنه ای؟ آیا از میوه ی آن درختی خوردی که گفته بودم از آن نخوری؟
12 - آدم پاسخ داد: این زن که یار من ساختی، از آن میوه به من داد و من هم خوردم.
13 - خدای جاویدان از زن پرسید: این چه کاری بود کردی؟ زن گفت: مار فریبم داد؛ و من هم از آن خوردم.
14 - خدای جاویدان به مار گفت: چون چنین کاری کردی، از همه ی جانوران درنده و اهلی زمین بدسرنوشت تر خواهی بود. تا زنده ای، روی شکم خواهی خزید و خاک خواهی خورد.
15 - میان تو و زن و نیز میان نژاد تو و فرزندان زن، دشمنی می گذارم. فرزندان زن سر تو را خواهند کوبید و تو پاشنه ی آنان را خواهی گزید.
16 - خداوند به زن فرمود: درد زایمان تو را بسیارافزایش می دهم؛ و تو با درد فرزندان خواهی زایید. مشتاق شوهرت خواهی بود و او سَرور تو می باشد.
17 - خداوند به آدم فرمود: چون گفته ی زنت را پذیرفتی و از میوه ی آن درختی خوردی که گفته بودم نخوری، برای این گناه تو، زمین نفرین خواهد شد؛ و در زندگی با رنج از آن بهره خواهی برد.
18 - از زمین خار و خاشاک برایت خواهد رویید وگیاهان بیابان را خواهی خورد.
19 - تا پایان زندگی با عرق پیشانی ات نان خواهی خورد؛ و سرانجام به همان خاکی بازخواهی گشت که از آن آفریده شده ای؛ چون از خاک پدید آمدی و به خاک هم برخواهی گشت.
روحانیون مسیحی این 19 بند را بهترین ابزار برای به بند کشیدن مردم یافتند و آنها را چنین تفسیر کردند: آن میوه ای که آدم و حوا در بهشت خوردند و باعث اخراج آنها از آن جا شد، دانش بوده و آن درخت نیز درخت دانش؛ از این رو، آن گناهی که آدم و حوا کردند، یعنی آن میوه ی ممنوعه را خوردند، بر گردن تمام نوادگان آنها تا روز قیامت نیز هست؛ لذا خداوند برای رفع این مشکل، ناچار شد به زمین بیاید و حالت جسمانی به خود گیرد. پس به صورت عیسی مسیح نمایان شد و روی صلیب کشته شد تا تاوان آن گناهی را که آدم و حوا کرده بودند، بپردازد و نوادگان انسان را از آن گناه پاک سازد.
از این رو، هر کس می خواهد آن گناه نخستینش که نیاکان او یعنی آدم و حوا کرده اند و دیگر گناهانی که خودش انجام داده بخشیده شود، باید از نزدیک شدن به دانش خودداری ورزد و با ایمان آوردن به مسیح، روح خود را پاک سازد. در نبود عیسی مسیح، ایماندار باید به حواریون متوسل شود و در نبود حواریون به کشیشان. برپا کردن دادگاه های تفتیش عقاید در قرون وسطی به خاطر همین بود که اگر کسی به دنبال دانش می رفت، یا باید توبه می کرد یا در آتش سوزانده می شد.
همان گونه که پیش تر گفته شد، کلیسا در قرون وسطی، نگاهی صد در صد آن جهانی به زندگی این جهانی داشت و همه ی لذت ها را به سرای دیگر حواله می داد و لذات این جهانی را شرک می شمرد. هیچ کس حق اعتراض یا انتقاد از کلیسائیان و یا نقد متون دینی را نداشت. کشیشان از نظر علمی خود را برتر از مردم می دانستند لذا انتقاد پذیر نبودند؛ از این رو عیوب دینی و سیاسی - اجتماعی آنان روی هم انباشته می شد. این وضعیت باعث شد تا رفته رفته ایمان مردم رو به ضعف نهد و بر شمار کسانی که از کلیسا و مذهب مسیح فاصله می گرفتند، افزوده شود.
کلیسائیان برای جلوگیری بیش تر از تضعیف ایمان مردم و جدایی آنها از کلیسا، به جای اصلاح رفتارها و آئین خود، متوسل به بحران خارجی شدند. دشمنی بیرونی تراشیدند. نام آنها را کافر نهادند و علت دشمنی با آنها را اشغال زادگاه عیسی مسیح اعلام کردند. کلیسائیان با اعلام جنگ مقدس برای رهایی زادگاه عیسی مسیح از دست مسلمانان، شمار بسیاری از مردان اروپا را زیر فرمان نظامی آوردند. ساز و برگ نظامی فراوانی فراهم کردند، شعارهای آتشین سردادند و جنگ های صلیبی آغاز شد.
medieval به معنی قرون وسطی، قرون وسطایی، مربوط به قرون وسطی
قرون وسطی یا سده های میانه، نام یکی از چهار دوره ای است که برای تقسیم بندی تاریخ اروپا استفاده می شود. این چهار دوره عبارت بودند از دوران کلاسیک باستان، قرون وسطی، عصر نوزائی ( رنسانس ) و دوران جدید یا مدرن که از ۱۶۰۰ میلادی شروع می شود. معمولاً قرون وسطی را از پایان امپراتوری روم در قرن پنجم میلادی تا سقوط قسطنطنیه توسط دولت عثمانی و پایان امپراتوری رم شرقی ( یا بیزانس ) در ۱۴۵۳در نظر می گیرند.
... [مشاهده متن کامل]
اهمیت قرون وسطی در تاریخ اروپا
قرون وسطی در تاریخ اروپای غربی یکی از مهم ترین مراحل تاریخی است که از ۴۰۰ میلادی تا ۱۴۰۰ میلادی را در بر می گیرد. در بعضی از موارد از قرون تیره یا Dark age یاد می شود که از ویژگی های آن تاریک اندیشی، اختناق و حاکمیت اولیاء و اصحاب دین در مناصب مختلف است. در این دوران دین به عنوان یک مکتب کلی بر تمام جامعه سیطره انداخته و هیچ حرکتی خارج از این مساله قابل تبیین نیست. دین نوعی اقتدار همه گیر دارد و حوزه سیاست، اقتصاد، جامعه و فرهنگ و افراد را تحت نظارت و کنترل دقیق خود دارد.
تقسیم بندی برهه های زمانی در قرون وسطی [ویرایش]
به طور معمول در تاریخ مغرب زمین قرون وسطی را به سه دوره اساسی تقسیم می کنند.
۱. قرون وسطی اولیه یا ماتقدم ( سه قرن اول از ۳۵۰ م تا قرن ششم یعنی ۵۵۰ میلادی )
۲. قرون وسطی ثانویه یا میانه ( از قرن ۶ - ۷ م تا ۱۲ و ۱۳ میلادی )
۳. قرون وسطی متاخر یا عالی ( از قرن ۱۴ تا ۱۶ )
قرون وسطی اولیه
در قرون وسطی اولیه که بعد از فروپاشی امپراتوری روم و یونان و یا تغییر کیش این نظام ها به مسیحیت آرام آرام شاهد تحول در ساختار اجتماعی و اقتصادی هستیم. عمده ترین تحول در زیر بنای اقتصادی این جوامع صورت می گیرد؛ یعنی نظام تولیدی مبتنی بر برده داری جای خود را به نظام تولید مبتنی بر ارباب و رعیتی یا فئودالیته می سپارد. در نظام فئودالیته همانند نظام برده داری دو طبقه اجتماعی اصلی در ارتباط با مناسبات تولید نقش تعیین کننده دارند.
۱. طبقه فئودال یا زمین داران، صاحبان املاک و اراضی، کشتزارها، مزارع، چمنزارها، مرغزارها، شکارگاه ها و حتی بیابان ها و کوه ها که در قالب قلعه ها، ده ها و قصبه های اربابی به عنوان اراضی تحت مالکیت این اشخاص محسوب می شوند.
۲. طبقه عظیم و گسترده دهقانان و کشاورزان و همراه با طبقات میانی و واسط دیگر.
در این دوران یک نوع تمایز بین نظام فئودالیته به عنوان نظام سیاسی با نظام کلیسا به عنوان نظام فکری - فرهنگی به چشم می خورد. کلیسا و دولت در موازات هم حرکت می کنند. گه گاه تضادها و همکاری هایی بین آنها دیده می شود. نظام فئودالیته برای تداوم خود نیازمند نوعی عقاید رسمی است تا بتواند به کمک آن ایدئولوژی به توجیه اعمال و رفتار خود پرداخته و اقدامات خود را مشروع سازد. بنابراین در این دوران ارباب دولت، مقامات و اولیاء سیاست متوجه کمک گرفتن از اصحاب کلیسا و روحانیون می شوند. یعنی نیاز دارند که پایه های فقهی و شرعی این ساختمان فراهم شود. کلیسا نظام سیاسی فئودالیته را تقدیس کرده، پس توده ها سر تعظیم فرود می آورند.
قرون وسطی ثانویه
در قرون وسطی ثانویه این مرزبندی ( تفکیک دین و سیاست ) از میان برداشته می شود. تا پیش از این، این دو طبقه جداگانه بودند و با هم کاری نداشتند. اما با ورود به قرون وسطی میانه کلیسا داعیه سیطره یافتن بر عالم سیاسی را در سر می پروراند. به عبارتی دیگر بین دین و سیاست نوعی وحدت ایجاد می شود. پاپ ها هستند که پادشاهان را تعیین می کنند و بر آنها نظارت کامل دارند.
قرون وسطی پایانی
مراحل پایانی قرون وسطی متأخر همراه با ظهور و برآمدن جنبش های اجتماعی و سیاسی مختلف همراه است. زمینه ها برای پیدایش نهضت های فکری و علمی و در نهایت سر بر آوردن دو سده ۱۴ و ۱۵ میلادی که از آن تحت عنوان دوران نوزایی یاد می شود فراهم شد. در این دوران دستگاه و نظام فلسفی کلیسا که از قرن ۱۱ شروع شده بود و همچنان تا قرن ۱۷ هم ادامه پیدا کرد، یعنی نظام موسوم به اسکولاستیسم که به آیین مدرسی موسوم است، مبنای اصلی توجیه و دفاع از حاکمیت و دستگاه دین و دولت محسوب می شد. این آیین مبتنی بر آموزه های مسیحیت، همراه با گرایش های فلسفی افلاطونی، فیثاغورث، آراء رواقیون و نقطه نظرات فلوطین یا نحله نو افلاطونی و دیدگاه های سن آگوستین است.
منبع
تاریخ قرون وسطی - یوگنی آلکسی یویچ کاسمینسکی، محمدباقر مومنی - ترجمه صادق انصاری - نشر فردوس - ۱۳۸۶ - تهران.
... [مشاهده متن کامل]
اهمیت قرون وسطی در تاریخ اروپا
قرون وسطی در تاریخ اروپای غربی یکی از مهم ترین مراحل تاریخی است که از ۴۰۰ میلادی تا ۱۴۰۰ میلادی را در بر می گیرد. در بعضی از موارد از قرون تیره یا Dark age یاد می شود که از ویژگی های آن تاریک اندیشی، اختناق و حاکمیت اولیاء و اصحاب دین در مناصب مختلف است. در این دوران دین به عنوان یک مکتب کلی بر تمام جامعه سیطره انداخته و هیچ حرکتی خارج از این مساله قابل تبیین نیست. دین نوعی اقتدار همه گیر دارد و حوزه سیاست، اقتصاد، جامعه و فرهنگ و افراد را تحت نظارت و کنترل دقیق خود دارد.
تقسیم بندی برهه های زمانی در قرون وسطی [ویرایش]
به طور معمول در تاریخ مغرب زمین قرون وسطی را به سه دوره اساسی تقسیم می کنند.
۱. قرون وسطی اولیه یا ماتقدم ( سه قرن اول از ۳۵۰ م تا قرن ششم یعنی ۵۵۰ میلادی )
۲. قرون وسطی ثانویه یا میانه ( از قرن ۶ - ۷ م تا ۱۲ و ۱۳ میلادی )
۳. قرون وسطی متاخر یا عالی ( از قرن ۱۴ تا ۱۶ )
قرون وسطی اولیه
در قرون وسطی اولیه که بعد از فروپاشی امپراتوری روم و یونان و یا تغییر کیش این نظام ها به مسیحیت آرام آرام شاهد تحول در ساختار اجتماعی و اقتصادی هستیم. عمده ترین تحول در زیر بنای اقتصادی این جوامع صورت می گیرد؛ یعنی نظام تولیدی مبتنی بر برده داری جای خود را به نظام تولید مبتنی بر ارباب و رعیتی یا فئودالیته می سپارد. در نظام فئودالیته همانند نظام برده داری دو طبقه اجتماعی اصلی در ارتباط با مناسبات تولید نقش تعیین کننده دارند.
۱. طبقه فئودال یا زمین داران، صاحبان املاک و اراضی، کشتزارها، مزارع، چمنزارها، مرغزارها، شکارگاه ها و حتی بیابان ها و کوه ها که در قالب قلعه ها، ده ها و قصبه های اربابی به عنوان اراضی تحت مالکیت این اشخاص محسوب می شوند.
۲. طبقه عظیم و گسترده دهقانان و کشاورزان و همراه با طبقات میانی و واسط دیگر.
در این دوران یک نوع تمایز بین نظام فئودالیته به عنوان نظام سیاسی با نظام کلیسا به عنوان نظام فکری - فرهنگی به چشم می خورد. کلیسا و دولت در موازات هم حرکت می کنند. گه گاه تضادها و همکاری هایی بین آنها دیده می شود. نظام فئودالیته برای تداوم خود نیازمند نوعی عقاید رسمی است تا بتواند به کمک آن ایدئولوژی به توجیه اعمال و رفتار خود پرداخته و اقدامات خود را مشروع سازد. بنابراین در این دوران ارباب دولت، مقامات و اولیاء سیاست متوجه کمک گرفتن از اصحاب کلیسا و روحانیون می شوند. یعنی نیاز دارند که پایه های فقهی و شرعی این ساختمان فراهم شود. کلیسا نظام سیاسی فئودالیته را تقدیس کرده، پس توده ها سر تعظیم فرود می آورند.
قرون وسطی ثانویه
در قرون وسطی ثانویه این مرزبندی ( تفکیک دین و سیاست ) از میان برداشته می شود. تا پیش از این، این دو طبقه جداگانه بودند و با هم کاری نداشتند. اما با ورود به قرون وسطی میانه کلیسا داعیه سیطره یافتن بر عالم سیاسی را در سر می پروراند. به عبارتی دیگر بین دین و سیاست نوعی وحدت ایجاد می شود. پاپ ها هستند که پادشاهان را تعیین می کنند و بر آنها نظارت کامل دارند.
قرون وسطی پایانی
مراحل پایانی قرون وسطی متأخر همراه با ظهور و برآمدن جنبش های اجتماعی و سیاسی مختلف همراه است. زمینه ها برای پیدایش نهضت های فکری و علمی و در نهایت سر بر آوردن دو سده ۱۴ و ۱۵ میلادی که از آن تحت عنوان دوران نوزایی یاد می شود فراهم شد. در این دوران دستگاه و نظام فلسفی کلیسا که از قرن ۱۱ شروع شده بود و همچنان تا قرن ۱۷ هم ادامه پیدا کرد، یعنی نظام موسوم به اسکولاستیسم که به آیین مدرسی موسوم است، مبنای اصلی توجیه و دفاع از حاکمیت و دستگاه دین و دولت محسوب می شد. این آیین مبتنی بر آموزه های مسیحیت، همراه با گرایش های فلسفی افلاطونی، فیثاغورث، آراء رواقیون و نقطه نظرات فلوطین یا نحله نو افلاطونی و دیدگاه های سن آگوستین است.
منبع
تاریخ قرون وسطی - یوگنی آلکسی یویچ کاسمینسکی، محمدباقر مومنی - ترجمه صادق انصاری - نشر فردوس - ۱۳۸۶ - تهران.