فیگور

/figur/

جدول کلمات

ژست

پیشنهاد کاربران

ظاهر، فرم، صورت، طرح، پیکر، رقم، شکل، شخص، نقش، عدد، تصویر کردن، حساب کردن، شمردن، مجسم کردن، کشیدن
گزاره یِ زیر در زبان آلمانی:
Er setzt sich triumphierend in Pose
او ژستِ پیروزمندانه به خود گرفت.
Pose در این گزاره درست به همان معنایِ ( ژست، پُز، افاده و. . . ) است.
برای سره سازیِ واژه ( پُز ) و واژگانی همچون ( ژست، افاده، فیگور و. . . ) در زبان پارسی می توان از واژگانِ ( چهر، چهراندن، چهریدن ) بهره گرفت.
...
[مشاهده متن کامل]

برای نمونه در گزاره یِ آلمانیِ بالا می توان گفت:
او چهره ای پیروزمندانه به خود گرفت. یا او چهره یِ پیروزمندانه به خود گرفت.
به آسانی می توان با بکارگیریِ پیشوند رویِ کارواژگانِ ( چهریدن، چهراندن ) و همچنین با روشِ آمیزه سازی از واژگانِ اروپاییِ ( ژست، فیگور، پُز ) رهایی یافت.

انواع اکشن فیگور
بنظرم هر انسانی برای زندگی واقعی خود در نمایش حال خود برای نمایش گذاشتن زندگی قشنگ خود🧊🕷
پیکر/ تندیس/ مجسمه
شکل/ ترکیب/ ساخت
قیافه. . . ژست. . . . تیپ. . . . استیل. . . .
قیافه گرفتن یا حق به جانب بودن
ژست گرفتن، ‍‍
فیس کردن
گاردِ اندیشه ای، شیوه ای خودویژه در ارائه ی تفکر، اپیستمه ی خاص یک دوران تاریخی و. . .
ژست گرفتن
کار خودمه
نشان دادن خود
ژست باحال
ژست
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس