فقط
/faqat/
مترادف فقط: تنها، مگر، لاغیر، منحصراً، بس، محض
برابر پارسی: تنها، بس
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
لا غیر منحصرا تنها : فقط یک بار او را دیدم .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه عمومی
«فقط» ( به انگلیسی: Just ) نام آهنگی از گروه آلترنیتیو راک انگلیسی ردیوهد و از آلبوم خمش ها است که در سال ۱۹۹۵ منتشر شد. نویسنده آهنگ تام یورک بوده است که آن را درباره نارسیس ( خودشیفتگی ) دوستانش نوشته است. یورک همچنین گفته است که این آهنگ رقابتی بین او و جانی گرینوود را نشان می دهد که کدامیک از آنها می توانستند کردهای بیشتری در یک آهنگ بگنجانند. "فقط" بیش از همه به خاطر گیتار سولویی که گرینوود در آن می نوازد مورد توجه قرار گرفته است. در سال ۲۰۰۷ مجله ان ام ای آهنگ را در رتبه سی و هفتم لیست پنجاه سرود برتر ایندی خود جای داد.
• Just
• Planet Telex
• Killer Cars
• Just
• Bones
• Planet Telex
• Anyone Can Play Guitar
• Just
• Planet Telex
• Killer Cars
• Just
• Bones
• Planet Telex
• Anyone Can Play Guitar

wiki: فقط
فقط (ترانه نیکی میناژ). «فقط» تک آهنگی از هنرمند اهل ترینیداد و توباگو نیکی میناژ به همراهی دریک ( موسیقیدان ) ، لیل وین، و کریس براون است که در ۲۸ اکتبر ۲۰۱۴ ( ۲۰۱۴ - 10 - ۲۸ ) منتشر شد. این تک آهنگ در آلبوم د پینک پرینت قرار داشت.
این تک آهنگ در چارت آمریکا به رتبه دوازده و در چارت ترانه های ریتم و بلوز/هیپ هاپ آمریکا به رتبه یک رسید.
این تک آهنگ در چارت آمریکا به رتبه دوازده و در چارت ترانه های ریتم و بلوز/هیپ هاپ آمریکا به رتبه یک رسید.

wiki: فقط (ترانه نیکی میناژ)
فقط (فیلم ۲۰۰۸). فقط ( به هندی: Sirf ) یا فقط… زندگی در سمت دیگر سبزتر به نظر می رسد فیلمی محصول سال ۲۰۰۸ و به کارگردانی راجاتیش نایر است. در این فیلم بازیگرانی همچون کی کی منون، مانیشا کویرالا، رانویر شوری، سونالی کولکارنی، ریتوپارنا سنگوپتا و نائوهد سیروسی ایفای نقش کرده اند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف
wiki: فقط (فیلم ۲۰۰۸)
مترادف ها
عینا، تنها، فقط، اندکی پیش، الساعه، در همان دم
فقط، صرفا، یک تنه
فقط، صرفا، بس، محضا، فقط بخاطر
تنها، فقط، محضا
فقط، بلکه، بطور محض
فقط، منحصرا، محضا، بتنهایی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
در پاسخ به کاربر علی :
در زبان انگلیسی واژه mean با اینکه بسیار همانند واژه اربی معنی هست اما ریشه های بسیار متفاوتی دارن
در زبان فرانسوی واژه ( jam ) به چم مربا اما واژه پارسی ( جام ) به چم پیاله . . کاسه
... [مشاهده متن کامل]
حتی واژه هایی در زبان ها هست که گویش یکسانی دارن اما ریشه ها نایکسانی دارن : )
نمونه :
در ایتالیایی: Roma → شهر رم ( ریشهٔ لاتین )
در هندی: Roma → نام ویژه ( ریشهٔ سانسکریت )
در زبان انگلیسی واژه mean با اینکه بسیار همانند واژه اربی معنی هست اما ریشه های بسیار متفاوتی دارن
در زبان فرانسوی واژه ( jam ) به چم مربا اما واژه پارسی ( جام ) به چم پیاله . . کاسه
... [مشاهده متن کامل]
حتی واژه هایی در زبان ها هست که گویش یکسانی دارن اما ریشه ها نایکسانی دارن : )
نمونه :
در ایتالیایی: Roma → شهر رم ( ریشهٔ لاتین )
در هندی: Roma → نام ویژه ( ریشهٔ سانسکریت )
فقط ؛ مفهوم این کلمه اشاره به چیزی منفک از دیگر چیزها دارد.
ریشه و بن واژه و مصدر این کلیدواژه دو حرف ( ف ق ) می باشد.
ترکیب دو حرف ( ف ق ) در ساختمان کلمات نماد انفِقاق و انفکاک در مفهوم کلمات می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
درک بهتر مطلب فوق مرتبط با تحلیل و تفسیر کلمه ی فقه و انفقاق و افق و آفاق و کلمات هم ریشه با این کلمات در متن زیر خدمت علاقمندان به مقوله ی زبان شناسی تبیین شده است ؛
وقت ؛ فلسفه ی ایجاد این کلیدواژه در قانون و قواعد ایجاد کلمات به لحاظ معنا و مفهوم مرتبط با کلمه ی فقط می باشد.
دو حرف ( و ف ) به دلیل محل صدور مشترک آوای آنها از ابزارهای کلامی واقع شده در دهان در قانون قلب ها جهت ایجاد کلمات برای موقعیت های کاربردی مختلف قابل تبدیل به همدیگر هستند بر همین مبنا تعریفی که از کلمه ی ( وقت ) با ریخت دیگر آن ( فقت ) قابل تبیین است به معنی مقدار و فقطی از زمان و لحظه ای مجزا از دیگر زمان ها دارای بار معنایی می باشد.
ریشه و بن واژه و مصدر این کلیدواژه دو حرف ( ف ق ) می باشد.
ترکیب دو حرف ( ف ق ) در ساختمان کلمات نماد انفِقاق و انفکاک در مفهوم کلمات می باشد.
پاکستان ؛ ریشه و مصدر این کلیدواژه دو حرف ( پ ک ) می باشد که در قانون و قواعد ایجاد کلمات، قابل تبدیل به دو حرف ( ف ق ) می باشد.
ترکیب دو حرف ( پ ک ) یا ( ف ق ) در ساختمان کلمات ، باعث ایجاد کلمات زیادی در حوزه های مختلف می شود که مفهوم منفک شدن و انفکاک و فرق و تفریق را در معنی آن کلمه در ابعاد مفهومی مشترک و کاربردی مختلف ایجاد می کند.
پاکستان ، پکستان ، فکستان ، فغستان ، فرقستان ، فغان ستان ، افغانستان ، افکانستان ، استان انپکاک شده یا انفکاک شده و منفک شده و پاک شده و فارغ شده و متفرقه و فرقه فرقه شده و تفریق شده و مجزا
اصطلاح پاک شدن و پاک کردن نیز به لحاظ مفهومی در موقعیت های کاربردی مختلف به معنی جدا شدن و جداسازی و منفک شدن از چیزی می باشد.
در قانون و قواعد ایجاد کلمات در مورد کلمه ی پاکستان دو حرف ( پ ف ) قابل تبدیل به همدیگر می باشند مثل دو کلمه ی پارس و فارس و فراوان از این دست کلمات
فغان ؛ ناله و شیون و زاری که از درد فراق و جدایی و دوری و منفک شدن دو چیز از همدیگر سرداده شود.
کلمه ی فغان با ریخت فکان به مفهوم منفک شدن دارای معنا و مفهوم می باشد.
کشور افغانستان و پاکستان نیز وقتی از مام وطن از آغوش ایران بزرگ، منفک و منفق و جدا شد نامگذاری شد.
کلمه ی فغان با ریخت فکان مرتبط با کلماتی مثل انفکاک و منفک و فک صورت و تفکیک و فکر و تفکر و تفقه و . . . می باشد.
کلمه ی افغانستان و پاکستان هر دو کلیدواژه به لحاظ مصدر و بن واژه مرتبط با کلمه ی فک و فکان و اُفق و آفاک و انفکاک می باشد.
درک بهتر مطلب فوق مرتبط با تحلیل و تفسیر کلمه ی افق در متن زیر خدمت علاقمندان به مقوله ی زبان شناسی تبیین شده است ؛
افق ؛ فلسفه ی پیدایش و ایجاد این کلمه در قانون و قواعد ایجاد کلمات به صورت جمع آفاق می باشد.
کلمه ی آفاق با ریخت آفاک که به کلمه ی کرانه در زبان فارسی ترجمه و برگردان شده است به معنی مرز و محدوده ی منفک شده که چشم قادر به کار کردن جهت دیدن دارد دارای معنا و مفهوم می باشد .
کلمه ی آفاق در قانون و قواعد ایجاد کلمات قابل تبدیل به کلمه ی آفاک می باشد.
کلمه ی آفاک نیز در خط افق به معنی مرز قابل تفکیک و انفکاک شده جهت مشخص شدن محدوده ی دیدن و نادیدن در کرانه ی چشم و در پهنه ی زمین به علت انحنایی که در سطح زمین وجود دارد می باشد.
کلمات هم خانواده و هم ریشه با کلمه ی افق در قانون و قواعد ایجاد کلمات در پهنه ی واژگان و دریای لغات عبارتند از ؛ ( فَک فکر انفکاک انفقاق انفاق نفقه نفاق منافق افغانستان فغان فاکتور فکت فکشن و. . . )
درک بهتر مطلب فوق مرتبط با مطلب تحلیل شده در متن زیر خدمت علاقمندان به مقوله ی زبان شناسی تبیین شده است ؛
نفقه ؛ انفاق نمودن و انفقاق و انفکاک بخشی از مال جهت انجام امورات زندگی به زن
در ادامه ی مطلب، کلمات مرتبط با کلمه ی نفقه و منافق و انفاق در متن زیر خدمت علاقمندان به مقوله ی زبان شناسی جهت درک بهتر این کلیدواژه تحلیل و تبیین گردیده است؛
منافق ؛ کلمه ی منافق و انفاق دو کلیدواژه ای هستند که از یک ریشه و بن واژه و یک مصدر با دو موقعیت کاربردی مختلف می باشند.
در قانون و قواعد ایجاد کلمات حرف ( ق ) به دلیل نزدیکی محل صدور آوای آن به حرف ( ک ) از ابزارهای ایجاد آوا قرار گرفته در دهان قابل تبدیل به حرف ( ک ) می باشد مثل حرف ( ق ) در موسیقی که در کلمه ی موزیک تبدیل به حرف ( ک ) شده است.
کلمه ی انفاق نمودن با ریخت انفاک یعنی منفک نمودن و تفریق مالی از خودمان جهت بخشیدن به نیازمندان.
کلمه ی انفاق با فرمول انفقاق و انفراق و ریخت انفکاک ، مسیر جریان مفهوم این کلمه را برای ما نمایان می کند.
کلمه ی منافق یعنی کسی که تفکر و منش او منفک از تفکر و منش ماست و وجود او در جامعه باعث ایجاد انفقاق و تفرقه در جامعه است.
کلمه نفقه نیز که هم خانواده با کلمه ی انفاق و منافق می باشد به مفهوم منفک نمودن مال از اموال مرد به زن در مسایل زندگی می باشد.
همچنین کلمه ی فک در صورت و دهان انسان نماد منفک بودن با قابلیت انفکاک نمودن غذا در اندام انسان است.
کلمه ی افغانستان نیز به مفهوم سرزمین منفک شده از سرزمین مادری خود، ایران زمین دارای معنا و مفهوم می باشد.
کلمه ی فغان سر دادن نیز در یک موقعیت کاربردی دیگر به مفهوم فریادی که از درد جدایی و منفک شدن باشد مرتبط با کلمات فوق می باشد.
اگر هم رد این کلمه را در زبان انگلیسی دنبال کنیم کلمه ی facts به معنی فکری که مجزا و جدای از دیگر تفکرات باشد دارای معنا و مفهوم می باشد.
کلمه ی factions در زبان انگلیسی ، بهترین ترجمه ای که از این کلمه برای برگرداندن آن به زبان فارسی به صورت موازی می شود کرد کلمه ی فرقه می باشد.
Fake ؛ با ترجمه و برگردان رایج به زبان فارسی با کلمه ی جعلی و تقلبی ولی در اصل به معنی منفک از خصوصیات جنس اصلی
همچنین کلمه ی فاکتور نمودن کالا به معنی مستند نمودن کالای فروخته شده و منفک شده از دیگر کالاها که در تحت مالکیت فروشنده باشد دارای معنا و مفهوم می باشد.
همچنین در علم ریاضیات اصطلاح فاکتور گیری کلمه ی گرفتن در فاکتور گیری، گویای منفک نمودن یک مسیله در علم ریاضیات جهت پرداختن به آن به صورت جداگانه می باشد.
کلمه ی factory نیز با ترجمه و برگردان کارخانه به زبان فارسی از جهت منفک شدن محصول جهت فروش از محصولات کارخانه می باشد.
فکر ؛ در قانون و قواعد ایجاد کلمات از یک زاویه کلمه ی فکر از انفکاک و تفکیک نمودن و انفقاق ایجاد گردیده است.
کلیدواژه ی فکر، قوه ای از قوای انسان می باشد که این امکان را به انسان می دهد تا مسایل را بتواند از هم تفکیک کند و جداگانه به مسائل بپردازد.
بر همین مبنا در حوزه ی علم فقه ، کلیدواژه ی فقه و فقیه و تفقه نیز بر مبنای تحقیق و پژوهش جهت تشخیص دادن و تفکیک نمودن مسایل به صورت علمی دارای معنا و مفهوم می باشد.
اگر از زاویه زنجیره کلمات هم ریشه یا مصدر و بن واژه این کلمه به آن نظر کنیم یعنی با فقه و تفقه و تفکر ، و انفِقاق مسایل از هم ، افق کار را دیدن و تفکیک نمودن و رسیدن به حقیقت کار در عالم واقعیت در ابعاد مختلف علمی
تفریق ؛ فرق
ریشه و بن واژه و مصدر این کلیدواژه دو حرف ( ف ق ) می باشد.
ترکیب دو حرف ( ف ق ) در ساختمان کلمات نماد انفِقاق و انفکاک در مفهوم کلمات می باشد.
وجود حرف ( ر ) با ذات آوایی و تکرار گونه ای که دارد در میان ساختمان کلمه ی فرق نماد یک جدایی مستمر و امتداد دار در مفهوم این کلمه می باشد .
یعنی عدم وجود حرف ( ر ) در ساختمان کلمه ای مثل فاق که در مکالمات روزمره در مورد شلوار و تنبان رایج می باشد مفهوم فاقد امتداد و استمرار و جدایی محدود به راحتی قابل مشاهده است.
ریشه و بن واژه و مصدر این کلیدواژه دو حرف ( ف ق ) می باشد.
ترکیب دو حرف ( ف ق ) در ساختمان کلمات نماد انفِقاق و انفکاک در مفهوم کلمات می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
درک بهتر مطلب فوق مرتبط با تحلیل و تفسیر کلمه ی فقه و انفقاق و افق و آفاق و کلمات هم ریشه با این کلمات در متن زیر خدمت علاقمندان به مقوله ی زبان شناسی تبیین شده است ؛
وقت ؛ فلسفه ی ایجاد این کلیدواژه در قانون و قواعد ایجاد کلمات به لحاظ معنا و مفهوم مرتبط با کلمه ی فقط می باشد.
دو حرف ( و ف ) به دلیل محل صدور مشترک آوای آنها از ابزارهای کلامی واقع شده در دهان در قانون قلب ها جهت ایجاد کلمات برای موقعیت های کاربردی مختلف قابل تبدیل به همدیگر هستند بر همین مبنا تعریفی که از کلمه ی ( وقت ) با ریخت دیگر آن ( فقت ) قابل تبیین است به معنی مقدار و فقطی از زمان و لحظه ای مجزا از دیگر زمان ها دارای بار معنایی می باشد.
ریشه و بن واژه و مصدر این کلیدواژه دو حرف ( ف ق ) می باشد.
ترکیب دو حرف ( ف ق ) در ساختمان کلمات نماد انفِقاق و انفکاک در مفهوم کلمات می باشد.
پاکستان ؛ ریشه و مصدر این کلیدواژه دو حرف ( پ ک ) می باشد که در قانون و قواعد ایجاد کلمات، قابل تبدیل به دو حرف ( ف ق ) می باشد.
ترکیب دو حرف ( پ ک ) یا ( ف ق ) در ساختمان کلمات ، باعث ایجاد کلمات زیادی در حوزه های مختلف می شود که مفهوم منفک شدن و انفکاک و فرق و تفریق را در معنی آن کلمه در ابعاد مفهومی مشترک و کاربردی مختلف ایجاد می کند.
پاکستان ، پکستان ، فکستان ، فغستان ، فرقستان ، فغان ستان ، افغانستان ، افکانستان ، استان انپکاک شده یا انفکاک شده و منفک شده و پاک شده و فارغ شده و متفرقه و فرقه فرقه شده و تفریق شده و مجزا
اصطلاح پاک شدن و پاک کردن نیز به لحاظ مفهومی در موقعیت های کاربردی مختلف به معنی جدا شدن و جداسازی و منفک شدن از چیزی می باشد.
در قانون و قواعد ایجاد کلمات در مورد کلمه ی پاکستان دو حرف ( پ ف ) قابل تبدیل به همدیگر می باشند مثل دو کلمه ی پارس و فارس و فراوان از این دست کلمات
فغان ؛ ناله و شیون و زاری که از درد فراق و جدایی و دوری و منفک شدن دو چیز از همدیگر سرداده شود.
کلمه ی فغان با ریخت فکان به مفهوم منفک شدن دارای معنا و مفهوم می باشد.
کشور افغانستان و پاکستان نیز وقتی از مام وطن از آغوش ایران بزرگ، منفک و منفق و جدا شد نامگذاری شد.
کلمه ی فغان با ریخت فکان مرتبط با کلماتی مثل انفکاک و منفک و فک صورت و تفکیک و فکر و تفکر و تفقه و . . . می باشد.
کلمه ی افغانستان و پاکستان هر دو کلیدواژه به لحاظ مصدر و بن واژه مرتبط با کلمه ی فک و فکان و اُفق و آفاک و انفکاک می باشد.
درک بهتر مطلب فوق مرتبط با تحلیل و تفسیر کلمه ی افق در متن زیر خدمت علاقمندان به مقوله ی زبان شناسی تبیین شده است ؛
افق ؛ فلسفه ی پیدایش و ایجاد این کلمه در قانون و قواعد ایجاد کلمات به صورت جمع آفاق می باشد.
کلمه ی آفاق با ریخت آفاک که به کلمه ی کرانه در زبان فارسی ترجمه و برگردان شده است به معنی مرز و محدوده ی منفک شده که چشم قادر به کار کردن جهت دیدن دارد دارای معنا و مفهوم می باشد .
کلمه ی آفاق در قانون و قواعد ایجاد کلمات قابل تبدیل به کلمه ی آفاک می باشد.
کلمه ی آفاک نیز در خط افق به معنی مرز قابل تفکیک و انفکاک شده جهت مشخص شدن محدوده ی دیدن و نادیدن در کرانه ی چشم و در پهنه ی زمین به علت انحنایی که در سطح زمین وجود دارد می باشد.
کلمات هم خانواده و هم ریشه با کلمه ی افق در قانون و قواعد ایجاد کلمات در پهنه ی واژگان و دریای لغات عبارتند از ؛ ( فَک فکر انفکاک انفقاق انفاق نفقه نفاق منافق افغانستان فغان فاکتور فکت فکشن و. . . )
درک بهتر مطلب فوق مرتبط با مطلب تحلیل شده در متن زیر خدمت علاقمندان به مقوله ی زبان شناسی تبیین شده است ؛
نفقه ؛ انفاق نمودن و انفقاق و انفکاک بخشی از مال جهت انجام امورات زندگی به زن
در ادامه ی مطلب، کلمات مرتبط با کلمه ی نفقه و منافق و انفاق در متن زیر خدمت علاقمندان به مقوله ی زبان شناسی جهت درک بهتر این کلیدواژه تحلیل و تبیین گردیده است؛
منافق ؛ کلمه ی منافق و انفاق دو کلیدواژه ای هستند که از یک ریشه و بن واژه و یک مصدر با دو موقعیت کاربردی مختلف می باشند.
در قانون و قواعد ایجاد کلمات حرف ( ق ) به دلیل نزدیکی محل صدور آوای آن به حرف ( ک ) از ابزارهای ایجاد آوا قرار گرفته در دهان قابل تبدیل به حرف ( ک ) می باشد مثل حرف ( ق ) در موسیقی که در کلمه ی موزیک تبدیل به حرف ( ک ) شده است.
کلمه ی انفاق نمودن با ریخت انفاک یعنی منفک نمودن و تفریق مالی از خودمان جهت بخشیدن به نیازمندان.
کلمه ی انفاق با فرمول انفقاق و انفراق و ریخت انفکاک ، مسیر جریان مفهوم این کلمه را برای ما نمایان می کند.
کلمه ی منافق یعنی کسی که تفکر و منش او منفک از تفکر و منش ماست و وجود او در جامعه باعث ایجاد انفقاق و تفرقه در جامعه است.
کلمه نفقه نیز که هم خانواده با کلمه ی انفاق و منافق می باشد به مفهوم منفک نمودن مال از اموال مرد به زن در مسایل زندگی می باشد.
همچنین کلمه ی فک در صورت و دهان انسان نماد منفک بودن با قابلیت انفکاک نمودن غذا در اندام انسان است.
کلمه ی افغانستان نیز به مفهوم سرزمین منفک شده از سرزمین مادری خود، ایران زمین دارای معنا و مفهوم می باشد.
کلمه ی فغان سر دادن نیز در یک موقعیت کاربردی دیگر به مفهوم فریادی که از درد جدایی و منفک شدن باشد مرتبط با کلمات فوق می باشد.
اگر هم رد این کلمه را در زبان انگلیسی دنبال کنیم کلمه ی facts به معنی فکری که مجزا و جدای از دیگر تفکرات باشد دارای معنا و مفهوم می باشد.
کلمه ی factions در زبان انگلیسی ، بهترین ترجمه ای که از این کلمه برای برگرداندن آن به زبان فارسی به صورت موازی می شود کرد کلمه ی فرقه می باشد.
Fake ؛ با ترجمه و برگردان رایج به زبان فارسی با کلمه ی جعلی و تقلبی ولی در اصل به معنی منفک از خصوصیات جنس اصلی
همچنین کلمه ی فاکتور نمودن کالا به معنی مستند نمودن کالای فروخته شده و منفک شده از دیگر کالاها که در تحت مالکیت فروشنده باشد دارای معنا و مفهوم می باشد.
همچنین در علم ریاضیات اصطلاح فاکتور گیری کلمه ی گرفتن در فاکتور گیری، گویای منفک نمودن یک مسیله در علم ریاضیات جهت پرداختن به آن به صورت جداگانه می باشد.
کلمه ی factory نیز با ترجمه و برگردان کارخانه به زبان فارسی از جهت منفک شدن محصول جهت فروش از محصولات کارخانه می باشد.
فکر ؛ در قانون و قواعد ایجاد کلمات از یک زاویه کلمه ی فکر از انفکاک و تفکیک نمودن و انفقاق ایجاد گردیده است.
کلیدواژه ی فکر، قوه ای از قوای انسان می باشد که این امکان را به انسان می دهد تا مسایل را بتواند از هم تفکیک کند و جداگانه به مسائل بپردازد.
بر همین مبنا در حوزه ی علم فقه ، کلیدواژه ی فقه و فقیه و تفقه نیز بر مبنای تحقیق و پژوهش جهت تشخیص دادن و تفکیک نمودن مسایل به صورت علمی دارای معنا و مفهوم می باشد.
اگر از زاویه زنجیره کلمات هم ریشه یا مصدر و بن واژه این کلمه به آن نظر کنیم یعنی با فقه و تفقه و تفکر ، و انفِقاق مسایل از هم ، افق کار را دیدن و تفکیک نمودن و رسیدن به حقیقت کار در عالم واقعیت در ابعاد مختلف علمی
تفریق ؛ فرق
ریشه و بن واژه و مصدر این کلیدواژه دو حرف ( ف ق ) می باشد.
ترکیب دو حرف ( ف ق ) در ساختمان کلمات نماد انفِقاق و انفکاک در مفهوم کلمات می باشد.
وجود حرف ( ر ) با ذات آوایی و تکرار گونه ای که دارد در میان ساختمان کلمه ی فرق نماد یک جدایی مستمر و امتداد دار در مفهوم این کلمه می باشد .
یعنی عدم وجود حرف ( ر ) در ساختمان کلمه ای مثل فاق که در مکالمات روزمره در مورد شلوار و تنبان رایج می باشد مفهوم فاقد امتداد و استمرار و جدایی محدود به راحتی قابل مشاهده است.
صرفا
لری بختیاری
تک:فقط
تک خوت بیو
فقط خودت بیا
تک:فقط
تک خوت بیو
فقط خودت بیا
لطفا مگر را از معانی فقط بردارید.
فقط استفهام انکاری اشاره به مصداق دارد.
فقط استفهام انکاری اشاره به مصداق دارد.
واژه فقط
معادل ابجد 189
تعداد حروف 3
تلفظ faqat
نقش دستوری قید
ترکیب ( قید ) [عربی]
مختصات ( فَ قَ ) [ ع . ] ( ق . )
آواشناسی faqat
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد 189
تعداد حروف 3
تلفظ faqat
نقش دستوری قید
ترکیب ( قید ) [عربی]
مختصات ( فَ قَ ) [ ع . ] ( ق . )
آواشناسی faqat
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
القسط یعنی اجراء العدل ولیس العدل نفسه: زنوا بالقسطاس المستقیم.
وقد حُرّفت"فقط" الی الیونانی وبالتبع الی الانجلیزی فاصبحتJUST واصبحت عند اللغویّین حرف ولیس جملة یا حتی کلمة!
لأنّها أهم کلمةً لتحَقُّق العدالة الالهیة وبدونها یبقی العدل شعاراً للتغنی والتفاخر والوعود الکاذبة. . . والظلم یبقی قائماً وأمراً عادیاً.
... [مشاهده متن کامل]
بدون تنفیذ القسط یعنی :الربا والغش وخسر المیزان وخیانت الامانة والاحتکار و. . . امر عادی
ولیس له علاقة بالعدل. کما هو الحال فی ایامنا هذه والتی کانت!
وقد حُرّفت"فقط" الی الیونانی وبالتبع الی الانجلیزی فاصبحتJUST واصبحت عند اللغویّین حرف ولیس جملة یا حتی کلمة!
لأنّها أهم کلمةً لتحَقُّق العدالة الالهیة وبدونها یبقی العدل شعاراً للتغنی والتفاخر والوعود الکاذبة. . . والظلم یبقی قائماً وأمراً عادیاً.
... [مشاهده متن کامل]
بدون تنفیذ القسط یعنی :الربا والغش وخسر المیزان وخیانت الامانة والاحتکار و. . . امر عادی
ولیس له علاقة بالعدل. کما هو الحال فی ایامنا هذه والتی کانت!
بَسَّ = کافی عاد :این در لهجه عراقی به معنی کافیست نه فقط.
ایواز
ایواز میشه فقط
ایواز میشه فقط
من که تا کنون هر عربی که دیدم به ( بس ) می گفت ( کافی ) ولی اگر هم میگن از ایرانی ها یاد گرفتن
عرب ها هم به فقط میگن= بس ، ایا مطمعنین کلمه بس پارسیه؟
خورچه
اصل کلمة "فقط" مختصر فرمان الهی برای همه انبیاء از آدم تا محمد علیهم السلام:
"اقیموا الوزن بالقسط" وچون زیاد متداول شد به "فاقسطوا" یا "فاقسط" گفته میشود برای اجراء عدالت در قضاوت و انصاف در معاملات تجاری مانند تراز کردن اشیاء.
... [مشاهده متن کامل]
سپس تنزل کرد وشد حرف "فقط" بمعنی "نه بیشتر نه کمتر" ودر انگلیزی امروزی به همین معنی
"just ":
just keep straight
که ریشه اصلیشه عربیه وبمعنی "قسط" نه "عدل"
keep thou to that which is most right and most just

"اقیموا الوزن بالقسط" وچون زیاد متداول شد به "فاقسطوا" یا "فاقسط" گفته میشود برای اجراء عدالت در قضاوت و انصاف در معاملات تجاری مانند تراز کردن اشیاء.
... [مشاهده متن کامل]
سپس تنزل کرد وشد حرف "فقط" بمعنی "نه بیشتر نه کمتر" ودر انگلیزی امروزی به همین معنی
که ریشه اصلیشه عربیه وبمعنی "قسط" نه "عدل"

واژه ی فقط رو نمیدونم پارسیه یا نه ولی واژه ی ( محض ) پارسیه و عربی نیست
انحصار را می رساند
یکه هم میتواند برابرنهاد خوبی باشد
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
اِکَت ( سنسکریت: اِکَدها )
اِکان ( سنسکریت: اِکانتَ )
کِوال ( سنسکریت: کِوَلَ )
اِکَت ( سنسکریت: اِکَدها )
اِکان ( سنسکریت: اِکانتَ )
کِوال ( سنسکریت: کِوَلَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)