99 1535 100 1 غمامهمترادف غمامه: ابر، سحاب، غیم، میغ معنی غمامه در لغت نامه دهخدا غمامة. [ غ َ م َ ] (ع اِ) ابر. ابر سفید. ج ، غَمام ، غَمائِم. (منتهی الارب ). واحد غمام. ابر سپید که همه جای آسمان بپوشد. سحابة. || اسفنج. ج ، غمامات. در الجماهر بیرونی ص 38 آمده : و منها (من عیوب الیاقوت ) غمامة صدفیة بیضاء متصلة به من جانب ، و یسمی الاسین - انتهی. رجوع به غمام ، غمامات و اسفنج شود.غمامة. [ غ ِ م َ ] (ع اِ) دهن بند ستور. (مهذب الاسماء). پتفوزبند شتر و جز آن ، و آن خریطه مانندی است که چون بر پتفوز ستور بندندخوردن نتواند. ج ، غَمائِم. (منتهی الارب ) (آنندراج ).خریطه ای است که به دهان شتر و جز آن بندند و او را از طعام بازمیدارد. (از اقرب الموارد). || خرقه ای که بدان چشم و بینی ناقه را بندند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || غلاف سر نره ٔ کودک. (منتهی الارب ) (آنندراج ). فلقةالصبی. (تاج العروس ). غُمامة. (منتهی الارب ) (تاج العروس ).غمامة. [ غ ُ م َ ] (ع اِ) غلاف سر نره ٔ کودک. (منتهی الارب ) (تاج العروس ). غَمامة. رجوع به همین کلمه شود.غمامة. [ غ َ م َ ] (اِخ ) اسبی است مر ابی داود ایادی را. یا پادشاهی از پادشاهان هند. (منتهی الارب ). نام اسب ابوداود ایادی یا یکی از پادشاهان آل منذر. (از تاج العروس ).غمامی را بخوانید. معنی غمامه در فرهنگ فارسی عمید غمامه۱. ابر.۲. رگه و ناخالصی در سنگ قیمتی. غمامه را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران محمد کوشکی نوع دوم (رمد) روی تمام قرنيه را می گیرد اما رقیق است مثل ابر کم حجم و اين را غمامه می خوانند . هدایت المتعلمین فی طب ص 273 معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها یگانه > برانند الهام حبیبی > requiring رومینا > ادد کردن Mahsa** > pull away رضا زمانی > بالفعل Taha > binoculars Figure > knick knack Figure > trinket نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته پارسا حیدری حمیدرضا دادگر_فریمانمحمدرضا ایوبی صانعFarhooddi darkestarرهگذرA.C.EDark Light فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته پرفروغ تحسین آمیز حسرت آمیز shet نیازموده مرساد گریسته اند قوی رایی