علاقمند
/~alAqemand/
برابر پارسی: دلبسته، دوستدار
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
وابسته، پیوسته، ملازم، دلبسته، مربوط، متعلق، علاقمند
خواهان، مشتاق، عاشق، شیفته، علاقمند، مایل، خاطرخواه، انس گرفته
علاقمند، ذینفع، ذیعلاقه
علاقمند
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
مند، پسوند مالکیت است و باید به شکل علاقه مند نوشته شود. زیرا علاق در فرهنگها دارای معنی خاصی است و با علاقه تفاوت دارد. علاقمند یعنی دارای علاق.
علاقه مند، نوشتار صحیح تری هست.
از آبادیس خواهش می شه فقط نوشتارهای صحیح ارائه بشه تا از کاربردهای اشتباه جلوگیری بشه و مرجع مناسب تری باشه.
از آبادیس خواهش می شه فقط نوشتارهای صحیح ارائه بشه تا از کاربردهای اشتباه جلوگیری بشه و مرجع مناسب تری باشه.