97 1624 100 1 عفل معنی عفل در لغت نامه دهخدا عفل. [ ع َ ف َ ] (ع مص ) عفله زده گردیدن زن. (از منتهی الارب ). رجوع به عفله شود.عفل. [ ع َ ف َ / ع َ ] (ع اِ) فنج ماده ، و آن چیزی است که از شرم زن و شترماده برآید مانند ادره و فتق که درخایه ٔ مردان باشد. (از منتهی الارب ). در اصطلاح فقها، چیزی است شبیه به گوشت که در عضو تناسلی زن پیدا می شود و مانع جماع می گردد. و گاهی هم استخوانی در آن محل مانع جماع می شود که این را اصطلاحاً قَرَن نامند. (فرهنگ حقوقی ). عَفَله. و رجوع به عفلة شود. || بسیاری پیه در مابین پای تکه و گاو نر، و اکثر استعمال او در خصی می کنند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خط میان دبر و شرم مرد. (از منتهی الارب ). || پیه هر دو خایه ٔ قچقار و گرداگرد آن. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || جای دست زدن در قچقار و گوسپند جهت دانستن فربهی وگرانی و سبکی وی. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).عفلاء را بخوانید. معنی عفل به فارسی عفلفنج ماده و آن چیزی است که از شرم زن و شتر ماده بر آید ادره و فتق که در خایه مردان باشد جای دست زدن در قچقار و گوسپند جهت دانستن فربهی و گرانی و سبکی وی عفلق را بخوانید. عفل در دانشنامه اسلامی عفلعَفَل به فتح عین و فاء گوشت زائدی است در فرج که مانع جماع باشد. عَفَل از عیوب مجوز فسخ نکاح است.جابری عرب لو، محسن، فرهنگ اصطلاحات فقه فارسی، ص۱۲۸-۱۲۹. ورود به سامانه / ایجاد حساب کاربری العربیة آخرین مطالب اضافه شده...گوشت عفلبه گوشت زاید درون شرمگاه زن عفل گفته می شود.از این عیب در بعضی روایات به «عفل» و در بعضی دیگر به «قَرَن» تعبیر شده است. در برخی روایات نیز «قرَن» به «عفَل» تفسیر شده است. کلام لغویان و به تبع آنان، کلمات فقها در اتحاد یا تغایر مفهوم دو واژه یاد شده مختلف است. مفاد کلام بیشتر لغویان، اتحاد آن دو از نظر معنا است. در کلام برخی لغویان، عفَل به ورمی خارج از شرمگاه زن، شبیه فتق در مردان، تعریف شده است. برخی دیگر آن را به گوشتی زاید، روییده درون شرمگاه زن تعریف کرده اند. بعضی گفته اند: عفَل از نظر مفهومی اعم از قرَن و به معنای استخوانی شبیه دندان یا گوشتی زاید درون فرج است. از احکام آن در باب نکاح سخن گفته اند.← عفل از عیوب مجوز فسخ عقد نکاح ۱. ↑ مسالک الافهام، ج۸، ص۱۱۴ - ۱۱۵. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۵، ص۴۰۶، برگرفته از مقاله«عفل». ...عفلق میشل را بخوانید. عفل در دانشنامه ویکی پدیا عفلعفل، یک ناهنجاری (وجود زائده گوشتی درون مهبل زن) در زنان است که طبق قوانین فقه و قانون مدنی ایران باعث فسخ نکاح می شود.قرن (ناهنجاری)فسخ نکاحطلاقعفل . (ع اِ) فنج ماده، و آن چیزی است که از شرم زن و شترماده برآید مانند ادره و فتق که درخایهٔ مردان باشد. (از منتهی الارب). در اصطلاح فقها، چیزی است شبیه به گوشت که در عضو تناسلی زن پیدا می شود و مانع جماع می گردد؛ و گاهی هم استخوانی در آن محل مانع جماع می شود که این را اصطلاحاً قَرَن نامند. (فرهنگ حقوقی). عَفَله؛ و رجوع به عفلة شود. || بسیاری پیه در مابین پای تکه و گاو نر، و اکثر استعمال او در خصی می کنند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || خط میان دبر و شرم مرد. (از منتهی الارب). || پیه هر دو خایهٔ قچقار و گرداگرد آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || جای دست زدن در قچقار و گوسپند جهت دانستن فربهی وگرانی و سبکی وی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).عفَل از عیوب مجوزّ فسخ عقد نکاح شمرده شده است. در صورت مانع شدن آن از آمیزش، شکی در ثبوت حق فسخ برای مرد نیست؛ لیکن در صورت مانع نبودن و امکان آمیزش، هرچند با دشواری، در اینکه موجب ثبوت حق فسخ است یا نه، اختلاف می باشد. مشهور، قائل به قول دوم اند.عفلانی را بخوانید. چنانچه، معنی واژه بالا (برگرفته از دانشنامه ویکی پدیا)، نادرست یا مخالف قوانین جمهوری اسلامی ایران است، خواهشمند است گزارش دهید تا بررسی و حذف گردد => [گزارش] عفل را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها شهریار بهرامی اقدم > at scale عباس اکبری پسند > first line supervisor ^_^ > یک غازی English User > clumsy Figure > push and shove مجید > snowplow ممد > water sports mailisa > دژاسو نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته محمد حاتمی نژادموسیعلی باقریعلی حقی بستان آبادDark Light سارافرجپورFigureنادیا فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته یک غازی فارس نام کره ای لرکی لر خونابه خوردن حسنا چادر