ضرب الاجل

/zarbol~ajal/

مترادف ضرب الاجل: فرجه، فرصت، مهلت

برابر پارسی: باشتاب، بیدرنگ، زود

معنی انگلیسی:
deadline, grace, moratorium, time limit

لغت نامه دهخدا

ضرب الاجل. [ ض َ بُل ْ اَ ج َ ] ( ع اِ مرکب ) مدّت نهادن.

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) مدت نهادن ۲- ( اسم ) پایان مهلت و مدت معین .
مدت نهادن

فرهنگ معین

( ضَ بُ لْ . ا َ جَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) وقت تعیین کردن . ۲ - (اِ. ) در فارسی پا یان مهلت و مدت معین .

فرهنگ عمید

تعیین وقت برای ادای دین یا انجام دادن کاری، تعیین وقت محدود.

مترادف ها

deadline (اسم)
ضرب الاجل

پیشنهاد کاربران

" زِنهار"
واژه ی پارسی زنهار ( به چم مهلت و هشدار ) را می توان به جای واژه های بیگانه ی [اولتیماتوم، ضرب الاجل] به کار برد.
پارسی بنویسیم، پارسی بگوییم.
ضرب الاجل: اجل به معنای" زمان معین" و ضرب الاجل به معنای "تعیین زمان برای اجرای کاری" است امروزه در فارسی این ترکیب را گاهی به معنای "پایان زمان معین" یا "سررسید" به کار می برند: ( ( به این وعده در ضرب الاجلِ اعلام شده وفا شد ( از یک مجله ی ادبی ) . استعمال ضرب الاجل به این معنی حاکی از تسامح است و به جای آن باید گفت مُهلت.
...
[مشاهده متن کامل]

( فرهنگ دشواری های ادبی، ابوالحسن نجفی )

اجل به معنای مرگ و پایان مترادف deadline در انگلیسی با ترجمه تحت الفظی ( بازگردان یک سویه ) خط ( عربی ) /مسیر/راستای مرگ. باهم سان های فارسی:
سررسید ( آشنا برای افراد ) - واپسین هنگامه/واپسین هنگام ( ناآشنا و کم کاربرد ) - واپسین /پایان گاه
درنگِ زمانی ( در کنار پیشنهاد از دید من درستِ �زمان داد� از یکی از کاربران )
می توان بر بنیاد واژه ی درخور �درنگ�، پیشوندها و پسوندهای بهتری چون �درنگ ناپذیر� نیز ساخت که در زبان پارسی کنونی جاافتادنی تر باشند.
ضرب الأجل: واپسین مهلت
زمانزد
کوبه پایی
۱. وقت تعیین کردن و ۲. در فارسی پایان مهلت و مدت معین .
مشخص کرون یک موقع از زمان
از زبان فصیح عربی است به معنایی تعیین مهلت.
ضرب الاجل: مشخص کردن مدت زمانی معلوم برای انجام کاری ؛ تعیین وقت
ضرب الاجل :خط قرمز
این واژه زشت و بی معنی عربی است و به جان آن از واژه زمان دادن می توان بهره برد:
ایران به اروپا یک هفته زمان داد
زمان داد ( zaman dade ) ایران به اروپا یک روز دیگر تمام میشود

ضرب الاجل: شتابزد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس