صراحت
/serAhat/
مترادف صراحت: روشنی، وضوح، بی پرده گویی، رک گویی، صریح گویی، خلوص
متضاد صراحت: درپرده گویی، کنایه گویی
برابر پارسی: رک گویی، بی پرده گویی، روشنی
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. راستی، درستی، خلوص.
* صراحت لهجه: رک گویی.
جدول کلمات
مترادف ها
دقت، صحت، درستی، صراحت
اثبات، یقین، صراحت، مثبت بودن
زیرکی، روشن بینی، وضوح، روشنی، صراحت، تیز بینی، شفافی، روش فکری
پیشنهاد کاربران
صراحت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
ابهوم abhum ( مانوی )
ابهوم abhum ( مانوی )
خلوص, وضوح
روشن گویی
واژه صراحت
معادل ابجد 699
تعداد حروف 5
تلفظ se ( a ) rāhat
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: صَراحة]
مختصات ( صَ حَ ) [ ع . صراحة ] ( مص ل . )
آواشناسی serAhat
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
معادل ابجد 699
تعداد حروف 5
تلفظ se ( a ) rāhat
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: صَراحة]
مختصات ( صَ حَ ) [ ع . صراحة ] ( مص ل . )
آواشناسی serAhat
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
اون دوستی که میگه اربی بجای عربی فقط بیسوادی عمدی و نژادپرستی کثیفش رو نشون میده نه چیز دیگه
رُک = صریح
پس می توان داشت:
رُکنا = صراحت ( بسنجید با درازنا از دراز، ژرفنا از ژرف، تنگنا از تنگ و . . . )
#پارسی دوست
پس می توان داشت:
رُکنا = صراحت ( بسنجید با درازنا از دراز، ژرفنا از ژرف، تنگنا از تنگ و . . . )
#پارسی دوست
رُک و پوست کنده گویی
نمونه:
رُک و پوست کنده ( به صراحت ) به وی گفتم که چنین کاری شدنی نیست.
نمونه:
رُک و پوست کنده ( به صراحت ) به وی گفتم که چنین کاری شدنی نیست.
بی پروا سخن گفتن
《پارسی را پاس بِداریم》
صِراحَت
واژه ای اَرَبی اَز ریشه یِ صَرَحَ
شوربَختانه دَر پارسی دَستورِ زَبان آزگارا ( کامِلاً ) به کار بُرده نِمی شَوَد ، بَرایِ نِمونه می تَوان اَز سِتاکِ رُک که چِهرِ دیگَری اَز راست اَست کارپایه یِ " رُکیدَن" را بَرساخت وَ اَز آن واژه هایِ زیر را بَرگِرِفت:
... [مشاهده متن کامل]
رُکَنده=صارِح
رُکَندِگی=صِراحَت
رُکا، رُکَند=صَریح
رُکانِش=تَصریح
رُکِش=تَصَرُّح
رُکیده=مَصروح
رُکِشمَند=صَرّاح
رُکِشگَر=مُصرِح
رُکانَنده=مُصَرِّح
وَ بِسیار واژه هایِ دیگَر که اَز اَرَبی - وَ پارسی دانان خواسته می شَوَد که نادُرُستی هایِ بَرابَرگُزینیِ بالا را گوشزَد کُنَند.
هَتا میتَوان اَز زَبانِ هَم خانِواده یِ پارسی که آلمانی باشَد بَرای بازکاربَریِ واژِگانِ دیرینه بَهره بُرد ، یِکی اَز بَرابَرنَهاهایِ آلمانی بَرایِ صِراحَت:
Aufrichtigkeit:Auf - richt - ig - keit اَست:
Auf=پیشوَند هَم اَرز با اَف دَر پارسی به مینه یِ به سوی بالا وَ با پِیمیده یِ ( مَفهومِ ) پِیدا زیرا وَختی چیزی اَز زیر یا پایین به بالا یا رو آوَرده می شَوَد آشکار وَ دیدَنی می گَردَد.
richt= هَم تَراز با راست، راشت ( اَفراشتَن ) پارسی=دُرُستی
ig - = پَسوَندِ - ایگ پارسیِ کُهَن که - ایز دَر مَویز یا - ایج دَر آخشیج یا مَرداویج گَشته اَست.
keit - =پَسوَندِ نام ساز که - اَت یا - ایَّت پارسی میانه یا
- ایه یِ پارسیِ نو اَست که بیش تر مَردُمان می گُمانَند اَرَبی اَست دَر سورَتی که پارسی اَست.
با این واکاوی وَ واروزی ( اَفروزی ) وَ گَرته بَرداری:
صِراحَت = اَفراستی، اَفراستِگی ( اَفراستیگیَت:گَرته بَرداریِ بَند به بَند )
تَصریح=اَفراستَن، اَفراست
صَریح=اَفراستارانه
صارِح=اَفراستار
می تَوان بُنِ کُنون را اَفراه نامید:
اَفراستَن< اَفراهیدَن
تَصریح=اَفراهِش
صارِح=اَفراهَنده
صَریح=اَفراهانه
صِراحَت=اَفراهَندِگی
با سِپاس♡
صِراحَت
واژه ای اَرَبی اَز ریشه یِ صَرَحَ
شوربَختانه دَر پارسی دَستورِ زَبان آزگارا ( کامِلاً ) به کار بُرده نِمی شَوَد ، بَرایِ نِمونه می تَوان اَز سِتاکِ رُک که چِهرِ دیگَری اَز راست اَست کارپایه یِ " رُکیدَن" را بَرساخت وَ اَز آن واژه هایِ زیر را بَرگِرِفت:
... [مشاهده متن کامل]
رُکَنده=صارِح
رُکَندِگی=صِراحَت
رُکا، رُکَند=صَریح
رُکانِش=تَصریح
رُکِش=تَصَرُّح
رُکیده=مَصروح
رُکِشمَند=صَرّاح
رُکِشگَر=مُصرِح
رُکانَنده=مُصَرِّح
وَ بِسیار واژه هایِ دیگَر که اَز اَرَبی - وَ پارسی دانان خواسته می شَوَد که نادُرُستی هایِ بَرابَرگُزینیِ بالا را گوشزَد کُنَند.
هَتا میتَوان اَز زَبانِ هَم خانِواده یِ پارسی که آلمانی باشَد بَرای بازکاربَریِ واژِگانِ دیرینه بَهره بُرد ، یِکی اَز بَرابَرنَهاهایِ آلمانی بَرایِ صِراحَت:
Aufrichtigkeit:Auf - richt - ig - keit اَست:
Auf=پیشوَند هَم اَرز با اَف دَر پارسی به مینه یِ به سوی بالا وَ با پِیمیده یِ ( مَفهومِ ) پِیدا زیرا وَختی چیزی اَز زیر یا پایین به بالا یا رو آوَرده می شَوَد آشکار وَ دیدَنی می گَردَد.
richt= هَم تَراز با راست، راشت ( اَفراشتَن ) پارسی=دُرُستی
ig - = پَسوَندِ - ایگ پارسیِ کُهَن که - ایز دَر مَویز یا - ایج دَر آخشیج یا مَرداویج گَشته اَست.
keit - =پَسوَندِ نام ساز که - اَت یا - ایَّت پارسی میانه یا
- ایه یِ پارسیِ نو اَست که بیش تر مَردُمان می گُمانَند اَرَبی اَست دَر سورَتی که پارسی اَست.
با این واکاوی وَ واروزی ( اَفروزی ) وَ گَرته بَرداری:
صِراحَت = اَفراستی، اَفراستِگی ( اَفراستیگیَت:گَرته بَرداریِ بَند به بَند )
تَصریح=اَفراستَن، اَفراست
صَریح=اَفراستارانه
صارِح=اَفراستار
می تَوان بُنِ کُنون را اَفراه نامید:
اَفراستَن< اَفراهیدَن
تَصریح=اَفراهِش
صارِح=اَفراهَنده
صَریح=اَفراهانه
صِراحَت=اَفراهَندِگی
با سِپاس♡
رک گویی
آشکار بودن
رک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)