95 1533 100 1 شیویدن معنی شیویدن در لغت نامه دهخدا شیویدن. [ شی دَ ] (مص ) مخلوط شدن. (ناظم الاطباء). آمیخته شدن. در هم شدن. (فرهنگ فارسی معین ). || آمیختن و مخلوط کردن. (ناظم الاطباء). || لرزیدن. (منتهی الارب ). رجوع به شیوانیدن شود.شیویده را بخوانید. معنی شیویدن در فرهنگ فارسی عمید شیویدن۱. آمیختن، آمیخته شدن، مخلوط شدن.۲. لرزیدن. شیویدن را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران واژگان لری( بختیاری) در گفتار لری به مَنای درهم آمیختن و به هم زدن به کار می رود.(شیونیدن) و هر چیزی که از حالت خود بیرون باشد(شیوستن)در مثل دیگ غذا را با کَمچه می شیوانند یا شیو می دهند. معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها زهرا میرحسینی > iteratively U > roving eye محسن > زنگ خطر Farhood > extortion m.javid > postmarketing S.Ara > Russian Federation نرگس > خانمانسوز Parsa > unexcusable نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته پارسا حیدری حمیدرضا دادگر_فریمانمحمدرضا ایوبی صانعFarhooddi darkestarرهگذرA.C.EDark Light فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته پرفروغ تحسین آمیز حسرت آمیز shet نیازموده مرساد گریسته اند قوی رایی