97 1535 100 1 شیروش معنی شیروش در لغت نامه دهخدا شیروش. [ شیرْ وَ ] (ص مرکب ) شیرسان. شیرصفت. مانند شیر. شیروار. (یادداشت مؤلف ). || شجاع. متهور. (فرهنگ فارسی معین ) : زآن گرانمایه گهر کو هست از روی قیاس پردلی باشد ازین شیروشی پرجگری.فرخی.رجوع به مترادفات کلمه شود.شیروشلیم را بخوانید. معنی شیروش در فرهنگ فارسی عمید شیروش۱. شیرمانند، مانند شیر.۲. [مجاز] شجاع، دلیر. شیروش را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها زهرا میرحسینی > iteratively U > roving eye محسن > زنگ خطر Farhood > extortion m.javid > postmarketing S.Ara > Russian Federation نرگس > خانمانسوز Parsa > unexcusable نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته پارسا حیدری حمیدرضا دادگر_فریمانمحمدرضا ایوبی صانعFarhooddi darkestarرهگذرA.C.EDark Light فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته پرفروغ تحسین آمیز حسرت آمیز shet نیازموده مرساد گریسته اند قوی رایی