شک
گمان بردن، گمان، خلاف یقین، شکوک جمع
۱ - گمان مقابل یقین جمع : شکوک . ۲ -
تردید کردن در
تکلیف شرع مانند تردید در رکعات
نماز . یابه شک افتادن ( در افتادن ) . شک کردن ارتیاب .
جمع شکوک یا جدایی و تفرق یا دشواری سختی و محنت .
[ گویش مازنی ] /shek/ نوعی ماهی - گوشت راسته ی گاو یا گوسفند ۳کوهان
آلوده به شک مشکوک فیه .
[ گویش مازنی ] /shak bazooen/ عصاره گیری به وسیله برش پوست گیاه و با کمک کارد یا هر چیز تیز و برنده
به هیجان و هزاس و دلهره و تحریک داشتن کسی بر اثر شنواندن خبری یا حادثه ای ناگوار یا مرتعش ساختن عضوی بر اثر اتصال الکتریکی .
شک دارنده دارای تردید .
تردید داشتن مقابل یقین داشتن .
که شک کرده باشد دچار شک شدن .
[ گویش مازنی ] /shek shek/ نوعی بازی گروهی محلی
[ گویش مازنی ] /shak shaki/ شکاک – مردد
[ گویش مازنی ] /shak shaki baviyen/ شکاک شدن
[ گویش مازنی ] /shak hedaaen/ با جسم تیزی خراش ایجاد کردن
به شک افتادن تردید کردن .
دختر زیبای شونمیه از طایفه یساکار
...