ریشه شناسی واژه های �شق� و �شغ� را بررسی کنیم و ارتباط آن ها را با اوستایی، پهلوی و سانسکریت بسنجیم. برای تحلیل دقیق، اجازه دهید قدم به قدم پیش برویم:
- - -
تحلیل ریشه شناسی واژه های �شق� و �شغ�
... [مشاهده متن کامل]
1. واژه �شق� و �شغ� در فارسی
شق: در فارسی امروز به معنای باز شدن، شکافتن یا جدا شدن به کار می رود. مثال: �شق شدن زمین�.
شغ: کمتر رایج است و بیشتر در متون کهن یا اشعار به کار رفته، گاهی به عنوان صدا یا حالت شکافتن دیده می شود.
2. ریشه اوستایی
واژه اوستایی: šaqa یا šaka
معنی: باز شدن، شکافتن، جدا شدن
توضیح: این واژه از ریشه های هندواروپایی است و با افعال مشابه در زبان های هندی و ایرانی باستان هم ریشه است.
3. ریشه پهلوی
واژه پهلوی: šag - یا šak -
معنی: شکافتن، جدا شدن، باز کردن
توضیح: تغییرات واجی از واژه اوستایی šaqa؛ در فارسی امروز به شکل �شق� درآمده است.
4. ریشه سانسکریت
واژه سانسکریت: śak یا śakra
معنی: توانستن، قدرت داشتن
توضیح: گرچه معنای �شق� به صورت شکافتن در سانسکریت کمتر دیده می شود، اما از لحاظ ریشه شناسی هندواروپایی هم خانواده با فارسی و اوستایی است.
5. جمع بندی جدول وار
زبان واژه معنی توضیحات اضافی
اوستایی šaqa / šaka باز شدن، شکافتن ریشه هندواروپایی، مشابه با پهلوی و سانسکریت
پهلوی šag - / šak - شکافتن، جدا شدن تغییرات واجی از واژه اوستایی �šaqa�
سانسکریت śak / śakra توانستن، قدرت داشتن ریشه هندواروپایی، هم خانواده با فارسی و اوستایی
فارسی شق شکافتن، باز شدن از واژه پهلوی �šag - � گرفته شده است
- - -
منابع کتابی معتبر
1. Benveniste, �mile. Dictionary of Indo - European Languages. Paris: �ditions Klincksieck, 1969.
– بررسی تطبیقی واژه های هندواروپایی و ریشه شناسی فارسی و اوستایی.
2. MacKenzie, David N. A Concise Pahlavi Dictionary. Oxford University Press, 1971.
– منابع پهلوی و تطبیق آن با فارسی میانه و اوستایی.
3. Mayrhofer, Manfred. Etymologisches W�rterbuch des Altindoarischen. Heidelberg: Carl Winter, 1996–2001.
– ریشه شناسی واژه های سانسکریت و تطبیق با اوستایی و فارسی باستان.
4. Wolfram, Herwig. History of the Iranian Languages. Berlin: Mouton de Gruyter, 1986.
– بررسی تطبیقی فارسی، اوستایی و پهلوی در زمینه افعال و معانی پایه ای.
5. Buck, Carl Darling. A Dictionary of Selected Synonyms in the Principal Indo - European Languages. Chicago: University of Chicago Press, 1949.
– تطبیق واژه های شکافتن و توانستن در زبان های هندواروپایی.
- - -
در فارسی شَق مصحف" شَخ "به معنی سفت و محکم است.
شَق درحقوق:؛بمعنای قسمت، بخش، پارت. . . میباشد✍️
بهینه ترین حالت نعوظ که بالاتر از آن وجود ندارد. این حالت بیشترین شکاف میان عقل واحساس است. هم ارز بالاتر از سیاهی رنگی نیست. یا آب از سر گذشت . کنایه از نوعی آتش در عشق نیز هست. از آن طرف عشق در قالب شقایق استعاره است. اینجا عایق شق می تواند وصلت باشد به معنای زوجیت ودخول وآنجا وصل به معنای عشقی آن
در حالت تنها، شق به معنی شکاف میان دو چیز است. این شکاف در قالب های متعددی از جمله واقعیت ویا اصطلاحات بروز می کند. اصطلاح شق القمر یعنی جدا کردن دو قسمت ماه است. می دانیم که بر اثر برآیندمدار گردش ماه
... [مشاهده متن کامل] وزمین وخورشید هنوز کسی بخش سیاه وسایه ای ماه را نتوانسته است ببیند. بنابراین جدا کردن این دو قسمت، استعاره ای از یک کار سخت در قالب اصطلاح شق القمر است.
شَق به معنی نصف شدن نیست.
شَق: شیار، تَرَک.
شَقّ القمر: ترکهای شبیه شیارهای ناف پرتقال.
سایه آبر خطی جلوی ماه؛ شبیه نصف کردن ماه را ( خطای ذهن ودیدن ) .
"إنّا شَقَقْنَا ﭐلْأَرْضَ شَقّاً ": دو نیم کردن زمین نیست!
... [مشاهده متن کامل]
مَشقّة: سختی = صعوبة.
. . .
به "شققنا" و"شق القمر" رجوع کنید.
به میل خودتان قرآن را برداشت و تفسیر نکنید!
در فارسی دری شِق به معنی صورت نیز بکار میرود
شق shagh
در قانون یعنی قسمتی از یک موضوع
مثال : بخش تعاونی، در شق دوم قانون اساسی پیش بینی شده است.
شق همخانواده شکاف است و واژه ای با ریشه ایرانی و همچنین دگرگون شده سیخ وقتی که به معنی شق و رق بکار می رود و در این مورد هم ریشه ایرانی دارد ، بیش از هفتاد درصد زبان عربی ، ریشه ایرانی دارد.
ایرانی است و همخانواده با شکاف ، البته شق در شق و رق به گمانم واژه دیگری است
در حقوق به معنای حالت.
Mode
شقّ: صدَع وفرّق. إنشقاق.
شقّ النبات شقوقاً: قبل ان ینفطر.
مَشقّة: صُعوبة. یشقق العظُم. أمرٌ شاقٌ.
شَقّ الحِمل = شِقُّ الحِمل:شَطره.
شَقّة - شِقّة: شِقَق:آپارتمان
قِسم، أقسام ، تقسیم . . . Part
أقسام منفصلة Partitions, Sectors
به واژه "شق القمر" رجوع کنید.
قسمت های مختلف یک موضوع که تکه تکه و مشتق شود
مثل شق اول شق دوم و . . .
hard, erect
در اشیاء= خرد کردن چیزی - قسمت کردن چیزی - مثلا زمین ، لاشه گوشت ( شق یا شقه )
منبع قوانین اصلاحات ارضی و امور ثبتی و امور زمین
در زبانهای ایرانی باستان به معنی دل ، قلب، عشق اگر پیش از آن /آ/ یا آب آورده می شد به معنی ابستن کردن بوده است
چیزی رو دو نصفه کردن
در جنوب استان فارس شِق به معنی تیپ است
آلت در حال نعوظ
ایستاده . راست . صاف . عمود . دراز .
شَقّیدن.
شَقّاندن چیزی.
درتصوف شق اولیاء. . درطریقت علویه قادریه صادقیه. . یک نوع تنبیه برای درویشی است که ازخطوط قرمزطریقتی عبورنماید
شق بمعنی کنار زدن
بر خود حجب حسن مقید زده شق
حیران شده در نور جمال مطلق جامی
پرده های زیبایی مقید را کنار زده و محو جمال مطلق شده. . . .
شق : [اصطلاح قنات] شکافهای داخل دیواره های قنات.
شَقّ
این واژه پارسی ، کوتاه شدهء شِکافت و شِکاو است :
شِکافت < شِکاف< شِکا < شِک < شِغ < شَق
شِکافتَن یک کارواژه ء آمیخته است :
شِکافتَن : شِ - کاف/ کاو - ت - اَن
شِ : پیشوند به مینهء کاملاً ، تمام ، همه ، به بیرون ، اَز
... [مشاهده متن کامل]
کاف/ کاو : بُریدن ، شِکاندن ، شِکَستَن ، گُشودن ، که واژه های کاویدن و کاوه و کاوِش هم از این ریشه اَند.
ت : نشانهء گُذشته
اَن : نشانهء کَردَن
به گُمان این واژه به گونهء کاهَنده و کاستار ( ناقِص ) اَرَبیده شده و واژه های دیگری هم از آن ساخته شده:
شَقه ، مُشتَق ، اِشتِقاق ، شِقاوَت ، . . .
روش، طریق، نحوه
علی درباره شق دیگر نیز صحبت کرد. =
علی درباره روش دیگر نیز صحبت کرد.
شق: شکافته شده، دونیم شده، قابل شکافته شدن، شکننده ؛ عربی است و شقّه و انشقاق با آن هم خانواده هستند. به هریک از نیمه های حیوان ذبح شده شقّه گویند. به ترکی شققَه یا شاققا گفته می شود. اگر شقّه نیز نصف شود ( یک چهارم حیوان مورد نظر ) ، هر یک از چهار قسمت به ترکی، باراتا گفته می شود. در زبان ترکی به شق به معنی شکننده، قارت گفته می شود. مثال: درخت شکننده: قارت آغاج
... [مشاهده متن کامل]
تا دهه های اول قرن حاضر معمول بوده که باراتا را در در دست گرفته و در هفته بازارهای آذربایجان می گرداندند و به مشتری می فروختند.
از عبارت شق شدن اغلب به معنی راست شدن استفاده می شود که با شکنندگی هم ارتباط دارد.
کله شقی کنایه از قاطعیت و پافشاری در رسیدن به هدف می باشد.
راه فکری مشخص - طریقه - آیین - مسلک - مشرب ( فکری ) - نظم و دستگاه سنجیده و هماهنگ ودر یک راستای فکری - رویه - آرایش فکری - همچنین اسلوب - مکتب فکری - مدرسه فکری - جهان بینی - گزینه - دیدگاه فکری، ساختار ، بافت - حریف و رقیب فکری - نگرش. . . .
در گویش لری لرستان شق به معنای یک سمت یا یک طرف بدن میباشد مثلا یه شقم سِر بیه یعنی یه سمت بدنم سِر یا بی حس شده
در زبان لری بختیاری به معنی
ترک پا. شکاف کوه
جمع شق در زبان لری بختیاری ::شقاشق*شقاق*
ذخیره خوارزمشاهی ص 163 : آنچه از درازا شکافته شود و یک شکاف بیش نباشد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)