96 1524 100 1 شعر گفتن معنی شعر گفتن در لغت نامه دهخدا شعر گفتن. [ ش ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) شدو.(تاج المصادر بیهقی ). قرض. (تاج المصادر بیهقی ). الهام. انشاد. سرودن شعر. گفتن شعر. (یادداشت مؤلف ). مقص. (منتهی الارب ). اِشعار. (منتهی الارب ). شَعْر. شِعْر. (منتهی الارب ) :مگوی شعر پس ار چاره نیست از گفتن بگوی تخم نکو کار و رسم بد بردار.بوحنیفه ٔ اسکافی (از تاریخ بیهقی ).روزگاری کآن حکیمان سخنگویان بدندکرد هر یک را به شعر نغز گفتن اشتهی.منوچهری.خواجه بوسهل زوزنی دوات و کاغذ خواست و بیتی چند شعرگفت. (تاریخ بیهقی ).شعر گفتن به عذر سیم و شکرمختصر عذرخواه مختصر است.خاقانی. || مدح کردن به شعر. ستایش کردن به شعر : عاقبت کار آدمی مرگ است اگر امروز اجل رسیده است کس باز نتواند داشت که بر دار کشند یا جز دار که بزرگتر از حسین علی نیم. این خواجه [ بوسهل زوزنی ] که مرا [ حسنک را ] این میگوید مرا شعر گفته است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 181).یک چند به زرق شعر گفتن بر شعر سیاه و چشم ازرق.ناصرخسرو.شعرآور را بخوانید. معنی شعر گفتن به فارسی شعر گفتنشدو قرض الهام انشاد شعر گوی را بخوانید. شعر گفتن در جدول کلمات شعر گفتنسرودن دنباله معنی شعر گفتن در جدول معنی شعر گفتن به انگلیسی verse (فعل)شعر گفتن ، بنظم اوردنrhyme (فعل)شعر گفتن ، هم قافیه شدن ، قافیه ساختن ، سخنوری کردنrime (فعل)شعر گفتن ، هم قافیه شدن ، قافیه ساختن ، قافیه دار کردن معنی کلمه شعر گفتن به عربی شعر گفتنشعر , قافية شعر گفتن را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران وحید سرودن معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها English User > Being that حانیه > هیراد بهادر اسلامی > go ahead فاطمه خرم زاده > فریب دادن علی دوستی نوگورانی > متداول علی دوستی نوگورانی > کارگردان چمدان علی دوستی نوگورانی > شبه جزیرهای در آمریکا علی دوستی نوگورانی > بچه زیبا و بانمک نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته Farhoodمحمدرضا ایوبی صانعA.C.Eرهگذرسحر نجات پورdi darkestarعلی باقریEnglish User فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته army گریسته اند تفکر امیز پرفروغ شگفت انگیز تحسین آمیز well done cruise