شستشو

/SostoSu/

مترادف شستشو: تطهیر، تغسیل، شستن، غسل

معنی انگلیسی:
washing, bathing, lotion, irrigation, scrub, wash

لغت نامه دهخدا

شستشو. [ ش ُ ] ( اِمص مرکب ) یا شستشوی. شست وشو و غسل. ( ناظم الاطباء ). شست وشوی. ( فرهنگ فارسی معین ).
- شستشو کردن ؛ غسل کردن. شستن تن :
شستشویی کن و آنگه به خرابات خرام
تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده.
حافظ.
|| پاکیزگی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به شست وشوشود.

واژه نامه بختیاریکا

ششت و شور؛ شورشت

مترادف ها

ablution (اسم)
شستشو، غسل، ابدست

wash (اسم)
شستشو، غسل، رخت شویی

rinse (اسم)
شستشو

laundering (اسم)
شستشو

washout (اسم)
شستشو، شکست

bathing (اسم)
شستشو

souse (اسم)
شستشو، ترشی، اب نمک، اهار فروبری

purification (اسم)
شستشو، تخلیص، تصفیه، تطهیر، پالایش، خالص سازی

embrocation (اسم)
شستشو، روغن مالی، تدهین

bath (اسم)
شستشو، وان، استحمام، گرمابه، حمام فرنگی

elution (اسم)
شستشو، پاکیزه سازی

lavation (اسم)
شستشو

lotion (اسم)
شستشو، شویه

فارسی به عربی

استحم , اغسل , تشطیف , حمام , غسل , مستحضر , وضوء

پیشنهاد کاربران

بپرس