مترادف شستشو: تطهیر، تغسیل، شستن، غسل معنی انگلیسی:
washing, bathing, lotion, irrigation, scrub, wash
لغت نامه دهخدا
شستشو. [ ش ُ ] ( اِمص مرکب ) یا شستشوی. شست وشو و غسل. ( ناظم الاطباء ). شست وشوی. ( فرهنگ فارسی معین ). - شستشو کردن ؛ غسل کردن. شستن تن : شستشویی کن و آنگه به خرابات خرام تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده.