شستشو. [ ش ُ ] ( اِمص مرکب ) یا شستشوی. شست وشو و غسل. ( ناظم الاطباء ). شست وشوی. ( فرهنگ فارسی معین ).- شستشو کردن ؛ غسل کردن. شستن تن : شستشویی کن و آنگه به خرابات خرام تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده.حافظ.|| پاکیزگی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به شست وشوشود.
ablution (اسم)شستشو، غسل، ابدستwash (اسم)شستشو، غسل، رخت شوییrinse (اسم)شستشوlaundering (اسم)شستشوwashout (اسم)شستشو، شکستbathing (اسم)شستشوsouse (اسم)شستشو، ترشی، اب نمک، اهار فروبریpurification (اسم)شستشو، تخلیص، تصفیه، تطهیر، پالایش، خالص سازیembrocation (اسم)شستشو، روغن مالی، تدهینbath (اسم)شستشو، وان، استحمام، گرمابه، حمام فرنگیelution (اسم)شستشو، پاکیزه سازیlavation (اسم)شستشوlotion (اسم)شستشو، شویه