96 1529 100 1 سقیم/saqim/مترادف سقیم: خطا، دروغ، سهو، غلط، نادرست ، اشتباه آمیز، معیوب، ناسالم ، بیمار، مریض، ناخوشمتضاد سقیم: صحیح، درست، سالم، بی عیب، سرحال، قبراق معنی سقیم در لغت نامه دهخدا سقیم. [ س َ ] (ع ص ) بیمار. (غیاث )(مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) : زین نکته های بکرند آبستنان حسرت مشتی سقیم خاطر جوقی سقیم ابتر.خاقانی.در ره عمر شتابان روز و شب ای برادر گر درستی یا سقیم.مولوی.چون مزاج آدمی گلخوار شدزرد و بدرنگ و سقیم و خوار شد.مولوی.گفتندش که چرا در این بحث سخن نگویی گفت حکیم دارو ندهد جز سقیم را. (سعدی ).در قتل ما ز نرگس خود مصلحت مکن کاندیشه ٔ صحیح نباشد سقیم را.صائب. || در اصطلاح محدثان ، خلاف صحیح است و عمل راوی برخلاف مدلول روایت است و دلالت بر نادرستی کند. || بمجاز به معنی چیز ناقص. (غیاث ) (آنندراج ) : صد سخن گوید پیوسته چو زنجیر بهم که برون ناید از آن صدسخن سست و سقیم.فرخی.با سخن گفتن تو هر سخنی با خلل است با ستوده خرد تو خرد خلق سقیم.فرخی. || نادرست. مقابل صحیح : گفت از این باب هرچه گفتی تومن ندانسته ام صحیح و سقیم.ناصرخسرو.چکنم چاره چون نمی سازدچیره عزم صحیح و بخت سقیم.مسعودسعد.از آنکه مهتر و مخدوم من نکوداندبنظم و نثرحدیث صحیح را ز سقیم.سوزنی.چشم جادوی توخود عین سواد سحر است لیکن این هست که این نسخه سقیم افتاده ست.حافظ.چه در حساب بود آنکسی که نشناسدصحیح را ز سقیم و صحاح را ز کسور.بدر جاجرمی.سقین را بخوانید. معنی سقیم به فارسی سقیممریض، بیمار، سقمائ جمع( صفت ) ۱ - بیمار مریض ناخوش . ۲ - نادرست ناصحیح جمع : سقام سقمائ . سقیم گشتنبیمار شدن سقیم کردنناقص کردن معیوب نمودن حدیث سقیممقابل صحیح سقین سرای را بخوانید. معنی سقیم در فرهنگ معین سقیم (سَ) [ ع . ] (ص .) ۱ - بیمار. ۲ - نادرست . ج . سقام . معنی سقیم در فرهنگ فارسی عمید سقیم۱. [مقابلِ صحیح] نادرست.۲. مریض، بیمار. سقیم در دانشنامه اسلامی سقیممعنی سَقِيمٌ: بيمارریشه کلمه: سقم (۲ بار)مریض و پریشان حال . . این کلمه فقط دو بار در قرآن آمده به نظر میآید مراد از هر دو پریشان حال است. مشروح آن را در حالات ابراهیم علیه السلام در فصل شکستن بتها گفتهایم.سقیم آباده ایاین صفحه مدخلی از اثر آفرینان استشاعر. مرد صالح درویشی بود، لباس درویشان می پوشید. نصرآبادی گوید: که او را در مسجد لنبان دیدم و از صحبت او محظوظ شدم. از آثارش دیوان شعر.سگ را بخوانید. سقیم را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران بلندگو سَقِيمٌ از سقم می آید به معنی یِ ناقص و ناقص یعنی چیزی یا کسی که به حد کمال نرسیده.بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِفَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ{۸۹} سوره مبارکه صافّاتبه نام اللّه که رحمان و رحیم استپس گفت همانا من به حد کمال نرسیده ام. بلندگو سَقِيمٌ از سقم می آید به معنی یِ ناقص و ناقص یعنی چیزی یا کسی که به حد کمال نرسیده،معنی آزرده خاطر هم می دهدبِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِفَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ{۸۹} سوره مبارکه صافّاتبه نام اللّه که رحمان و رحیم استپس گفت همانا من به حد کمال نرسیده ام(آزرده خاطرم)فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ سَقِيمٌ {۱۴۵}پس او را (از شکم نهنگ) به ساحل انداختیم و اوست آزرده خاطر مصیب مهراشیان مسکنی سقیم=وحشتناک مهیل هولناک هراسناک نادرست و نا هنجار و چون خارج از کنترل است مثل نار سقیم که آتش جهنم می باشد معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها آرش > xeroderma ناشناس > می امیخت یکی از کاربران > قیم Sunflower > stall for time آرش > sclerosis عسل > آریوس m.javid > oxidizing حسن > lofty نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته FarhoodA.C.EرهگذرSuperSUپارسا حیدری علی باقریحیدریعاطفه موسوی فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته army گریسته اند ضایع مکن تفکر امیز تحسین آمیز آیلین running nose present