سطح
بام، روی چیزی، بالای هرچیزپهن وهموار، سطوح جمع
( اسم ) ۱ - بام . ۲ - بالای هر چیز که هموار و پهن باشد . ۳ - جزو خارجی هر جسم. ۴ - آنچه جسم را از فضای محیط جدا کند و آن طول و عرض دارد و عمق ندارد . یا سطح بسیط . سطح مستوی . یا سطح راست . سطحی است که بر دو خط مساوی بگذرد . یا سطح مستوی . آنچه که طول و عرض را قبول کند . ۵ - امری که طولا و عرضا قابل انقسام باشد . یا سطح محدب . سطح رویین جسم . یا سطح مقعر . سطح زیرین جسم . ۶ - طراز حد : سطح زندگی جمع سطوح . ۷ - ( در اصطلاح و تعلیمات روحانی شیعی ) دوره متوسطه تحصیلات علوم قدیمه است . این دوره در میان دوره مقدماتی و دوره تحصیلات قرار دارد . طلاب پس از پایان دوره تحصیلات عمومی و مقدماتی به تحصیلات تخصصی فقه و اصول میپرداختند و چون آنان هنوز ضعیف بود استاد مطالب را کلمه بکلمه از روی کتاب بدینسان تدریس میکرد .
گسترانیدن . بگسترانیدن . یا بر زمین افکندن . یا بر پهلو خوابانیدن . یا جزو خارجی هر جسم .
[bead sealing area] [مهندسی بسپار- تایر] سطح قاعدۀ طوقه یا همان پنجه (toe) و پاشنۀ طوقه که بر روی رینگ (rim) می نشیند و در تایرهای بی تویی سبب آب بندی و جلوگیری از نشت هوا می شود
[ground water level, water table] [زمین شناسی] سطحی در زیر زمین که سنگ ها و خاک های پایین تر از آن از آب پر شده اند
[epiclast] [زمین شناسی] ذرات آواری حاصل از هوازدگی شیمیایی یا مکانیکی یا دیگر فرایندهای سطحی
[blood alcohol level, BAL] [اعتیاد، روان شناسی] ← غلظت الکل خون
[basal area] [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] سطح مقطع تنۀ درخت در ارتفاع قراردادی یک متروسی سانتی متری که برابر با فاصلۀ سینۀ شخص اندازه گیر تا زمین است
...