سرخ
گلگون، قرمزرنگ، هرچیزی که برنگ
خون باشد
۱ - ( صفت ) قرمز رنگ . ۲ - ( اسم ) رنگ قرمز .
خواجه نعمه الله از جمله نویسندگان دیوان سلطان بود و باعمال بزرگ اشتغال داشت .
[ گویش مازنی ] /serKh/ سرخ - گوسفندی به رنگ زرد مایل به سرخ
ده دهستان با یک بخش حومه شهرستان تربت حیدریه - دارای ۷۴۲ تن سکنه است
[ گویش مازنی ] /serKh aabaad/ نام محلی در حوزه ی خانقاه پی قائم شهر
[ گویش مازنی ] /serKhanjili/ بوته ی کوچکی که در مناطق کوهستانی البرز شرقی روید و میوه ی آن همانند آلبالو و خوراکی است
بیماریی است عفونی که علامت مشخص آن عفونی پوستی خیز دار
سرخ رنگ در قسمتی از صورت ( بخصوص در ناحیه بین زاویه داخلی چشم و بینی و لبها ) میباشد . عامل مولد این مرض استرپتوکوک است که جزو باکتری های کروی گرم مثبت است و در زیر ذره بین بیشتر شکل زشته یا زنجیر را دارد. این میکروب در هوا و
آب و خاک و همچنین روی پوست و مخاط دهان و حتی اثنا عشر انسان زندگی میکند و بمحض آنکه موقع مناسب یابد شروع به فعالیت و تولید نا خوشی مینماید . تب حاصل از آن ممکن است تا ۴٠ و ۴۱ درجه برسد حمره مبارکه باد مبارک باد دژنام باد سرخ .
نام مرضی است
[ گویش مازنی ] /serKhe baad/ تاولی که اطراف آن سرخ شود
حمره و آن آماسی است از جنس . طاعون
تیهو .
[ گویش مازنی ] /serKh babeyan/ شرمگین شدن – برافروختن چهره از شرم
۱- یکی از دو بت مشهور بامیان و بت دیگر خنگ نام داشت . ۲ - خنگ بت و سرخ بت
سرخت بت و خنگ بت دو بت بزرگند در موضع بامیان .
سرخ بره ...