99 1528 100 1 سرحددارمترادف سرحددار: مرابط، مرزبان، مرزدار معنی سرحددار در لغت نامه دهخدا سرحددار. [س َ ح َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) مرزدار. (فرهنگستان ).سرحساب را بخوانید. معنی سرحددار در فرهنگ معین سرحددار ( ~ . حَ) [ فا - ع . ] (ص فا.) مرزبان . معنی سرحددار در فرهنگ فارسی عمید سرحددارمٲمور نظامی که برای نگاهبانی و مراقبت در مرز کشور گماشته می شود، مرزدار. سرحددار را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران هادی شجاع کیا حمیدرضا دادگر_فریمان کیا، مرزدار، مرزبان معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها مانیا > مریم حیدری > conceive سید جلال صالحی > Angioid مهدیه انورپور > مهدیه عاطفه موسوی > heedless شادی بابائی > یصدق مهدیه انورپور > Shit happens 𝓓𝓪𝓻𝓴 𝓛𝓲𝓰𝓱𝓽 > maternity نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته محمدرضا ایوبی صانعFarhoodرهگذرdi darkestarSuperSUA.C.Eسحر نجات پورعلی باقری فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته تفکر امیز گریسته اند cruise army مرساد حسرت آمیز تسخیر ناپذیر تحسین آمیز