ریشه

/riSe/

مترادف ریشه: اصل، بن، بنیاد، بیخ، پایه، رگه، جذر، رادیکال

معنی انگلیسی:
base, derivation, root, origin, offspring, fringe, matchwood, radical, frill, root or stump, stem

لغت نامه دهخدا

( ریشة ) ریشة. [ ش َ ] ( ع اِ ) یک پر مرغ. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ).

ریشة. [ ش َ ] ( اِخ ) پدر قبیله ای است ، یا نام دختر معاویةبن بکر،مادر مالک وحیدبن عبداﷲبن هبل است. ( منتهی الارب ).
ریشه. [ ش َ/ ش ِ ] ( اِ ) طراز و تارهای پنبه ای و ابریشمین و جز آن که از چیزی آویزان باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ). || طره دستار. ( ناظم الاطباء ) ( از غیاث اللغات ). آنچه از تار بی پود گذارند در جانب جامه زینت را: ریشه گلیم. ریشه کلاغی. ریشه دستمال. آنچه رشته رشته و تارتار آویزداز کار فرش و جز آن زینت را. شمله دستار. علاقه دستار. فش دستار. دنبوقه دستار. ( یادداشت مؤلف ). کناره بعضی چیزها که رشته رشته آویخته باشند: ریشه ردا. ریشه مقنعه. ریشه دستار. ( آنندراج ) :
تاتو آن خیش ببستی پسر اندر پسرا
بردلم گشت فزون از عدد ریشه ش ریش.
کسایی.
دارم بسی ز ریشه پوشی خیالها
یابم ز عقد طره دستار حالها.
نظام قاری.
آنکه دستار طلادوز علم گردانید
کرد چون ریشه پریشان من سرگردان را.
نظام قاری.
درشده ریشه دید به والا غداد مشک
از سر گرفت دل هوس زلف و خال دوست.
نظام قاری.
کرده در کار علم رفاف کار قرمزی
ریشه نعلک زده نعلم در آتش می کند.
نظام قاری.
- ریشه دستار ؛ طره دستار. ( از ناظم الاطباء ). علاقه دستار که آن را در عرف هند طره گویند. ( آنندراج ) :
آویخته چون ریشه دستارچه سبز
سیمین گرهی بر سر هر ریشه دستار.
منوچهری.
تخت خاقان به گوشه بالش
تاج قیصر به ریشه دستار.
انوری ( از آنندراج ).
- ریشه سبحانیه ؛ کسوتی مر مرشدان را که بر سر بندند. ( ناظم الاطباء ).
- ریشه ناخن ؛ آنچه بعد از چیدن ناخن در کنار جای ماند و آزار دهد در عرف هند کور گویند. ( آنندراج ) :
مشکل که ولی زاده اذیت نرساند
یارب که برافتد ز جهان ریشه ناخن.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
|| نوارگونه با رشته و تارهای آویخته جدابافته که بر کنار جامه دوزند برای زینت. ( یادداشت مؤلف ). || هر یک از تارهای گوشت. قسمتهای گوشت به درازا که طبعاً از آن خردتر نباشد. ( یادداشت مؤلف ). || زلف. ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ). || موی در اندام آدمی. || لیف و تارهای انبه. || الیاف خرمابن.. || دستک درخت انگور. || پلک چشم. ( ناظم الاطباء ). اما استوار نمی نماید. || هر چیز تافته شده مانند پلیته چراغ و فتیله توپ. ( ناظم الاطباء ). || بیخ هر چیز. ( ناظم الاطباء ). بیخ. اصل. بن. در یونانی «ریزا» .بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

بیخ، بن، اصل، هریک ازتارهاورشته هاونخهای چادر
۱ - قسمی از اندام گیاه که معمولا در زمین فرو رود و وظیفهاش جذب مواد معدنی و آب مورد احتیاج گیاه از زمین است و علاوه بر آن نبات را در محل خود مستقر میداند اصل بیخ . ۲ - اصل هر چیز بیخ بن . ۳ - هر یک از تارها و نخهایی که در حاشیه پارچه پرده چادر و مانند اینها آویخته است . ۴ - اصل و بنیاد هر فعل و آن بر دو قسم است : یا ریشه حقیقی آن است که هیچگاه به تنهایی و باستقلال استعمال نمیشود جز آن که به صیغه فعلی در آید یا با کلمه دیگر ترکیب شود مثلا : ریشه حقیقی فعل گرفتن [[ گیر ]] است که به صورتهای ذیل در آید : گیرا گیر گرفت و گیر دار و گیر دستگیره گیره گیرا بگیر . یا ریشه غیر حقیقی آنست که برخلاف ریشه حقیقی بتوان آنرا به تنهایی استعمال کرد مانند : ترس شتاب شکیب جنگ خواب که افعال ترسیدن شتافتن شکیفتن جنگیدن خوابیدن از آنها مشفق شده ( قبفهی ) .
ریش و زخم و جراحت یا بیماری رشته و عرقی مدنی .

فرهنگ معین

(ش ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - عضو اصلی گیاه که زیر زمین قرار دارد و آب و مواد لازم را به گیاه می رساند. ۲ - اصل هر چیز. ، ~کسی را خشکاندن کنایه از: آن را یکسره از میان بردن .

فرهنگ عمید

۱. بیخ، بن، اصل.
۲. هریک از تارها، رشته ها، و نخ هایی که در حاشیۀ چادر، پرده، یا چیز دیگر آویزان می کنند.
۳. (زیست شناسی ) عضو اصلی گیاه که از تخم بیرون آمده و در زمین فرومی رود و گیاه به وسیلۀ آن آب و مواد غذایی را از زمین جذب می کند.
۴. (زبان شناسی ) صورت کهن کلمه: ریشهٴ لغت «رفتن» چیست؟.
* ریشهٴ باباآدم: (زیست شناسی ) [قدیمی] ریشۀ اراقیطون یا ارقیطون که در طب قدیم دم کردۀ آن به عنوان مدر و صاف کنندۀ خون در معالجۀ رماتیسم به کار می رفته.

فرهنگستان زبان و ادب

{etymon} [باستان شناسی، زبان شناسی] معنا یا صورت اولیۀ واژه که از دیدگاه تاریخی معنا یا صورتی دیگر از آن مشتق می شود
{root} [پزشکی-دندان پزشکی، زبان شناسی] [پزشکی-دندان پزشکی] بخش پایینی دندان که در آرَک جای دارد [زبان شناسی] تکواژی که معنای اصلی واژه را در بر داشته باشد و قابل تفکیک به جزء کوچک تری نباشد
{sag} [مهندسی مواد و متالورژی] زائده ای پرمانند در ضخامت های متفاوت با سطوح خشن و نامنظم که عموماً از گوشه های زیرین قطعه با زوایای باز امتداد یافته است

واژه نامه بختیاریکا

بُت؛ تَه بُن؛ تُهم و تِدرگ؛ بُنِه؛ سر گَه؛ بُنچَک

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به اندامهای گیاهی معمولا زیرزمینی که کار آن جذب آب و مواد غذایی است ریشه می گویند که از احکام مرتبط با آن به مناسبت در بابهایی نظیر حج، صلح، مزارعه، مساقات و احیاء موات سخن گفته‏اند.
از ریشه کندن و بریدن درختان و گیاهان حرم - جز آنچه که استثنا شده - حرام و موجب ثبوت کفاره است.
قطع کردن درختی که ریشه‏اش در بیرون حرم، لیکن شاخه هایش در فضای حرم است و یا بالعکس، حرام می‏باشد.

شکار در حرم
شکار کردن صید نشسته بر شاخه درختی که ریشه آن در حرم است، حرام می‏باشد، حتی اگر خود شاخه و صید در خارج حرم باشد.

ریشه درخت همسایه
اگر ریشه درختی به ملک همسایه سرایت کند، وی می‏تواند آن را در محدوده ملک خود قطع کند. در اینکه این کار نیاز به اذن مالک و با خودداری وی، اذن حاکم شرع دارد یا نه و نیز در اینکه بریدن آن بر مالک درخت واجب است یا نه، اختلاف می‏باشد.

ریشه بجای مانده در مزارعه
...

دانشنامه عمومی

ریشه بخشی از گیاه است، که معمولاً زیر خاک قرار دارد و گیاه با آن، آب و مواد معدنی را جذب می کند. ریشه سه کار اصلی دارد: نگاه داشتن گیاه در خاک، جذب آب و مواد معدنی، تولید هورمون. [ ۱] ریشه ها متناسب با نوع گیاه و محیط در سطح خاک پخش شده یا به اعماق خاک فرومی روند. ریشه ها ممکن است در هوا یا در آب وجود داشته باشند. ریشه های گیاه به کمک ( تارهای کشنده ) که مانند مو هستند، اب و دیگر مواد را می گیرد تا آن ها را به برگ و ساقه برساند. ریشه مهم ترین قسمت گیاه است و گیاهان بدون ان نمی توانند حتی اندکی رشد کنند. بعضی ریشه ها مثل هویج و تربچه خوراکی اند. به طور ساده ریشه ها را به دو گروه راست و افشان تقسیم می کنند. ریشه گیاهان بخش مهمی از گیاه می باشد که در رشد گیاهان نیز مؤثر است. مثلاً اگر فشردگی ( تراکم ) خاک در زمان رشد گیاه زیاد باشد ارتفاع رشد محصول کم شده و اگر پیوستگی ذرات خاک کمتر باشد رشد گیاه بیشتر خواهد بود در نتیجه باعث افزایش طول گیاهان می شود.
عکس ریشهعکس ریشه

ریشه (ترانه). «ریشه» تک آهنگی از هنرمند اهل مجارستان، یوتسی پاپائی است که در سال ۲۰۱۷ میلادی منتشر شد. این ترانه نماینده مجارستان در یوروویژن ۲۰۱۷ بود که به رتبه هشتم رسید.
این تک آهنگ در چارت های مجارستان جزو ده ترانه اول قرار گرفت.
عکس ریشه (ترانه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

ریشه (۱)(root)
در ریاضیات، ریشۀ عددی مفروض، عددی است که اگر به توانرسانده شود، برابر عدد مفروض باشد. ریشه معکوس نمایا توان است. مثلاً، ۳ ریشۀ دوم ۹، و ریشۀ سوم ۲۷ است. در ماشین حساب، ریشه را می توان با استفاده از گزینه هایx ۱/y یا inv xy به دست آورد. مثلاً، ریشۀ سوم ۲۷ با فشردن ۲۷، و سپسinv xy به دست می آید، که برابر ۳ است. ریشۀ یک چندجمله ایp(x) عددی است مانند a که p(a) = ۰. نیز ←رادیکال

ریشه (رایانه). ریشه (رایانه)(Root)
اصلی ترین یا بالاترین سطح از یک مجموعه سازمان یافتهو سلسله مراتبی از اطلاعات. ریشه، نقطه ای است که از آن، زیرمجموعه هامنشعب می شوند. این انشعاب ها ترتیبی منطقی دارند و تا یک نقطه نهایی یا مقصد، ادامه پیدا می کنند.

ریشه (گیاه شناسی). ریشه (گیاه شناسی)(root)
ریشه
ریشه
ریشه
بخشی از گیاه. معمولاً زیر زمین قرار دارد و وظایف اولیۀ آن اتصال گیاه به زمین و جذب آب و نمک های معدنی حل شده در آب است. ریشه معمولاً به سمت پایین و به طرف آب رشد می کنند، به این معنی که زمین گراییو آب گراییمثبت دارد. (← گرایش). گیاهانی مانند ارکیده های رورُست (اپی فیت)، که بالای سطح زمین رشد می کنند، با تولید نوعی ریشه های هوایی رطوبت اتمسفر را جذب می کنند. برخی گیاهان دیگر، مانند عشقه، ریشه های بالا روندهدارند که از ساقه حاصل می شوند و گیاه را به درخت یا دیوار متصل می کنند. بخش هایی از ریشه که وظیفۀ جذب آب و مواد غذایی را بر عهده دارند، با ایجاد تعداد بسیاری تار کشندۀ نازک در نزدیکی نوک ریشه افزایش می یابند. کلاهک ریشه (کالیپترا)نوک ریشه را در برابر ساییدگی حین رشد در درون خاک محافظت می کند. ارتباطات مبنی بر همزیستی بین ریشۀ برخی گیاهان، مانند شبدر، و انواع باکتری ها مشاهده می شود که باعث تثبیت ازت(نیتروژن) هوا می شود (← تثبیت_نیتروژن). برخی از انواع ریشه عبارت اند از ریشۀ انقباضی، هوا برها (پنماتوفورها)، ریشۀ راست، و ریشۀ حایل.
تکامل. تکامل سیستم های ریشه در گیاهان زمینی بسیار سریع بوده است. گیاهان نخستین در حدود ۴۱۰میلیون سال پیش ریشه هایی به طول چند میلی متر داشتند، اما طی ۲۰میلیون سال، طول آن ها به ۵۰ سانتی متر رسیده است.

جدول کلمات

بن

مترادف ها

base (اسم)
باز، ریشه، تکیه گاه، زمینه، پایه، پایگاه، اساس، بنیاد، مبنا، مرکز، شالوده، ته، بناء، ته ستون، صدای بم، عنصر

stub (اسم)
ریشه، کوتوله، ته، کنده، ته چک، ته سیگار، ته سوش، ته بلیط

germ (اسم)
جنین، ریشه، اصل، میکرب

ammonium (اسم)
امونیاک، ریشه

root (اسم)
ریشه، اصل، زمینه، پایه، اساس، بنیاد، عنصر، بن، بنیان، فرزند، اصول، سر چشمه، بنه

stem (اسم)
ریشه، دودمان، دنباله، میله، دسته، اصل، تنه، گردنه، ساقه

radical (اسم)
ریشه، اصل، بنیان، رادیکال، طرفدار اصلاحات اساسی، ریشگی، سیاست مدار افراطی، بن رست، علامت رادیکال، قسمت اصلی

pedigree (اسم)
ریشه، تبار، دودمان، نژاد، اشتقاق، شجره نامه

background (اسم)
ریشه، سابقه، زمینه، نهانگاه

genesis (اسم)
ریشه، پیدایش، سنخیت، منشاء، تولید، تکوین، سفر پیدایش، طرز تشکیل، پسوند به معنی ایجاد کننده

theme (اسم)
شاهد، ریشه، زمینه، انشاء، موضوع

germination (اسم)
ریشه، جوانه زنی، رویش

stump (اسم)
ریشه، خپله، ته سیگار، از پا درامده، بیخ و بن، کنده درخت، صدای افتادن چیز سنگین، کوتاه قد

فارسی به عربی

جرثومة , جزر , جزع , رادیکالی , عقب , موضوع

پیشنهاد کاربران

پاسخی به برادر گرامی بهنام رضایی
برادر گرامی سری ابهامات و اشکالات بسیاری در پرسش شما یافتم که بر ان شدم تا شما را اگاه کنم
نخست اینکه اوستایی و پارسی میانه دو زبان جدا هستند و انچه در اوستا هست صرفا فارسی نیست و واران ان ولیکن شما ترکی بودن یک واژه را چگونه مشخص میکنید ؟ درست است از روی همسان های ان در زبان های ان بخش و ناحیه و نیز شما نمیتوانید گویش امروزی پارسی را با نیبگ اوستا که پیشینه ی ان به سال ها پیش از هخامنشیان میرسد بسنجید دوم ان که گویا شما تاکنون یک بار هم دیدگاه هایی که در پاسخ به داوش ( ادعا ) خویش در رابطه با بی پیوند بودن پارسی امروزی و پهلوی بوده اند نخوانده اید با این که این کار از دید بنده هیچ سود ندارد اما بازهم خواهش میکنم دست کم یک بار کتابی معتبر در این باره بخوانید و بدون دشمنی و نفرت و همچنین احساس خود زرنگ پنداری نگاهی به نبیگ های پهلوی بیاندازید و کلاه خود را قاضی کنیدنوشته های بانو ژاله آموزگار که خود از اذریان اصیل و میهن پرست می باشند برای پژوهش بسیار شایسته است سوم بر ما منت بگذارید و بفرمایید چگونه دستور زبان پهلوی را التصاقی شناسایی کردید شما که سخن هیچ یک از بزگان و سرشناسان ایران و جهان را نمیپذیرید چند واحد زبان شناسی پاس کرده اید از کدام دانشگاه مدرک گرفته اید؟
...
[مشاهده متن کامل]

چهارم بهتر است در هنگام نوشتن به جای ردیف کردن شماری از واژگان با اماج قبولاندن سخن خود به دیگران به وسیله ان با منطق و استدلال و خرد ورزی سخن بگوییم.
پنجم و اندر سخن شما در باره واژه ستاره یا به گویش ما خراسانی ها اَستاره برادر باید بگویم که که این واژه به فراوانی در نوشته های کهن به کار رفته از دید شما ایرانیان هزار سال پیش چه دیدار و پیوندی با المانی ها داشته اند؟
شما را دعوت میکنم به خواندن این چکامه زیبا:
آنکس که بداند و بداند که بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
آنکس که بداند و نداند که بداند
با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
آنکس که نداند و بخواهد که بداند
جان و تن خود را ز جهالت برهاند
آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
آنکس که نداند و نخواهد که بداند
حیف است چنین جانوری زنده بماند
سخن پایانی:
یافت ایران نسق از وحدت قومیّت چند
تُرکمان و عرب و ترک و لر و کرد و بلوچ
روزگاری نه کم از چند هزار است به سال
کاین همه بوده و یا کرده بدین ناحیه کوچ
باری اینان همه در طول زمان یافته رشد
از بسی نعمت این کشور و این آب و هواش
جمله ایرانی و همخوان و هماهنگ همند
در نگهداری این بوم و بَر و برگ و نواش
***
جمله در پاس نگهبانی ایران عزیز
همره و همقدم و همدل و کوشنده به جان
در نگهداریش از حملۀ بیگانه خصم
همه همدست و هم آواز به هر عصر و زمان
سالها برده به سر در غم و شادی با هم
گاه صلح و گه جنگ و به عروسی و عزا
نگُسلانیده ز هم رشتۀ پیوند و خلوص
همه هم دوش و هم اندیشه پی رفع بلا
کشمکش ها شده با تیرۀ تاتار و مغول
جنگ ها آمده پیش از پیِ طرد اعراب
از سکندر چه ستمها به وطن رفته و آه
کز بسی فتنه شد این کشور دیرینه خراب
باری اقوام ستمدیدۀ ایرانی را
هیچ گون دشمنی و کینه نباشد با هم
همه با وحدت و هم پشتی هم ، فاجعه را
بگذرانیده ز سر مانده به یک جا همدم
همه اقوام وطن شاکلۀ ملّتِ ماست
که جز این ملّتِ دیگر نشناسیم اینجا
گر یکی زین همه اقوام جدا داند خویش
به غلط دستخوش دشمن پست است و دَغا ( ۱ )
هر که گوید منم از ملّتِ دیلم یا کُرد
سخنش را نبود در برِ کس هیچ اثر
ژاژخایی نبود در خور اقبالِ کسان
خاصّه کاین گفته بود ضد تواریخ و سِیَر
برتری نیست ز اقوام دگر قومی را
همه همپایه و همقدر و عزیزند و شریف
همه در مذهب و آئین به حقیقت آزاد
لهجه هاشان چو زبانها همه شیرین و لطیف

مهرداد جان استدلالت غیر منطقی هست اولا انگلیسی هیچ ربطی به فارسی نداره هر زبان رو باید با شاخه خودش قیاس کرد. دوما شما ریشه ناقص رپ مطرح میکنید. اس چیه. اگه اس ریشه هست اس اسمبل و بقیه کلمات که معنی دیگه
...
[مشاهده متن کامل]
دارن چیه. یک حرف ریشه نمیشه. داریم در زبانهای دیگه اون زبانها هم بخاطر کوتاه شدن کلمه به دو حرف رسیدن یک کلمه به عنوان ریشه نشدنی هست یعنی اگه ر کلمات رونده میسازه. را انگلیسی یعنی مواد خام. ریلی یعنی واقعیت اینا چی میشن هزاران کلمه با ر شروع میشه و این ربطی به هم ندارند. اینها شباهت سازی حسی هست. کلمات اینجوری بررسی نمیشن. امگلیسی زبانیه که باید نسخه سیصد سال پیششو مقایسه کنی اکثرا کلمات رو تغیر دادن و بازم مشابهت با انگلیسی ملاک نیست میتونن جفتشون از زبان دیگه وام گرفته باشن. حالا که سانسکریت هست اصلا لازم نیست سراغ اینکارا بریم. تعرفه کلمه ای عربی هست در فارسی و انگلیسی هست ایا فارسیه نه دوتاشونم وام گرفتن از عربی. چون کلمه ریشه دارد. کلمه ستاره که با استارز مقایسه میکنید کوتاه شده یک کلمه المانی هست و استرز اخر کلمه که پسوند هست استفاده شده. هر شباهتی بررسی میخاد. بعد شما میگید ما فارسی میانه و باستان داریم لذا لازم نیست بری سراغ زبانهای دیگه. با این زبانها ربطی به فارسی ندارن اگر هم ربط دارن کو کلمات. درسته؟یعنی اگر در پهلوی ستاره نباشه فرضا حالا باید بگی از کجا اومده. این پریدن به زبانهای مختلف و پیدا کردن شباهتها کاری غیر علمی هست. اینجوری باشه عکسشم صادقه. میگی بله طرف میگه یس پس یکیش وام واژه هست. هر فرمولی باید جامع باشه. نمیتونی بگی اشتراکات نشون میده یک ریشه هستند غیر اشتراکاتم باز مال خودمونه. این خلاف عقل و منطقه. در کل اینها رویه های علمی نیستند. اختلاف فاحش بین اوستا پ و پهلوی و فارسی خودش گویای خیلی مطالب هست. اصلا اوستا یک گرامر جداست پهلوی التصاقی و فرق داره. کلی کلمه ترکی داره. این رفرنس پیدا کردن از هر جا خودش اشتباه و کار یکسری افراد عامی هست. قیاسی که بود قبلا بین بکسری کلمات بسیار پایه ای بود که خود همونا هم باز جای ابهام داره. پدر و مادر و برادر مقایسه میشه عمو و عمه و دایی و خاله یه کار گذاشته میشه. اینها میتونه حتی اصطلاحات دینی باشه پدر, مادر برادر که وارد شده. توی سانسکریت و هندی چیزی بود یعنی فارسی نبود یعنی نیست. تا اوستا هم کاملا قابل قبوله ولی بعد از اون هیچ ارتباطی نداره. میبینیم گرامر پهلوی ساختارش التصاقی هست. کلماتی که زبان عامیانه هشت خیلی هاش در سانسکریت هست مثل اره، نه چقدر دقیق حفظ شدند. متاسفانه در خصوص زبان دری پیش فرضهای اشتباه زیادی وجود داره و یک عده نمیخان حقیقت مشخص بشه. زبان دری که الان فارسی گفته میشه زبان دربار بود بعدها به ایران اومد. زبان مردم دری یک زبان میکس هست. کلمه ترکی داره، عربی و هندی هم داره. شما کدوم یک از فعلهایی که میگید پهلوی رو در سانسکریت داریم هیچکدام همش ترکی هست. باز به خود پهلوی رفرنس میده چ ا پهلوی رو با سانسکریت و اوستا قیاس نمیکنی. اینا همش نکته هست. یعنی یک کلمه توی سانسکریت باشه فوری میگی اینه و ما هم صد درصد قبول داریم ولی نمیگی چرا هیچی از پهلوی توی سانسکریت نیست. اگر اینا مرتبط هستند همه باید در هر سطحی مرتبط باشند. پهلوی کلماتش بیشتر ترکی هشت مخصوصا فعلهاش و اصلا ربطی به سانسکریت و هندی نداره. لذا با یکیش باید قیاس کنی. اگه چیزی توی پهلوی نیست چطور میتونه از سانسکریت اومده باشه هرچند توی سانسکریت باشه. این نشون میده اینا پیش نیاز و پس نیاز هم نیستند و پهلوی رو الکی به فارسی ربط میدن. یا اگه به پهلوی مرتبطه الکی به سانسکریت ربط میدن این وسط کلی قضیه خلاف واقع و غیر معقول هست. یعنی چیزی توی پهلوی نیست ولی توی انگلیسی هست سوال از کجا اومده؟زبان یک سیستم انسانی و پیوسته هست یعنی اگه مثال توی پهلوی به ستاره پیاز میگفتی از کجا الان ستاره شده؟این نوع رابطه در حال حاضر بین فارسی و پهلوی و اوستا و سانسکریت هست. طرف موقع ریشه یابی میاد میگه این کلمه رو داریم ولی فرهنگستان موقع جایگزینی کلمه نداره. چجوریه هم داریم هم نداریم. بعنی بین این زبانها با هرکدوم بخشی هم پوشانی داره و ابن همپوشانی به هیچ وجه ترتیب نداره که نشدنیه، مخصوصا وقتی توی سانسکریت و هندی هست این امر نشان از جعل و دستکاری منابع داره. خیلی از چیزهایی که به عنوان رفرنس مطرح میشه وقتی چک میکنی میبینی کلا یک کلمه دیگه با معنی دیگست.

بهنام رضایی
از کجا میگید کردی اینارو نداره؟ نکنه کردی هم همینجوری آموختید که عربی رو؟ ( اشتغال و قبول و فرار تورکی! )
فارسی: زنده ( زی انده ) سورانی: زیندو کرمانجی:ژینده
ده که از دادن میاد
فارسی بیشتر پسوند هاش بن کنونی افعالش هستند
...
[مشاهده متن کامل]

مانند وند که همان بند است و از بستن میاد یا آر که از آوردن میاد یا مان که از ماندن میاد و. . . آیا میان پسوند و فعل در ترکی هم چنین پیوندی هست که این اندازه آسوده میگید فلان پسوند را فارسی از ترکی گرفته؟!
دن و تن که نشانه مصدره باهوش
ریشه شناسی تنای در فارسی باستان هست. من خوندم که یونانی باستان هم این پسوند رو داشته ولی مانند فارسی توسعه کاربردیش نداده و متروک شده درش
فارسی: زیستن. کردی:ژین
فارسی: خوردن. کردی: خوارین
فقط به خاطر اینکه کردی یه ت یا یه د رو عادت کرده جا بندازه میگید فارسی و کردی بی ارتباطن؟!؟!
گی که پسوند مستقل نیست! گی همون ای نسبی سازه فقط چون ساختمونه بگیم زنده ای میگیم زندگی
به همون دلیلی که شما تو آذربایجان تورپاق رو توپراق تلفظ میکنید!!!
برای ما رخ زبان شناس نگیر
وقتی ۹۰درصد افعال دو زبان مشترکه
به خاطر چارتا تفاوت ریز میگی بی پیوندن باهم
۱. یا . . .
۲. یا دوست داری فحش بشنوی
هیچی از زبان شناسی نمیدونی
هیچی از کردی نمیدونی
هیچی از فارسی هم نمیدونی
اگر واقعا دوستدار زبان بودی واژگان زبان خودت رو ریشه یابی میکردی
جز برای چرند پراکنی و دروغ نویسی اینجا نیستی
بیکار هم ماییم که با تو بحث میکنیم!

اقای ژ یکم ذهنتو مثبت کن اینکه میگم کردی به فارسی ربطی نداره از لحاظ ساختار هست وگرنه از یک خانواده هستند. در کردی پسوندهای ده، نده، دان، ندن، گی، گا، گه و اینا رو در ساختار کلمات نمیبینیم. اشتراک کردی
...
[مشاهده متن کامل]
از لحاظ کلمات با فارسی کمه و یکی از چیزهایی که اثبات ترکی بودن کلمات هست معادل های کلمات فارسی در کردی و ساختار کاملا متفاوتش با فارسی هست. در حالی که هر دو از یک شاخه هستند و کردی با هندی نزدیکی گرامر و کلمه داره فارسی کلا در یه فاز دیگست

اینکه تو میای میگی فارسی به کردی ربط نداره
ولی مجار به ترکی ربط داره ( مانستگی فارسی و کردی هرچی باشه از مجاری و ترکی بیشتره خیلی هم بیشتره )
نشون میده رسمن تو دیوانه ای بشر
لامسب تو خوده ترکیه میگفتن کردی یک گویش تحریف شده از فارسیه ( این سخن درست نیست ولی برای بیان خویشاوندی همین بسه ) بعد تو میگی ربط ندارن؟
...
[مشاهده متن کامل]

بعد از نظر تو مجاری و سومری و ترکی یکین؟
بهنام رضایی
تو یا مزدوری
یا دیوانه ای
یا میخاری دوست داری فحش بخوری
از این سه حالت برون نیست

در گویشهای لری کلمه ( ریت ) به معنای لخت و رسیدن به لایه پایینی هرچیزی است
که معنای همان ریشه را میدهد
یعنی رسیدن به اصل و پایه و اساس و بنیان چیزی
Behnam rezaiy
اگه همه چی ترکی هست
الان چرا فارسی حرف میزنی؟
بهتر نیست پستهات رو به زبان ترکی لنویسی؟
فارسی و کردی خیلی از هم دور هستن گرامر و کلمات کلا متفاوته. چیری صرف بنام زبان فارسی نداریم فارسی از ترکیب ترکی و عربی درست شده. یعنی شما هر کلمه ای ذو نگاه کنی از یکی از این دو زبان میاد خیلی کم داریم کردی باشه کلمه ای. گرامر فارسی کاملا ترکی هست. فارسی زبانی التصاقی شده هست. مخصوصا فعل ها. اصلا گرامر کوردی هیچ شباهتی به فارسی نداره. فارسی در سطح مکالمه و روزمره ترکی در سطح اداری و بالا عربیه. به شما دروغ میگن گولتون میزنن این واقعیته. کمتر از ده درصد فارسی از کلمات هندی درست شده اونا هم بیشتر مال صد سال قبله. کلمه استندی ترکی از استمک شده ستادن، ستاندن، ستاد، ستاده، ستایش، ستودن
...
[مشاهده متن کامل]

یا ازم استدی
از من ستاندی
هر سه ترکی یعنی زبان اینجوری شکل گرفته اینکه دوستمون میگه همه چی فارسیه یا با ارفاق مشترک اصلا همچین چیزی نیست. میگی سن عربیه میگی سالم ترکیه میگی ساخت از ساق ترکی بمعنی درست کردن گرفته شده میگی درست از دوغروست ترکی یعنی صحیحه گرفته شده با غ مخفف همین متن رو نگاه کن، یعنی، شکل، ارفاق، مشترک، اصلا، صحیح، مخفف، متن عربیه، اینجوری، سالم، درست، گرفته ترکیه. چجوری میگی همه چی فارسیه با ارفاق مشترک. ضمایر فارسی ترکی هست. او، اونا همین اونا شده انها ، اونو شده ان، یعنی من، انها ترکی هست.

اقای ژ
ریشه و خوسیدن از دو ریشه جدا هستند و به هم ربطی ندارند.
خوسیدن از اویخوسی، اویخوسیندن یک فعل مشتق از کلمه اویخو ترکی هست و بخش اول حذف شده و اون قسمت سیدن پسوند ترکی عام هست مثل اینه که خوابش رو بگی بشیدن کاملا بی معنی و منحرف شده است. اویماک یعنی خوابیدن. اویخو یعنی خواب به همین خاطره خیلی ها خو میگن که اینم ریشه نیست پسوند هست. ریشه از ریشک میاد یعنی تار قالی
...
[مشاهده متن کامل]

اقا مهرداد درست میگی ولی خیلی از کلماتی که گفتی قطعی ترکی هست مثل ستاندن که از استندی و ایستمک هست یعنی خواستن. استاد که د زاید هست و اوستا یعنی کسی که بالای سرکار یا افراد هست و از کلمه اوست ترکی به معنای
...
[مشاهده متن کامل]
بالا و برتر میاد. اوستا کیمدیر یعنی چه کسی بالای سر بقیه هست یا بالاتره، سرت ترکی هست یعنی خشندر فارسی به اب و هوای خشن مجازه سرد و زمستانی تغیر معنی داده. اسیر یعنی کسی که چیزی ازش دریغ میهش از اسیرگمک یعنی خودداری کردن. خیلی از کلمات انگار از قدیم مشترک بوده در همه زبانها. ایاق استونده یعنی روی پا. انگلیسی استند اون فوت. که با اوستونده ترکی یک ریشه داره. فکر کنم ایستادن در فارسی کلمه جدید باشه در شعری یا متن قدیمی مشتقی یادم نمیاد. هرکس هر چیزی گفت باور نکنید یروز بخودتون میایید میفهمید کلاه سرتون رفته مخصوصا غربی ها که صداقت ندارند. ما حداقل چیزی رو بر اساس باور قلبی میگیم نه تعمد. معنی کردن کلمات در زبانهای غیر التصاقی سخته چون ریشه مشخص نیست. اینکه میگی ایستا، ایستادگی دارین بر اساس روش زبانهای التصاقی بررسی میکنید چون ساختار فعل فارسی التصاقی هست مثل ترکی. توی انگلیسی همچین چیزی نداریم

Behnam Rezai عزیز
من زیاد تعصبی روی زبان ندارم
و معتقدم همه از حضرت ادم هستیم و به مرور که از هم فاصله گرفتیم اواها و صداها و معناها تغییر کرده است
حرف زیربنای کلمه است و خود اشاره به معانی دارد
...
[مشاهده متن کامل]

در مورد ریشه ( اس ) آنقدر در فارسی و انگلیسی از این ریشه کلمه گرفته شده است که باور نمیکنی.
( س ) از ایستادیی و استحکام میاد بر خلاف ( ر ) که از روندگی و حرکت میاد
استن - هستن - ایستادن - ساخت - سایه - سنگ - سرا - سرد - . . . سر - سد - سینه - . . . استان - استانه - اسیر. . . . استاد - ستاندن - ستایش - ستاره - سکونت
در انگلیسی ریشه sta کلمات بسیاری ساخته است
Stop_star_stand_state_ist_ism_stasion
این ریشه اس یا س از ایستایی و سکون میاد
و حرف ر از روندگی و. رفتن

مهرداد جان هیچوقت در هیچ زبانی یک حرف تکی نمیتونه ریشه باشه این تک حرف بودن یعنی ریشه کوتاه شده. مثالی که زدی صحیح نیست اینجوری هر چیزی با ر شروع بشه باید در انگلیسی معنی یکسان بده مثلا را یعنی خام در
...
[مشاهده متن کامل]
انگلیسی هم رو هست روتر، رود. نه ر خالی. هم اگر این قاعده درست باشه نهایتا به تعداد حروف زبان میتونی فعل تک حرفی داشته باشی. ابن فقط نشون میده کلمه کوتاه شده. در اینجا ریشه رو هست نه ر خالی مثل برو، روان، روال، قبلا جایی دیگه گفتم کوتاه شدن. ازمک یعنی له کردن و زدن. ازدی اومده فارسی شده زدی با حذف الف حالا از ریشه فقط یک ز مونده و ریشه زد نیست فقط یک ز خالی موارد اینجوری هم داریم. استندی ترکی وارد فارسی شده، ستاندی، ستاد، ستاده، ستایش، ستودن. حالا ریشه ستودن چیه فقط یه ست خالی. حالا یک الف به اول ستایش اضافه کن باز میشه استایش یعنی خواسته در ترکی که استک هم هست بعنی خواسته. وقتی از یه زبون دیگه میگیری و تغیرات میدی دیگه چیزی بنام بن معنی نداره چون تغیر کرده

تاثیر ترکی از ابتدای شکل گیری زبان مشهود هست از گرامرش. از کلمات و فعلهای بنیادین از سه ضمیر ترکی من، او و انها. این نشون میده گویشور اولیه این زبان تورک بوده و بمرور به سمت یک گویش جدا رفته در عین حال
...
[مشاهده متن کامل]
مشهود هست که بعد از مدتی زبان توسط گروهی غیر تورک استفاده شده چرا چون از یکجا به بعد مشخصن گوینده ترکیبات ساخته شده با الگوریتم زبان ترکی رو دیگه معنی پسوندها رو نمیدونسته و برداشت جدیدی از این پسوندها ارایه شده مثال در جمله اویخوسیده اغیر دیر یعنی خوابش سنگینه بعد از مدتی اوی که ریشه فعل خوابیدن در ترکی هست حذف شده یعنی طرف از ریشه کلمه چیزی نمیدونسته و میگفته خوسیده یعنی خوابیده، بعدش کاملا مشخصه خوسیده یعنی خوابش هم به خوابیده تغیر معنایی داده و مشخصه گوینده هیچ شناختی از قالبهای گرامری ترکی نداشته، لذا همین یک جمله نشون میده گویش ورهای اولیه تورک بودند بعدها کسانی غیر تورک شایدم ترکهایی که دیگه زبونشون تغیر هم کرده زبان رو در قالب دیگری بسط دادن. فعل خوسیدن که در زبان عامیانه هست یکی از جالبترین نمونه های این تغیرات هست. حالا ممکنه یک نفر بگه از کجا معلوم خوسیده نرفته باشه توی ترکی که خیلی سوال جالبیه جواب. در اویخو ریشه اوی هست و خو یا کو فقط یک پسوند ثابت اسم و صفت سازی در ترکی هست. اویخو، دیشکو، قرخو و هیچ معنی جز اسم سازی نداره و این نشون میده که کلمه از ترکی وارد فارسی شده.

ترکی ریشک یعنی تار قالی
واژگان رش - رگ - رج - رشد - رف. . . که حرف ر در آنها اشتراک دارد
حرف ر در رونده و راندن و چیزی که پیش میرود و جلو میرود
پس حرف ر اشاره به روندگی و جلو رفتن است
ریشه - رشتن - ریسیدن - رسیدن. . . . اشاره به روندگی دارند. اشاره به رشد کردن و جلو رفتن دارند
...
[مشاهده متن کامل]

و شباهت ظاهری در همه آنها کاملا آشکار است
و معانی مجازی بسیاری از آنها گرفته شده است
root= ریشه انگلیسی
راه= چیزی که انسان در آن جلو میرود
رستن= چیزی که انسان از ان بیرون می اید و میرهد
رها= رفتن از حالتی به حالت دیگر
رود= اب رونده در یک کانال
رگ و رج= اشاره به ریشه و ردیف و گروه و نژاد
تو جه دوستان را به حرف{ر} جلب میکنم اشاره به روندگی و روان شدن دارد

بزرگوار در اروپا هم شباهتهایی بین زبانها و کلماتشون هست ولی برای همه روشنه که ریشه بسیاری از کلمات از یونانی اومده، ولی خب در ایران مبدا و مرکز زبان فارسی هست ، هر کلمه ای یا در اصل فارسیه یا با ارفاق مشترکه .
...
[مشاهده متن کامل]

من دارم میگم اتیمولوژی کلمه ی ریشه رو در زبان فارسی واسم بگو میگی چون شبیه رشتن هست از همون رشتن میاد خیلی شبیهه و فلان این چه منطقیه؟
ریشه بیشتر شبیه موی پریشانه تا چیزی که بافته شده باشه .
تو مقدمه ی نسخه ی اصلی لغت نامه دهخدا هم اومده که. یشه بسیاری از واژگان رو در زبان کوردی میشه پیدا کرد که بعدها این جمله حذف شد.
رابطه ی زبان کوردی و فارسی مثل نیا و نوه هست .
باز شما هر طور صلاح میدونی ریشه یابی کن ولی اونهایی که باید بدونن میدونن .

جناب
من بک پرسش دارم
آیا ریشه درختان رشته رشته شکل نیست؟
آیا شبیه ریسه و رشته نیست؟
فارسی و کردی و هر زبان دیگری دارای چندین کانون هستن
تو تهران میگن خوابیدن
تو تاجیکستان میگن خفتن
تو یزد میگن خسبیدن
...
[مشاهده متن کامل]

یه جا میگن خفسیدن
یه جا میگن خوسیدن
همشونم دارن به یه زبان حرف میزنن و حرف هم رو میفهمن
از سر تا پای واژه داره ارتباطش با رشتن یا ریسیدن میباره
آره چیزی به نام کارگاه واژه پردازی واژه نساخته
ولی همون مردم کوچه بازار یه قواعدی واسه کلمه سازی که واسه خودشون دارن
هر بی سوادی اگر زبان مادری خودشو بدونه میتونه توش واژه نو بپردازه باسوادش که جای خود داره

دوست عزیز کلمات حاصل تولید در کارگاە کلمه سازی نیستند که شما اینطور اتیمولوژی میکنید. کلمات داستانی برای گفتن دارند ، باید ببینیم اتیمولوژی در جهت حقیقت هست یا در جهت نیات شخصی سلطه گرانه .
شماها نمیتونید ریشه را معنی کنید فقط توضیح اون رو بیان میکنید
...
[مشاهده متن کامل]

ولی وقتی به زبان کوردی مراجعه میکنیم میبینیم داستان پشت کلمات و چگونگی شکلگیریشون مشخص میشه .
و این کلمات در زبان فارسی از زبان کوردی وام گرفته شده ، ولی چون توانایی ادای اونرو به شکل اصلی نداشتید اونرو بومی سازی کردید .
به عنوان مثال اگر به یک شخص فارس بگوییم آیینه رو معنی کن ، میگه چیزی که در اون ما تصویر خود را میبینیم در واقع توضیحش میده
ولی به زبان کوردی که مراجعه میکنیم داستان مشخص میشه که ئاو وێنه هست . یعنی تصویری که در آب دیده میشه. وام گیری اینجا مشخص میشه ، حالا اگر مطلوب شما نیست بحث دیگیرست

برادرجان کردی و فارسی مانند پسرعمو هستند برای هم
به اینجور اشتراکات میان فارسی و کردی وام گیری نمیگن میگن هم ارزی، یعنی برابر همریشه یک واژه در یک زبان در زبان خویشاوندش
مانند اعداد فارسی و کردی و لری و بلوچی و و و که حاصل وام دهی نیستند بلکه چون نیاشون یکی بوده به هم مانسته اند.
...
[مشاهده متن کامل]

باتوجه به ریخت رشته رشته مانند ریشه گیاهان به نظر ریشه با رشتن یا به ریخت ساختگی ریسیدن هم ریشه باشه
که درین صورت ریشه گویه ای دیگر از ریسه است.
تبدیل صداهای نزدیک به هم دیگر یک چیز بسیار رایج هست
تبدیل ج به گ یا وارونش
س به ش یا وارونش
پ به ب یا ف و وارونش

دوستان و عزیزان بیشتر تعریف �ریشه � رو بیان میکنن نه معنی آن را ، ریشه کلمه ای کوردی هست و معادل فارسی یا ترکی نداره .
ریشه در زبان اصلی خود که موردی باشه �ڕێشێ ReeShe� هست
از دو بخش �ڕێ شێ� تشکیل شدە ، �ڕێ� به معنی �راە� و �شێ� به معنای � رطوبت و نم � هست
...
[مشاهده متن کامل]

راهی که از طریق آن نم و رطوبت به درخت میرسد .

ریشه باید با مصدر رشتن یا ریسیدن در پیوند باشه
در این صورت ریشه همان ریسه است
بیان دیگری از همان
و آقای رضایی که دست و پا می زنن هرجور شده واژگان رو به ترکی بدوزن
ما که مصدر رشتن و ریسیدن و رشته و ریسه رو داریم تو فارسی
شما از کجا معلوم "ریشک" رو از فارسی نگرفته باشید؟
فارسی:بردن
لاتین:port
انگلیسی: bring
یونانی: afairo
۴هم ارز در ۴زیرگروه زبان های هندواروپایی
تو سانسکریت هم چیزی شبیه این دیدم اما چون شک داشتم نیاوردم.
حالا میخواید بگید همه اینا از ترکی وام گرفتن؟
...
[مشاهده متن کامل]

- - - - - - - - - - - - -
تازه ما تو فارسی با افزودن پیشوند فعلی وارونه ساز "آ" از این مصدر، آبردن یا آوردن را هم ساختیم. مانند رمیدن و آرمیدن، کندن و آکندن و. . .
یکی از هنجارهای آوایی فارسی این هست که اگر مصدر با "ب" شروع بشه اما پیشوند دریافت کنه "ب" به "و" تبدیل میشه
بستن و بند که شدن پیوستن و پیوند یه نمونه ش
اینکه شما نظریه هندواروپایی را نمی پذیرید به یک ور دانشمندان جهان هم نیست.
بیامرزید که با حقیقت آشناتون میکنم!
ستون های این نگره استوار تر از آن است که" بهنام رضایی" بخواهد آن را فرو بریزد.
ما نمیگیم از ترکی وام نگرفتیم
چرا شما زیادی وام گرفتیم
اما دیگه پررو نشو و چرت و پرت نگو
سرود ملی جمهوری باکو معذرت!

در همه صفحات هم توضیح اقای کیانی. در خصوص تاثیر زبان ترکی بر فارسی هست و دوستمون. نوشته بیشتر تاثیر زبان ترکی بر فارسی مربوط به صفویان بوده. اوه اینجوری هست این همه کلمه ترکی رو قبل صفویان شما چی میگغتین
...
[مشاهده متن کامل]
مخصوصا کلماتی که هیچ مترادفی ندارد. یا فعلهایی که ترکی هستند مثل بردن. ستادن. گزیدن. گشتن. تاثیر ترکی بر فارسی اساسی هست و مربوط به زمان شکل گیری فارسی هست. چیزی بنام پهلوی رو به شخصه قبول ندارم چون هیچ ارتباط گرامری و لغوی با فارسی الان. نداره. فارسی الان گرامرش هم خاص خودش هست

احتمال داره از ریشک ترکی به معنای ریشه گرفته شده باشد منتهی ریشک در ترکی به معنای ریشه گیاه یا چیزی نیست بلکه شاخه شاخه بودن چیزی رو مطرح میکنه. به تار قالی هم ریشک گفته میشود
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

ریشهریشهریشهریشه
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
ریشهریشهریشهریشهریشه
واژه ریشه
معادل ابجد 515
تعداد حروف 4
تلفظ riše
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: rēšak]
مختصات ( ش ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی riSe
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
واژگان مترادف و متضاد
ریشه=ستاک
ریشه
بنیاد هندو اروپائی واژه ریشه راد - wrād یا ریشه و رشد که در فارسی باستان رسک resk و اوستا یرساجی yaresaji و در سانسکریت رهاتی vrhati ودر لاتینی ردیکس radix ودر انگلیسی ردیش raddish یا طربچه، root ، ریزم rhizome و ارادیکیت irradicate یا ریشه کنی میباشند.
...
[مشاهده متن کامل]

( من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاکم ) فریدون مشیری
بخشی برگرفته از
فرهنگ ریشه های هندواروپائی زبان فارسی
کردآ ورنده دکتر منوچهر آریاتپور

بن مایه
سرچشمه، ابتدا، شروع
وقتی می خواهیم علت و دلیل و منشا و سبب رویدادی را بیان کنیم از ریشه استفاده می کنیم. مثلا می گوییم من دیر خواهم آمد به این ریشه که در ترافیک گیر کنم. در اینجا منشا دیر آمدن و علت و دلیل و سبب و ریشه ی دیر آمدن گیر کردن در ترافیک خواهد بود.
بُنِه
ریشه، ریجه
ری، روی، سطح بالایی، مثل روی میز،
ریشه، ریجه: ری، روی، شه، جه
جایگاه روین، جایگاه بالایی، محل بالا رفتن و رشد یافتن، محلو زمان تولد و تولید شدن
اصل، بن، بنیاد، بیخ، پایه، رگه، جذر، رادیکال
ریشه:[ اصطلاح فرش بافی ]به پایه و اساس هر چیزی ریشه گویند که در فرش پایه و اساس را جفت چله ها ( یک چله زیر و یک چله رو ) یعنی همان ریشه ها انجام می دهند. بدیهی است که اگر ریشه های فرش ( جفت چله ها ) را
...
[مشاهده متن کامل]
از ساختمان فرش خارج کنیم آن فرش کاملاً از هم گسیخته می شود و این ریشه ها هستند که پس از نصب بر روی دار امکان بافت را میسر ساخته و ابعاد و رجشمار فرش را مشخص می نمایند.

ریشه در کرسی چینی : عرض کرسی از هر طرفِ دیوار باربر ، بین ۵ تا ۱۰ سانتیمتر بیشتر در نظر گرفته می شود تا توزیع وزن دیوار ، در سطح بزرگتری از پی انجام شود . ( اصطلاح بنایی و ساختمان سازی )
در جدولستان :بن
پایه
بن
بیخ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤١)

بپرس