99 1533 100 1 رونق/rownaq/مترادف رونق: آبادانی، آبرو، آب وتاب، اعتبار، پیشرفت، تداول، جلا، جلوه، درخشندگی، رواج، روشنی، عمران، نضج، نمودبرابر پارسی: رواگ، روایی، نیکویی معنی رونق در لغت نامه دهخدا رونق.[ رَ / رُو ن َ ] (ع اِ) آب کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). روایی. نیکویی. (مقدمه ٔ لغت جرجانی ص 2). پیشرفت امر. (فرهنگ فارسی معین ). تیزی بازار. گرمی بازار.معرب از روایی. (یادداشت مؤلف ) : و نظام مملکت و رونق دولت... بازگشت. (سند بادنامه ص 10).یارب چه رونقستی بازار ساحری راگر چون دو چشمت او را یک گیرودار بودی.خاقانی.دشمنش داغ کرده ٔ زحل است ازسعادت چه رونقش دانند.خاقانی.حواصل چون بود در آب چون رنگ همان رونق در او از آب و از رنگ.نظامی.کردمی کوشکی که تا بودی روزش از روز رونق افزودی.نظامی.نه ز ایمانم نشانی نه ز کفرم رونقی در میان این و آن درمانده حیران چون کنم.عطار.گفت : تا رونق اولین بر جای ماند. (گلستان ).شب پره گر نور آفتاب نخواهدرونق بازار آفتاب نکاهد.سعدی.سالها دفتر ما در گرو صهبا بودرونق میکده از درس و دعای ما بود.حافظ.- از رونق بردن کار کسی ؛ رواج او را بردن. آب کار آن را از بین بردن. از رونق انداختن : آنرا که در کار آورد کارش ز رونق چون بردکان کو بجان گوهر خرد حالی به دندان نشکند.خاقانی.- برونق ؛ بارونق. (یادداشت مؤلف ). روبراه. موفقیت آمیز : کارم ازجود او برونق شدهم خوهم تا شود برونق تر.سوزنی.- بی رونق ؛ بدون رواج. راکد. که رونق و رواج ندارد. کاسد : ببخشای کآنانکه مرد حقندخریدار بازار بی رونقند.سعدی.- رونق از چیزی ربودن یا رونق چیزی را بردن ؛ نیکویی و روایی آن را از بین بردن. از رواج و رونق انداختن آن : بربود خزان ز باغ رونق بستد ز جهان جمال به ستم.ناصرخسرو.این گنبد بی قرار ازرق بربود ز من جمال و رونق.ناصرخسرو.آتش عیاره ای آب عیارم ببردسیم بناگوش او رونق کارم ببرد.خاقانی ... رونق دادن را بخوانید. معنی رونق به فارسی رونقتابش، فروغ، درخشش، زیبایی( اسم ) ۱ - فروغ روشنایی . ۲ - حسن جمال . ۳ - رواج آب کار پیشرفت امر . بی رونقکساد ٠ بی مشتری ٠ بی رواج ٠ فصل رونق[high season] [گردشگری و جهانگردی] دوره ای از سال که در آن تعداد مسافران افزایش می یابد و نرخ اتاق و کرایۀ وسایل نقلیه از مواقع دیگر بیشتر است رونق داشتن را بخوانید. معنی رونق در فرهنگ معین رونق (رُ نَ) [ ع . ] (اِمص .) ۱ - فروغ ، روشنایی . ۲ - زیبایی ، جمال . ۳ - رواج . معنی رونق در فرهنگ فارسی عمید رونق۱. حالت پرمشتری بودن کالا و داد و ستد، رواج.۲. فعال و شکوفا بودن چیزی، جلوه داشتن: با آمدن او خانه دوباره رونق گرفت.۳. آبادی، آبادانی. رونق در دانشنامه اسلامی رونق التحبیر فی حکم السیاسه و التدبیررونق التحبیر فی حکم السیاسة و التدبیر، تألیف ابو القاسم محمدبن ابو العلاء محمد بن محمد بن سماک عاملی اندلسی (زنده در نیمه دوم قرن 8 و اوایل قرن 9ق)، کتابی است به زبان عربی و با موضوع ادبیات سیاسی عرب، در دوره ای که تاریخ اسلامی رونق گرفت. این کتاب به ارتباطات سیاسی رعیت و سلطان در دوره ترقی و رشد حکومت اندلس پرداخته است .زمان تقریبی نگارش این کتاب، حدود 797 تا 811ق، است .مؤلف این کتاب را حاصل تجربیات سی وسه ساله خدمت صادقانه اش به سلطان می داند .کتاب، توسط دکتر سلیمان قرشی تحقیق و مقدمه نگاری شده است.این کتاب، مشتمل است بر: مقدمه محقق، تقدیم وی، مقدمه مؤلف و متن اصلی در چهل باب و یک خاتمه. مؤلف کتاب برای تألیف آن، به حدود شصت منبع ارجاع داده است .رونق کرمانیاین صفحه مدخلی از اثر آفرینان استشاعر و عارف. مشهور به رونق علیشاه. وی از نوادگان خواجه نصیرالدین طوسی بود و در بم ولادت یافت و در کرمان مسکن گزید. او شاگرد و جانشینی نور علیشاه در شهر کرمان بود و بعد از رونق علیشاه، نظام علیشاه کرمانی شاگرد و جانشین وی شد. در کرمان وفات یافت.میرزا محمدحسین در سرودن شعر استاد بود؛ چنان که گفته اند که پروین اعتصامی اشعار او را در دیوانش به نام خود چاپ می کرده است که این قول درست نمی نماید، چه هیچ تشابهی بین اشعار هر دو دیده نمی شود. از آثار وی: «دیوان» اشعار؛ «مرآت المحققین»؛ «غرایب» در احوال مشتاق علیشاه و تتمه ی کتاب «جنات الوصال» نور علیشاه است که سه دفتر از کتاب «جنات الوصال» از وی است.رونگه فیلیپ اتو را بخوانید. رونق در دانشنامه ویکی پدیا رونقرونق (مهاباد)، روستایی از توابع بخش مهاباد شهرستان اردستان در استان اصفهان ایران است.این روستا در دهستان همبرات قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۸ نفر (۴خانوار) بوده است.رونق المجالسرونق المجالس نام کتابی کهن به فارسی درباره صوفی گری است از نویسنده ای ناشناس. شیخ امام ابوحفص عمر بن حسن سمرقندی آن را گرد آورد. بعدها گزیده ای از آن نیز بدست مردی به نام عثمان بن یحیی بن عبدالوهاب میری نوشته شد. اصل رونق المجالس کتابی است به عربی دارای ۲۲ باب.برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به: دو رساله فارسی کهن در تصوف: منتخب رونق المجالس و بستان العارفین و تحفة المریدین. ویراسته احمدعلی رجائی، تهران ۱۳۵۴.رونقی بخارایی را بخوانید. چنانچه، معنی واژه بالا (برگرفته از دانشنامه ویکی پدیا)، نادرست یا مخالف قوانین جمهوری اسلامی ایران است، خواهشمند است گزارش دهید تا بررسی و حذف گردد => [گزارش] رونق در دانشنامه آزاد پارسی رونق (boom)در اقتصاد، دوره ای از چرخۀ بازرگانیتوأم با گسترش اقتصاد و افزایش سریع تقاضای کل (کل تقاضا برای کالاها و خدمات). ویژگی این دوره، کاهش بیکاری اما افزایش تورم است. رونق در جدول کلمات رونقرواج رونق بازاررواج رونق داشتنرواج رونق و جلاابورنگ رونق و رواجاب رونق و نشاننمود بودنش بر سر سفره نوروزی باعث رونق می شودقران بودنش در سر سفره نوروزی باعث رونق می شودقران عامل مهمی که باعث حرکت و رونق می گرددانگیزه گرمی و رونق کالا و بازاررواج دنباله معنی رونق در جدول معنی کلمه رونق به عربی رونق یافتنازدهر رونق را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران شهریار آریابد رونق تازی شده " روندگ " پارسی و از ریشه رفتن ، که واژه های دیگر مانند : روند ، روایی ، رواگ (رواج) ، روارو . ... از آن ساخته شده است.روندگ بوستان = رونق بستانروندگ کار و پیشه = رونق کسب و کار شهناز اکبرزاده گسترشرنگ و لعاب محدثه فرومدی شکوفایی حمیدرضا دادگر_فریمان نمود،رواج،گسترش،آبادانی معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها رهگذر > detection risk بهادر اسلامی > Step up ناشناس > ماهورستان علیا Sheida > کهسار آرگین آلکسانیان > you amuse me هدی چامهای > LOOP بهادر اسلامی > shake off میلاد علی پور > Habeas corpus نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته محمدرضا ایوبی صانعFarhoodرهگذرdi darkestarSuperSUA.C.Eسحر نجات پورعلی باقری فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته تفکر امیز گریسته اند cruise army مرساد حسرت آمیز تسخیر ناپذیر تحسین آمیز