94 1570 100 1 رنج کشیدن معنی رنج کشیدن در لغت نامه دهخدا رنج کشیدن. [ رَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) تحمل مشقت و سختی کردن. تعب و زحمت را متحمل شدن. زحمت کشیدن. رنج بردن. مقاسات. (دهار). تکلف. بخشم رنج چیزی بکشیدن. (تاج المصادر بیهقی ) : کشیدی ورا گفت بسیار رنج کنون برخور ای رنج دیده ز گنج.فردوسی.این آزادمرد در هوای ما بسیار بلاها دیده است و رنجهای بزرگ کشیده. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 286). و خواجه اسماعیل رنجهای بسیار کشید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 254). خوارزمشاه را رنج باید کشید. (تاریخ بیهقی ص 355).دل بیش کشد رنج چو دلبر دو شودسر گردد رنجور چو افسر دو شود.مسعودسعد.رنجا را بخوانید. معنی رنج کشیدن به فارسی رنج کشیدن( مصدر ) ۱ - زحمت کشیدن مشقت کشیدن . ۲ - درد کشیدن تحمل درد کردن . ۳ - اندوه خوردن غصه خوردن .تحمل مشقت و سختی کردن تعب و زحمت را متحمل شدن تکلف رنجال را بخوانید. معنی کلمه رنج کشیدن به عربی رنج کشیدناِجْتازَ رنج کشیدن را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها روحید > غایة الحکیم روحید > غایة الحکیم بدونه نام > نهراسد جامی > رافض Az > game on A > shame آوین > آوین Hadi > phoneme نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته محمدرضا ایوبی صانعFarhoodسیدحسین اخوان بهابادیFigureヴァヒドDark Light حمیدرضا دادگر_فریمانمحمد حاتمی نژاد فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته نام کره ای بگسست handcuffs طبل غازی cameraperson رهی برگشود استقلال کمال متانت