99 1564 100 1 ذوالخلال معنی ذوالخلال در لغت نامه دهخدا ذوالخلال. [ ذُل ْ خ ِ ] (اِخ ) لقب ابی بکربن ابی قحافة رضی اﷲ عنه است و خلال عبای پلاسین باشد که عرب به جای پیراهن و پایجامه و جبه پوشیدندی و این لقب آنگاه بدو دادند که رسول صلوات اﷲ علیه به صدقه موعظت فرمود و ابوبکر مجموع اموال خویش یکباره جز جامه ای از پلاس که بر تن داشت ، به مسکینان بخشید و چون پیغامبر صلوات اﷲ علیه پرسید اهل خود را چه بر جای ماندی ؟ گفت خدای و رسول او را. و نیز در وجه این تلقیب گفته اند لانه تصدّق بجمیع ماله و خلل کسأه بخلال. هرچند از بحث لغوی ما بیرون است لیکن در اینجا حکایت اسکندر مقدونی مرا بخاطر گذشت : آنگاه که به جنک مشرق میشد و گویند هرچه از زر و سیم و جامه و عطر داشت میان کسان و سپاهیان بخش کرد. از وی سؤال کردند برای خویش چه باقی گذاشتی ؟ گفت امید را یعنی امید فتح و فیروزی را. میان این دو بخشش و دهش فرق تمدن شرقی و غربی یعنی معنوی و مادی پیدا آید. در یکی خودخواهی مطلق و در دیگری مردم دوستی بی شرط.از فیروزی اسکندر انهدام علم یونان و اخلاق و ادب ایران حاصل آمد و از فیروزی محمد مساوات مطلقه بین حبشی و قرشی حاصل شد. رجوع به ابی بکربن ابی قحافه شود.ذوالخلصة را بخوانید. ذوالخلال را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها مرضیه > بهیندا صدراباقرزاد تبریز > بنده پروری فهیمه > gainbased صدرا باقرزاد تبریز > به که کاکتوس آبزی > replaced kermani > had a hard time بدون نام > آنالی زکیه > birthdate نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته حمیدرضا دادگر_فریمانFarhoodامین آریاFigureDark Light محمد حاتمی نژادمحمدرضا ایوبی صانعپارسا میریوسفی فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته بگسست رب جلیل حی داور نگون اقبال بنده پروری Horrifying نام کره ای غلتید